يکی از آثار ارزشمند شريف مرتضی که تاکنون محل توجه و عنايت نبوده، جوابات المسائل السلّارية است که تصحيح آنرا در کتابی که درباره شريف مرتضی در دست تحرير داريم ارائه کرده ايم. اين کتاب مجموعه ای است از پاسخهای تفصيلی به هشت پرسش در زمينه علم کلام که همگی مرتبطند با مقولات فلسفی و دقيقه اين دانش و بايد آنرا از مهمترين آثار کلامی شريف مرتضی به حساب آورد؛ کتابی که در واقع نماينده گرايشات بهشمي اين دانشمند برجسته امامی مذهب است. از المسائل السلارية نسخه های متعددی باقی است؛ عمدتاً متأخر اما شگفتا که تاکنون مورد عنايت قرار نگرفته و به چاپ نرسيده است. اين در حالی است که پيش از اين از وجود نسخه ای کهن با تاريخ ۶۷۶ ق در کتابخانه آستان قدس هم اطلاع داشتيم (ضمن "جواب مسائل"، نسخ ۶۷۶ ق؛ نک: فهرست الفبايي آستان قدس، ص ۱۷۳. علاوه نسخه کهنسالی هم در ضمن مجموعه ای از مسائل شريف مرتضی در موقوفه آل الشيخ أسد الله التستري در کاظمين موجود بوده است؛ نک: الفوائد الرجالية سيد مهدى بحر العلوم، ج ۳ ص ۱۵،حاشيه. کهنترين نسخه اين کتاب در برلين است که از آن در کنار ديگر نسخه های دستياب کتاب، در تصحيح اثر بهره گرفته ايم). از المسائل السلارية در فهرستهای سه گانه کهن آثار شريف مرتضی نامی نيامده است (يعنی در فهرستهای بصروي، نجاشي و شيخ طوسي). اما از ديگر سو می دانيم که بخشی از آن در ملحقات امالي او درج شده است. ظاهراً در نسخه های ملحقات امالي خللی در اين مورد وجود دارد و از اينرو تمامی متن اين مسائل در اين نسخه ها ديده نمی شود. احتمال ديگر آن است که تنها بخشی از آن برای درج در تکمله امالي در نظر گرفته شده بوده است. تنها ابن شهرآشوب از اين کتاب، ذيل عنوان المسائل السلارية نام برده است (نک: معالم‏ العلماء، ص ۷۰). المسائل الديلمية که طوسي (فهرست، ص ۲۸۹) از آن نام برده با توضيح ابن شهرآشوب معلوم می شود که در فقه بوده و ربطی به مسائل سلار ديلمي ندارد. توضيح اينکه پرسشها در کتاب اجوبة المسائل السلارية در واقع از سوی سلار بن عبد العزيز الديلمي، فقيه و متکلم نامدار و از مهمترين شاگردان شريف مرتضی مطرح شده است و البته از خود پرسشها که گاه به صورت تفصيلی مطرح شده اند، جايگاه او در دانش کلام روشن می شود. می دانيم که او کتابی در مباحث جواهر و اعراض داشته که با مطالبی که در اين مسائل مورد گفتگو مطرح کرده کاملاً پيوند دارد (نک: الذريعة إلى ‏تصانيف‏ الشيعة، ج‏۲، ص۸۳ تا ۸۴؛ همان، ج‏۵، ص ۲۲۳؛ همان، ج‏۲۰، ص ۳۵۲؛ أعيان‏ الشيعة، ج‏۷، ص ۱۷۱). سيد محمد مهدي محقق بحرالعلوم در الفوائد الرجالية (ج ۳ / ص ۱۳ – ۱۶) با اشاره به اين کتاب و مقدمه شريف مرتضی بر آن از دانش سلار الديلمي به استناد همين کتاب ستايش می کند: "...وناهيك بهذا النعت له من السيد ، ولعمري لقد سأل هذا الفاضل في مسائله المذكورة عن أمور عويصة بتحرير متقن سديد يدل على كمال فضله واقتداره في صنعة الكلام وغيره ، وقد تعمق السيد الأجل المرتضى بما يعلم منه مقدار فضيلة السائل وتمهره وتسلطه على العلم ، وقد كان سؤاله عن ذلك حال تحصيله على السيد وقراءته عليه".
