پيشتر در همين مجموعه "بررسيهای تاريخی" به نسخه تفسيری اشاره کردم ناشناخته در کتابخانه نور عثمانية و به شماره ۲۴۸ به نام تفسير "تلخيص الدرر" و منسوب به شخصی به نام "عبد الحميد بن عبد المجيد الحاکمي" که به نظرم نويسنده ای کرّامي می آمد (درباره اين شخصيت اطلاعات محدودی بعداً به دست آوردم که انشاء الله در دنباله اين سلسله يادداشتها منتشر خواهد شد). نويسنده تلخيص الدرر از عالمان اواخر سده پنجم و اوائل سده ششم است و تفسيرش را هم در سال ۵۱۴ ق تکميل کرده که نسخه حاضر بر اساس آن نوشته شده است. در پايان کتاب نويسنده وصفی از کتابش و از مصادر آن به دست داده که در همان يادداشت آنرا ارائه کرديم. از اسناد پايانی کتاب بر می آيد که نويسنده اهل خراسان و محتملا اهل بلخ است. کتاب او يعنی تلخيص الدرر بيشتر خلاصه ای است از چند تفسير که از برخی از آنها اطلاع زيادی نداريم و چون عمده منابع او امروزه در اختيار نيستند، بنابراين انتشار اين تفسير بی نهايت اهميت دارد. اينک مدتی است تحقيق درباره اين تفسير و منابع آنرا گسترش داده ام و اميد می برم اصل اين نسخه را به صورت چاپ نسخه برگردان منتشر کنم. نويسنده در معرفی منابعش و اسنادی که به هر کتاب می دهد، در واقع اطلاعات جالب توجهی در رابطه با سنتهای خراسانی تفاسير قرآن ارائه می دهد که هر کدام شايسته بررسيهای بيشتری است.
يکی از اين منابع "تهذيب جامع العلوم" است تأليف "الشيخ الإمام المفسر الکبير أبي بکر محمد بن الفضل الرأس البلخي رحمة الله عليه" که شرحی مفصل درباره او (د. ۴۱۳ ق، بنابر روايت نويسنده فضائل بلخ) و تفسيرش و ديگر آثارش در فضائل بلخ (ص ۳۲۳ به بعد)ديده می شود.
منبع ديگر که در اينجا مقصود گفتار ماست، کتاب الموضح في التفسير است، تأليف "الشيخ الإمام الزاهد أبو نصر أحمد بن محمد الحدادي الفريومي" که با اين سند نويسنده آنرا روايت می کند: "أخبرني به الشيخ الإمام شيخ الإسلام ناصح الدين منبه بن محمد المخلصي عن الشيخ الإمام الزاهد محمد بن أحمد الحدادي عن والده مصنف الکتاب الشيخ الإمام الزاهد أبي نصر أحمد بن محمد الحدادي الفريومي غفر الله لهم جميعاً". از همين سند بر می آيد که نويسنده اين تفسير شايد تا حدود ۴۲۰ ق زنده بوده است. اين تفسير الموضح تفسير گويا بزرگی بر قرآن با عنوان اصلی "الموضح لعلم القرآن" بوده که تنها اشعار و شواهد منقول در آن که توسط شخصی ديگر بعدها در مجلدی گرد آمده و سامان يافته، خود مجلدی پر برگ را تشکيل می دهد که اين يکی به غلط به جای خود تفسير و با عنوان "الموضح في التفسير" و با اين انتساب "لشيخ القرّاء بسمرقند أبي النصر أحمد بن محمد بن أحمد السمرقندي المعروف بالحدّادي والمتوفی بعد الأربعمائة" و با کوشش صفوان عدنان داوودي در دمشق/ دار القلم به سال ۱۴۰۸ / ۱۹۸۸ به چاپ رسيده است. چنانکه می بينيم، اين محقق به اشتباه گمان برده که اين دفتر، خود تفسير الموضح است. الحدادي کتابی ديگر هم دارد در مقدمات تفسير قرآنی که به نام "المدخل لعلم تفسير کتاب الله تعالی" به چاپ رسيده است (تصحيح صفوان عدنان داوودي ، دمشق/ بيروت، ۱۴۰۸ / ۱۹۸۸). در مقدمه کتاب المدخل، "الفقيه الإمام المفسّر الزاهد "، يعنی الحدادي نويسنده کتاب می نويسد که بعد از آنکه تفسير الموضح را نوشته، اين دفتر را برای فرزندش محمد به نگارش درآورده است (نک: المدخل، ص ۵۱). در اين مقدمه نام دقيق کتاب ضبط نشده ولی نويسنده، ابو نصر احمد بن محمد بن احمد بن محمد الحدادي آن را "مدخلاً لعلم تفسير کتاب الله تعالی و معانيه" می خواند. شرح احوال او در مقدمه چاپ اين دو کتاب آمده و منابع آن به دست داده شده است و البته اشاره ای به تفسير حاکمي و نقل او از الموضح نشده است. در اين مقدمه ها، مطالب غير دقيق هم ديده می شود که در اين مجال جای پرداختن به اين موارد نيست. در غاية النهاية ابن الجزري از "ابو نصر حدادي سمرقندي" به مناسب کتاب او در قرائات با