در آغاز پاسخهای کتاب، شريف مرتضی درباره پرسش کننده چنين تعبيری را بيان می کند: ".... و قد وقفت على ما أنفذه الأستاد أدام الله عزه من المسائل و سأل بيان جوابها و وجدته أدام الله تأييده ما وضع يده في مسألة الا على نكتة و موضع شبهة و أنا أجيب عن المسائل معتمدا للاختصار و الإيجاز من غير إخلال معهما ببيان حجة أو دفع شبهة..."
سلار نيز پرسشهای خود را با اين مطلب آغازين شروع می کند: "أنعم الله تعالى على الخلق بدوام سيدنا الشريف الأجل المرتضى علم الهدى أطال الله بقاه و أدام علوه و سموه و بسطته و كبت أعدائه و حسدته و الألسن تقصر عن أداء شكرها و المتن يضعف عن تعاطى نشرها فلا أزال الله عنا و عن الإسلام ظله و حرس أيامه من الغير، و بعد فمن كان له سبيل إلى إلقاء ما يعرض له و يختلج في صدره من الشبهة إلى الخاطر الشريف و استمداد الهدى من جهته فلا معنى لإقامته على ظلمتها و الغاية اقتباس نور الله سبحانه ليقف على الطريق النهج و السبيل الواضح و الصراط المستقيم و الخادم و إن كان متمكنا من إيراد ذلك في المجلس الأشرف و أخذ الجواب عنه على ما جرت به عادته فإنه سائل الإنعام بالوقوف على هذه المسائل و إيضاح ما أشكل منها ليعم النفع بها فيحصل بذلك المبتغي بمجموعة من الوقوف على الحق و عموم النفع للمؤمنين كافة و التنويه باسم الخادم، و ليرى سيدنا الشريف المرتضى علم الهدى أدام الله قدرته في ذلك علوه إن شاء الله تعالى".
از اينجا معلوم می شود که سلار الديلمي در مجالس شريف مرتضی شرکت می کرده، شايد همان مجالس کلامی و "نظر" محوری که نهايتاً در امالي صورت مکتوب يافته است؛ اما او به جای طرح پرسشها به طريق معمول در آن مجالس، اين پرسشها را به شکل مکتوب و مستقل برای استاد تقديم داشته بوده است و بنابراين به همين دليل هم شايد در پايان امالي تصميم گرفته شده بوده که اين مسائل و پاسخهای آن در تکمله امالي درج شود.
از المسائل السلارية و پاسخهای آن تنها مجموعاً سه پرسش و پاسخ در تکملة الامالي مرتضی و نيز به صورت پراکنده در رسائل چاپی شريف مرتضی به چاپ رسيده است. متأسفانه به دليل پراکنده شدن تعدادی از اجوبه مسائل شريف مرتضی در ضمن مجموعه های مسائل و رسائل او در نسخه های خطی، اين کتاب تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بوده و به طور اتفاقی تنها سه قسمت آن و تحت عناوين ديگری جز مسائل سلارية، در رسائل الشريف المرتضی منتشر شده است؛ اين در حالی است که اين اثر حقيقتاً از مهمترين آثار کلامی شريف مرتضی است. در اينجا فهرستی از موضوعات مطرح شده در اين کتاب را که در ضمن هشت پرسش مطرح شده اند، ارائه می دهيم:
پرسش نخست در رابطه با توضيح اينکه چرا جوهريت جوهر به فاعل آن نيست.
پرسش دوم در رابطه با اين است که قدرت مستوجب حال برای محل قدرت نمی شود و بل موجب حال است برای قادر جملةً. در واقع قادر قادر است به جملگی قادر / حيّ و نه صرفاً به واسطه اجزاء محل قدرت.
پرسش سوم در حقيقت مربوط است به همين پرسش سابق منتهی در رابطه با صفت حياة.
پرسش چهارم در رابطه با اين موضوع است که اعتبار در اختصاص عرضی به محلش به فاعل نيست و لو اينکه مخالف شرط کند که منظورش از فاعل، فاعل غير قاصد است.
پرسش پنجم در رابطه با رد عقيده منجمان است درباره تأثير کواکب بر حوادث. اين پرسش و پاسخ آن در ملحقات امالي و به عنوان يکی از مسائل سلارية ديده می شود (۳/ ۳۸۴ به بعد). نيز مستقلاً در مجموعه رسائل شريف مرتضی و به عنوان يک مسئله چاپ شده است (۲/ ۳۰۱ به بعد. با اشاره ای مبهم به مسائل السلارية و اينکه آن در کتاب غرر ودرر مرتضی آمده است).

پرسش ششم درباره خواب و ماهيت آن و مسائل کلامی وابسته به آن در رابطه با جنس و فاعل آن است. اين پرسش و پاسخ آن نيز در ملحقات امالي و به عنوان يکی از مسائل سلارية ديده می شود (۳/ ۳۹۲ به بعد). نيز مستقلاً در مجموعه رسائل شريف مرتضی و به عنوان يک مسئله بدون اشاره به مسائل سلارية چاپ شده است (۲/ ۹ به بعد. در اينجا اشاره ای به نام المسائل السلارية و يا وجود آن در الغرر والدرر/ امالي مرتضی نشده و تنها گفته شده ششمين مسئله از مسائل که آشکارا نظر به اجوبه مسائل السلارية دارد).
مسئله هفتم در رابطه با مسئله "نظر" است و ترادف ادله. اين رساله را پيشتر در کتاب بررسيهای تاريخی مورد تحليل قرار داده ايم. اين مسئله در امالي ديده نمی شود اما در رسائل (۲/ ۱۴۷ به بعد) و با عنوان "توارد الأدلة" به چاپ رسيده است، بدون اشاره به مسائل سلارية.
پرسش هشتم در رابطه با تحليل کلامی "اراده" است در خبر و امر و ديگر اقسام خطابات. پرسش در واقع اين است که مؤثر در اينکه جمله ای خبری باشد و يا امری آيا خود متکلم است که اراده کند و يا خود اراده مناط تأثير را دارد. عقيده ای که شريف مرتضی رد کرده اين است که شرط اينکه هر جزيی، جزيي از خبر قلمداد شود اين است که هر جزيي از خبر مقارن با اراده ای باشد.
چنانکه ملاحظه می شود، اجوبة المسائل السلارية مجموعه ای است کاملاً در مباحث دقيق کلامی و به ويژه در موضوع جواهر و اعراض مختلف و مسئله تأثيرات و مؤثرات. همه اين مباحث جزء مهمترين موضوعات مورد بحث در ميان متکلمان معتزلی و به ويژه بهشمي بوده است. شريف مرتضی در پاسخ به اين پرسشها که خود بسيار دقيق و نسبتاً در ضمن پرسشی طولاني (که خود نشانگر عمق اطلاع پرسش کننده يعنی سلار ديلمي است) مطرح شده، به دقت مباحثی را تفصيلاً و با مشی بهشمي پاسخ داده است. البته شريف مرتضی از اين نوع مسائل در کتاب الملخص خود هم بحثهايی را ارائه داده اما پاسخهای او در اجوبه المسائل السلارية بسيار دقيقتر و تفصيلی تر و ناظر به شبهات و رديه هاست.
از آنچه گفتيم معلوم می شود که تنها از مجموعه هشت پرسش و پاسخ کتاب اجوبة المسائل السلارية، تاکنون تنها مسئله های پنجم و ششم و هفتم به چاپ رسيده و ما بقی کتاب همراه مقدمه آن تاکنون منتشر نشده است.