عنوان "الغنية في القراءات" که از منابع کتاب مهم و چاپ شده الکامل هذلي در قرائات است، ياد شده است؛ بدين کيفيت (۱/ ۱۰۵): "ك" أحمد بن محمد بن أحمد أبو نصر السمرقندي يعرف بالحدادي إمام بارع ناقل رحال، قرأ على "ك" أبي يحيى محمد بن سليمان الخياط وأبي القاسم محمد بن محمد الفسطاطي وأبي سعيد جعفر بن محمد بن السجستاني وأبي حفص الكتاني وأبي نصر بن زاذان وأبي القاسم الضرير وأبي سعيد السيرافي وأبي القاسم عبد الله بن الحسن وأبي عمرو الأزدي ومحمد بن العباس الخزاز وأبي الحسن علي بن إبراهيم العطار البلخي وأبي بكر أحمد بن نصر بن منصور الشذائي و"ك" أبي بكر أحمد بن الحسين بن مهران و"ك" علي بن عقبة، وألف كتاب الغنية في القراءات، وذكر أنه قرأ عليهم في بلاد متفرقة فدل على رحلته الواسعة قال وإنما أتيت بذكر هؤلاء المشايخ افتخارًا بذكرهم وترغيبًا في الدعاء لهم وإعلاما لمن أراد أن يقتدي بهم فيعلم أنني ما أخذتها من وجه أو طريق واحد لأنه روى عن غير واحد من الأئمة أن من أخذ القراءة أو الرواية من طريق واحد فلم يشم رائحتها، قرأ عليه "ك" ابنه نصر شيخ الهذلي، وكان شيخ القراء بسمرقند انتهى إليه التحقيق والرواية وبقي إلى بعد الأربعمائة."
در رابطه با يکی بودن اين شخصيت با حدادي نويسنده الموضح جای سخن هست؛ گرچه محقق دو کتاب ياد شده اين مطلب را مسلم فرض کرده است. بايد وقتی در اين باره پژوهش بيشتری شود.
زبان تفسير الموضح را به درستی نمی دانيم چه بوده؛ اما به احتمال قوی کاملاً به زبان عربی بوده است. اما آنچه اينجا بايد مورد پرسش قرار گيرد اين است که آيا نويسنده اين کتاب، همان ابو نصر حدادي نويسنده تفسير المنير است که می دانيم از منابع تفسير بصائر يميني (با عنوان: "تفسير منير خواجه امام احمد حدادي") است و تصور می شود دو نسخه ترجمه و تفسير قرآن به زبان فارسی که در کتابخانه های توپقاپی و موزه بريتانيا موجود است و هر دو هم تاکنون به چاپ رسيده نسخه هايی از آن است؟ (نسخه کتابخانه‌ی موزه‌ی بریتانیا به شماره‌ی Or. ۶۵۷۳ را جلال متینی با عنوان "تفسیری بر عُشری از قرآن مجید" چاپ کرده است و مجلدی ديگر، يعنی نسخه‌ی شماره‌ی ۲۰۹ در کتابخانه‌ی کاخ موزه‌ی توپقاپی، با اين عنوان به تازگی منتشر شده است: "المجلد الثامن من معانی کتاب الله تعالی و تفسیره المنیر، تصنیف ابونصر احمد بن محمد بن حمدان بن محمد حدادی، کتابت و تذهیب از عثمان بن حسین وراق غزنوی (در سال ۴۸۴ ق)، با مقدمه‌ی محمد عمادی حائری، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و کاخ‌موزه‌ی توپقاپی (استانبول)، ۱۳۹۰. ۴۱+۴۷۶+۹ص؛ برای آن نيز نک: محمد عمادی حائری،کهن‌ترین نسخه‌ی مترجَم قرآن: تحلیل متن، بررسی دستنوشت، زیبایی‌شناسی هنر قدسی، در آینه‌ی میراث، ضمیمه‌ی شماره‌ی ۱۹، ۱۳۸۹، ۸۸ص. متأسفانه نه اين دو چاپ و نه اين مقاله در اختيار من برای بررسی بيشتر نيست).
تنها با بررسی و مقايسه نسخه تفسير حاکمي و نيز نقلها در تفسير بصائر يميني و نيز آنچه در کتاب شواهد و اشعار الموضح پيشگفته نقل شده و مقايسه آن موارد با اين دو نسخه منسوب به "تفسير المنير" است که شايد بتوان در اين باره به نتيجه ای دست يافت. اين هم البته بايد مد نظر قرار گيرد که آيا المنير نام و عنوان ديگری برای کتاب الموضح بوده است يا خير؟ و اينکه نسبت المنير با کتاب المدخل ابو نصر حدادي چيست؟ آيا اينجا ما با دو شخصيت و نويسنده متفاوت سر و کار داريم و يا مقصود يک نويسنده است که گويا کرامی مذهب هم بوده است. از ديگر سو اگر ابو نصر حدادي ما سمرقندی بوده؛ آيا زبان نسخه المنير با گويش پارسی اهالی فارسی زبان سمرقند همخوانی و تناسب دارد؟ آيا زبان تفسير المنير با زبان فارسی اوائل سده پنجم که ابو نصر حدادي ما از آن دوران بوده، تناسب دارد؟ بايد به همه اين پرسشها در پژوهشی گسترده تر پاسخ داد.
سه شنبه ۱۲ دي ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۰۵