در پايان بايد اشاره کنم به اينکه اين کتاب مورد توجه و اهتمام ابن طاووس به طور خاص قرار داشته، و آن هم به دليل دفاع او از دانش احکام نجوم در کتاب فرج المهموم خود و رديه شريف مرتضی در جوابات المسائل مورد گفتگو بر منجمان که گفتيم فصل پنجم را تشکيل می دهد. ابن طاووس در فرج المهموم به همين مناسبت از اين کتاب نام می برد و فقرات آنرا نقل می کند و در عين حال انتقاد بسيار سخت و بی سابقه ای نسبت به شريف مرتضی روا می دارد که بسيار خواندنی است. موارد نقل شده در فرج المهموم مشتمل بر قطعات طولانى از اين تأليف است كه در ميان آنها توضيحات و رديه هايی از ابن طاووس نيز جا به جا آمده است. او توصيفی کلی هم از اجوبة المسائل السلارية به دست می دهد که با آنچه ما از اين کتاب در اختيار داريم کاملاً مطابق است. علامه مجلسي هم بر اساس نقلهای ابن طاووس، مسئله مورد گفتگو درباره رد بر منجمان را به عنوان گفتاری از شريف مرتضی در بحار الأنوار خود نقل می کند. کلبرگ اين مطلب علامه مجلسی را که اين بخش در الغرر والدرر يعنی امالي شريف مرتضی نقل شده نادرست پنداشته و آن را در امالي پيدا نکرده و البته احتمال داده که در تکمله غرر بايد اين نقل آمده باشد. او چاپ محققانه امالي را که شامل تکمله امالي است ظاهراً نديده بوده است (نک: اتان کلبرگ،كتابخانه ابن طاووس، ترجمه فارسی، ص ۴۱۲ – ۴۱۳). عبارت آغازين ابن طاووس درباره اجوبة المسائل السلارية و مطالب ضد نجومی شريف مرتضی که گفته می شده منکر دانش منجمان بوده و البته ابن طاووس مدعی است مؤيد چندانی در آثار شريف مرتضی بر اين انتساب موجود نيست، از اين قرار است (فرج المهموم، ص ۴۱): "... ومن أعظم من يعتقد فيه انه ينكر دلالة النجوم على الحادثات من أصحابنا المتكلمين تغمدهم الله بالرحمات ، السيد المرتضى رضي الله عنه وأبلغ ما وقفت عليه من كلماته في ذلك في جملة مسائل سأله عنها تلميذه سلار رحمه الله وإذا اعتبر الناظر فيها ما ذكره في أواخر جوابه عنها وجده يقول إن اتصال الكواكب وانفصالها وتسييرها لها أصول صحيحه وقواعد سديدة ، وهذا من أعظم الموافقة على ما ذكرناه من صحة دلالة النجوم وانما ينكر رحمه الله ان النجوم فاعلة ، وذلك منكر وكفر كما دللنا على فساده ومنكر ان تكون النجوم مؤثرة في أجسامنا ونحن على اعتقاده". اما همو در دنباله بعد از اين کلام کم و بيش ملايم، لحن کلامش را تندتر می کند و اصلاً به ديگر عقايد و مشی کلی شريف مرتضی و رفتارهای اجتماعی او ايراد می گيرد و در واقع معلوم است که نمی توانسته خشم خود را در برابر مشی متکلمانه شريف مرتضی در اينجا کنترل کند (فرج المهموم، ص ۴۱ – ۴۳): "واعلم إنني لو وجدته رحمه الله مانعا بالكلية من صحة دلالة النجوم على الوجه الذي أشرنا إليه ، فإنني لا ارضى بالتقليد لمن يجوز الاشتباه عليه ولو قلد هذا السيد المعظم في كل ما دخل فيه من الدول والولايات كان قد دخل غيره فيها واعتذر بنحو ما اعتذر به واعتمد عليه ، ولقد وثق غيره بمن انبسط إليه فهدده بما لا صبر عليه من المؤاخذة والذل وكلمه من الاقتداء به والتقليد له وآثر الله جل جلاله عند الكل. ( فصل) ومن وقف على ما اشتبه على هذا السيد المعظم قدس الله روحه ، وجد في بعض كتبه من المسائل العقلية ، التي انفرد بها عن شيخه المفيد وجملة من علماء الإمامية ، عرف انه لا يجوز تقليد من يجوز الخطا عليه فيما لا يسوغ شرعا تقليده فيه ، وقد ذكر الراوندي رحمه الله نحو تسعين مسالة بل أكثر أصولية خالف فيها المرتضى شيخه المفيد وهى عندنا الآن بتفصيلها ، ومن أعجبها اثبات الجوهر في العدم ، فان شيخه المفيد استعظ في العيون والمحاسن الاعتقاد بصحتها ، والمرتضى في كثير من كتبه عضدها وانتصر لها وهى خطأ بجملتها. ( فصل ) وكذلك من وقف على ما اشتبه على هذا السيد العالم رضي الله عنه في مسائل كثيرة شرعية ، مثل ان الشيعة لا تعمل باخبار الآحاد في المسائل الدينية وهى من العلوم التي كان شغولا بها ، فلا عجب ان يشتبه عليه شئ من علوم النجوم الذي ما هو معروف بها ، ولا يكاد تعجبي ينقضي ، كيف اشتبه عليه ان الشيعة لا تعمل باخبار الآحاد في الأمور الشرعية ومن اطلع على التواريخ والاخبار ، وشاهد عمل ذوي الاعتبار وجد المسلمين والمرتضى وعلماء الشيعة الماضين عاملين باخبار الآحاد بغير شبهة عند العارفين كما ذكر محمد بن الحسن الطوسي في كتاب العدة وغيره من المشغولين بتصفح اخبار الشيعة وغيرهم من ..."
در دنباله ابن طاووس با توصيف دقيقتری از اجوبة المسائل السلارية و انتقاد از برخی عقايد سيد مرتضی در مسائل دقيق کلامی مطرح شده در آن و دفاع از موضع مخالف آن که موضع شيخ مفيد بوده، کوشيده تا رديه شريف مرتضی نسبت به علوم نجوم را بی اهميت جلوه دهد و آن را همچون ديگر خطاها و اشتباهات شريف مرتضی جا بزند (فرج المهموم ص ۴۳ – ۵۳): "... وأبلغ ما رأيت من كلام المرتضى رضي الله عنه في احكام النجوم في ( المسائل السالارية: کذا)وهى الثمان مسائل التي أشرنا إليها وكان سلار الفقيه عزيزا عليه وهو الذي تولى تغسيله مع غيره رضوان الله عليه وأول هذه المسائل سؤال السائلين عن الجوهر وانه جوهر بالفاعل وقد منع المرتضى رحمه الله من ذلك غاية المنع . ونرجو ان يكون رجع عن هذا الدفع إلى مذهب شيخه المفيد وغيره من أن الجوهر بالفاعل ، فمن أعجب العجب اشتباه ذلك على أهل التأييد، فلا عجب اذن ممن اشتبه عليه ان الجوهر بالفاعل وهو من علوم العقل، ان تشتبه عليه مسالة في علم النجوم الذي هو ليس من علوم العقل، بل طريقة صادرة عن النقل والعقل أظهر والنقل اخفى واستر ( فصل ) فقال السائل للمرتضى رحمهما الله ، وكيف تقول ان المنجمين حادسون مع أنه لا يفسد من أقوالهم الا القليل ، فقال المرتضى في الجواب ما نذكر منه الذي إلى نحتاج الجواب عنه دون التطويل فذكر ابطال ان النجوم فاعلة مختارة ، وقد كنا نبهنا على بطلانه ، فلا حاجة الآن إلى ذكر برهانه ، ثم قال ما هذا لفظه ما وقفنا عليه ، واما الوجه الآخر وهو ان يكون الله سبحانه أجري العادة بان يفعل أفعالا مخصوصة عند طلوع كوكب أو غروبه ، واتصاله أو مفارقته ، فقد بينا ان ذلك ليس مذهب المنجمين البتة ، وانما يحتملون الآن بالنظائر ، وانه قد كان جائزا ان يجري الله تعالى العادة بذلك لكن لا طريق إلى العلم بان ذلك قد وقع وثبت ، ومن أين لنا طريق ان الله تعالى اجرى العادة بان يكون زحل أو المريخ إذا كان في درجة الطالع كان نحسا وان المشتري إذا كان كذلك كان سعدا ، وأي سمع مقطوع جاء به شئ من ذلك ؟ وأي نبي خبر به واستفيد من جهته ؟ والجواب ، اما قوله رحمه الله ان ذلك ليس بمذهب المنجمين البتة ، فسياتى في أواخر جوابه عن هذه المسائل ان اتصال الكواكب وانفصالها أصول صحيحة وقواعد سديدة ، وياتي أيضا في كتابنا هذا في باب علماء المنجمين من الشيعة ، وفى باب علماء المنجمين من غير الشيعة ، قبل وجود المرتضى بأوقات كثيرة ممن كان يتعبد بالاسلام ان دلالة النجوم صادرة من الله جل جلاله ، وهذا لا يليق انكاره وجحوده ثم كان خلق عظيم يعتقدون ان الأصنام فاعلة ورجعوا عنها ولم يكن ذلك الاعتقاد الأول حجة ، ولا الرجوع عنها نقصا ، بل زيادة في سعادة فكذا يجوزان يكون حال من ذكره من المنجمين ، واما قوله قد كان جائزا ان يجرى الله تعالى العادة بذلك لكن لا طريق إلى العلم بان ذلك وقع وثبت فالجواب ان هذا موافقة منه ان العقول لا تمنع من جواز ذلك فاما كونه ذكر انه لا طريق إلى العلم بان ذلك وقع وثبت ، فهذا مما يصعب الاعتذار له فيه لأنه ان كان يريد انه لا طريق أصلا في نفس الامر فعظيم ، فإنه كان يحسن ان يقول يمكن ان يكون هناك طريق إلى العلم لكن ما عرفتها إلى الآن فان كثيرا من المسائل عرفها بعد أن لم يكن عارفا بها وتصانيفه تتضمن انه رحمه الله رجع عن مسائل كان قائلا بها ومعتقدا لها ، وهذا شاهد عليه بجواز وجود الطريق فيما بعد إلى العلم بذلك واما قوله ومن أين ان الله تعالى اجرى العادة فهو استبعاد منه لوجود الدلالة وما هو نفي لها ولا إحالة وقد اعترف بصحته في أواخر جواب مسالته ، وسوف نورد في كتابنا هذا من الاخبار المروية من علماء الفرقة المحقة المرضية الذي ثبت بامثالها بعض الأحكام الشرعية ما يقتضي وجود الطريق إلى التحقيق ، بان دلالة النجوم صحيحة عند أهل التوفيق ، واما قوله وأي نبي خبر به واستفيد من جهته فقد ذكرنا بعض من أورد إلينا انه نقل عن الأنبياء عليهم السلام وسنذكر بعد في هذا الكتاب من أشرنا إليهم ، وإذا علمنا بالتجربة التي تنبت بمثلها المعلومات طريقا واضحة من دلالات النجوم كالكسوفات ، كان ذلك كافيا وشافيا في أن هذا العلم صادر عن أهل النبوات ، وان لم نعلمه بالروايات ، كما ذكره الصادق ( ع ) في مناظرته للهندي وقد قدمنا.... فما اعلم من أين اعتقد رحمه الله تعالى ان المخمن والمترجم من طريق يسلك فيها إلى تخمينه وترجيمه وجد صوابه أكثر من خطاه وان أصحاب الحساب المبني على علم المعقول المستند أصله إلى علوم الأنبياء يكون دون المخمن والمترجم هذا مما لا احتاج إلى الجواب عنه وجوابه منه... وقد قدمنا قول شيخه المفيد بخلاف ما اعتمد المرتضى عليه فإنه قال فيه مذهب جمهور متكلمي أهل العدل واليه ذهب بنو نوبخت من الامامية ، وأبو القاسم وأبو علي من المعتزلة ، فكيف يقول إن الاجماع عليه وهذا قول شيخه المفيد رحمه الله كما تراه ممن ذكرهم على القول بخلافه وسوف نذكر أيضا من علماء المنجمين ومن علماء المسلمين وعلماء العقلاء من الماضين والباقين واستعمالهم لذلك أجمعين ، ما يقتضي ان الاجماع على خلاف السيد المرتضى ، مما لم نذكر قوله فيه ، شفقة عليه . ( فصل ) وقد وجدت في عدة كتب روينا بعضها ان المرتضى رحمه الله أخذ غيره طالعه وعملت زايجته وان طالعه الجوزاء ، وان ولده الآخر المسمى بمحمد والمكنى بابي جعفر اخذ طالعه وعملت زايجته ، فكان بالأسد وفي رواية أخرى ان طالعه بالعقرب ووجدت أيضا ان أخاه المرتضى رحمه الله أخذ طالعه وعملت زايجته فكان طالعه بالجوزاء ، وان ولد الرضي المسمى بعدنان أخذ طالعه وعملت زايجته فكان طالعه بالميزان ، وفي رواية أخرى بالجوزاء ، فممن ذكر ذلك بعض ولد السيد المرتضى في كتاب( ديوان النسب )، وفى كتاب عندنا عتيق يتضمن طوالع خلق عظيم من الخلفاء والوزراء والملوك والفقهاء والعلماء. أقول فهل يقبل العقل ان طالع المرتضى وأخيه الرضي رحمهما الله أخذا بغير علم والدهما المعظم الذي لا يطعنان عليه ؟ وهل يكون طوالع أولادهما أخذت وحضر الراصدون عند نسائهم وقت ولادتهن بغير علم من المرتضى والرضي وعملت زوائجهم وهما منكران لذلك ؟ فلا ريب ان استعمال الأعمال ، أرجح من انكارها بالأقوال ، وهو مما ينبه ان النجوم عندهم دلالات وإمارات وانها مستعملة ومباحات ، على اختلاف الأوقات... فاذن قد ظهر اتفاق من قد ذكرناه من العلماء من أصحابنا المعظمين تغمدهم الله جل جلاله بالرحمات على ما حررناه ونحرره في النجوم بالحساب ، وانها دلالات على الحادثات واضحات..."
ابن طاووس در دنباله برای تأکيد بر خطای شريف مرتضی در مسئله نجوم از مسائل کتاب اجوبة المسائل السلارية، از تکه ای از اثری ديگر از تأليفات شريف مرتضی که هويت آنرا نمی دانيم، مطالبی جالب توجه نقل می کند که در مجموعه ای از رسائل او و استادش شيخ مفيد ديده بوده است. او می نويسد (ص ۵۳ تا ۵۵): "( فصل ) ووجدت في مجلد كبير فيه مسائل وتصانيف للمفيد والمرتضى قدس الله روحيهما ، أول مسالة منه في قول النبي صلى الله وسلم عليه وآله علي اقضاكم وفيه جواب جملة من مسائل المرتضى ، وقد أجاز وأورد الدلالة بالسمع على أن النجوم دلائل على الحادثات ، ثم ذكر ما هذا لفظ ما وقفنا عليه: وعلى هذه الطريقة قلنا ان الذي جاء بعلم النجوم من الأنبياء هو إدريس ( ع ) ، وانما علم من جهته على الحد الذي ذكرناه ، واعلم انا لا نجوز كونها دلالة الا على هذا الوجه فقط ، لان النبي انما يدل على هذا الحد على الوجه الذي يدل الدليل العقلي عليه ، وقد بينا العذر في النجوم فلم يبق الا ما ذكرناه ، والقطع على أن كيفيته دلالتها معلوم الا انه الآن غير ممكن لان شريعة إدريس وما علم من قبله كالمندرس فلا يعلم الحال فيه فان كان بعض تلك العلوم قد بقى محفوظا عند قوم تناقلوه وتداولوه . لم نمنع ان يكون معلوما لهم إذا اتصل التواتر ، وإذا لم يكن كذلك لم نمنع ان يكون العلم ، وان بطل وزال ، يمكن ان تكون آيات تقتضي غالب الظن عند كثير منهم . وهذا هو الأقرب فيما تمسك به أهل النجوم لانهم إذا تدبرت أحوالهم وجدتهم غير واثقين بما يتقدم أحدهم في ذلك العلم كتقدم الطبيب في الطب المبني على الامارات التي يقتضيها التجارب وغالب الظن ، كذلك القول في علم النجوم الا في أمور مخصوصة يمكن ان تعلم بضروب من الاخبار ، أقول هذا كما تراه تأييد لما دللنا عليه وتشييد فيما أشرنا إليه ، ودافع لما يحكى عنه فيما يخالف معناه ، وشاهد ان انكاره انما هو ان تكون النجوم علة موجبة ، أو فاعلة مختارة أو مؤثرة بأنفسها ، كما أبطلنا الذي ابطله من هذا وأوضحناه ، ومعاذ الله انه كان يستمر على ذلك السيد الفاضل انكاره لما هو معلوم من صحة دلالات النجوم ، في أصل الامر كما روينا وذكرناه ههنا".
بعد از اين ابن طاووس با نقلی ديگر در ارتباط با اينکه شريف مرتضی خود مجلس تدريس علم نجوم داشته خواننده را می کوشد متقاعد کند که وی مخالفتی با اصل اين دانش نداشته و به احکام نجوم معتقد بوده و عملاً بدان هم پايبند بوده است و در واقع آنچه در اجوبه مسائل سلارية اظهار داشته رد بر عقيده تأثير کواکب است بر حادثات به شکل علت موجبه و يا فاعليت مختارانه و نه انکار اصل دلالت داشتن احکام نجوم بر آن. بدين ترتيب می کوشد از شريف مرتضی برخلاف آنچه در آغاز گفتارش درباره نا آشنايی شريف مرتضی با اين دانش بيان کرد و ديديم ، دانشمندی منجم و استاد در دانش نجوم معرفی کند. عبارت او چنين است (ص ۵۵ تا ۵۶):
"...( فصل ) وقد وقفت بعد جميع ما ذكرته من مسالة سلار للسيد المرتضى قدس الله روحيهما وما اجبت واعتذرت له ، على تعليقة بخط الصفي محمد بن معد الموسوي رضي الله عنه في مجلد عندنا الآن فيه عدة مصنفات أكثرها بخطه وأول المجلد ( كتاب العلل ) تأليف أبى الحسن علي بن إبراهيم بن هاشم القمي ( ره ) فقال في تعليقه ما هذا لفظه: وكان يقرأ على المرتضي علوم كثيرة منها النجوم ، وحكي ان في بعض السنين أصاب الناس قحط شديد ، وان رجلا يهوديا توصل في تحصيل قوت يحفظ به نفسه ، فحضر مجلس المرتضى ليقرأ عليه النجوم فاستاذن فاذن له فاجرى له في كل يوم جراية فقرأ عليه برهة وأسلم بعد ذلك ، أقول هذا يقتضي ان المرتضى قدس الله روحه كان اعتقاده على ما ذكره في آخر جوابه لسلار ( ره ) من التصديق بما يقتضيه الحساب من علم النجوم ، وانه صحيح وله أصول صحيحة وقواعد سديدة وانه قد كان عالما بهذا العلم وقائلا بصحته ومفتيا بصواب التعلم له وانما كان ينكر ما أنكرناه من أن تكون النجوم علة موجبة أو فاعلة مختارة ومؤثرة وانما هي دلالات على الحادثات كما قال الحمصي وغيره وقلناه وقد استظرفنا ما أظفرنا الله تعالى به من أن السيد المرتضى كان منجما وأستاذا في علم النجوم ومعاذ الله ان يكون منكرا لما يشهد العقل والنقل بصحته من سائر العلوم".
به هر حال ابن طاووس که نمی توانسته نسبت اين کتاب را به شريف مرتضی انکار کند، از طرق مختلف و با تفسيری نا صواب از گفتار او و نيز با نقل حکاياتی نا مستند تلاش کرده که ادعای مخالفت مرتضی را با دانش نجوم و احکام النجوم رد کند و البته چون خود می دانسته که اينها همه تأويلات و مطالبی ناراست است، با محکوم کردن مشی کلامی شريف مرتضی و دفاع از مواضع استادش شيخ مفيد در برابر او و حتی با رد و محکوم کردن رفتارهای اجتماعی و منش شخصيتی شريف مرتضی تلاش کرده اين مخالفتها را با دانش نجوم بی اهميت جلوه دهد و بدين ترتيب پرده ای از منازعات اهل اخبار را با اهل کلام در ميان اماميه جلوی چشم ما قرار داده است.
جمعه ۲۱ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۴:۴۳