در کتابخانه آياصوفيا، ش 1785 نسخه ای است کهن از دستينه ای صوفيانه بی نهايت ارزشمند به نام دلالة المستنهج إلی معالم المعارف ورسالة المستبهج إلی عوالم العوارف که متأسفانه برگ آغازين آن افتاده اما نام کتاب در خطبه نويسنده ذکر شده و البته تنها اين نسخه شامل مجلد اول کتاب است. از اينکه آيا نويسنده مجلد دوم را هم نوشته بوده اطلاعی نداريم و تا آنجا که من تتبعی کرده ام در ميان منابع شرح حال نويسنده مجهول القدرش نامی از اين کتاب نيامده؛ مگر آنکه منظور اين منابع از کتابی معروف از او در تصوف همين متن باشد. نويسنده کما اينکه از اسناد احاديث و حکايات زياد کتاب بر می آيد شاگرد ابن عساکر و ابو طاهر السلفي، دو محدث برجسته سده ششم قمری بوده و بنابراين کتاب متعلق است به اواخر سده ششم و يا اندکی بعد در اوائل سده هفتم قمری و بدين ترتيب معاصر است با محي الدين ابن عربي. کتاب، دستينه ای صوفيانه است شامل بحث در اعتقادات صوفيان و نيز مقامات آنان و نيز بحثی مفصل در رابطه با الفاظ دائره ميان صوفيه؛ کما اينکه بحث درباره اعلام و رجال آنان با تفصيل و با ذکر اسنادی متصل که همگی برای شناخت سنتهای صوفيان در سده های قبل از آن به کار می آيد. او در طول کتاب علاوه بر دو شخص ياد شده مکرر از الشيخ ابو البرکات محمد بن المؤفق بن سعيد الخبوشاني (در مصر و به سال 568 ق)روايت مستقيم می کند. نويسنده در طول کتاب از خود دائماً به عنوان "قال الغريب" ياد می کند (مثلاً: "قال الغريب أبو عبد الله محمد بن ابراهيم الفارسي منشيء الکتاب"؛ برگ ديجيتالی 86 الف). نسخه حاضر در 210 برگ است که تازه اين جلد اول است. در 210 ب رقم کاتب چنين آمده است: "تمّ النصف الأول من کتاب دلالة المستنهج إلی معالم المعارف ورسالة المستبهج إلی عوالم العوارف من إنشاء شيخ مشايخ الاسلام قطب الوقت سرّ الله في أرضه فخرالدين أبي عبد الله محمد بن ابراهيم بن أحمد الخبري الفارسي رضي الله عنه بيد الفقير أبو الثناء (؟) محمود بن علي بن عثمان الخوارزمي الصوفي يوم الأحد السابع عشر من رجب سنة إحدی وعشرين وستمائة بمحروسة القاهرة في رباط سعيد السعداء رحمه الله".
بنابراين نسخه کتابت 17 رجب سال 621 ق در قاهره است و چنانکه خواهيم ديد اين تاريخ با زمان مرگ نويسنده، آنطور که منابع بسيار نزديک به او گفته اند سازگار نيست؛ مگر اينکه تعبير "رضي الله عنه" را لزوماً اشاره به مرگ او ندانيم. به هر حال
از يادداشتی که يکی از شاگردانش در پايان نسخه آورده و به تاريخ 630 ق است معلوم می شود که نويسنده در اين تاريخ درگذشته بوده است. بر روی نسخه گواهی تملک شخصی به نام محمد بن علي بن محمد بن ابراهيم الانوري (؟) نيز ديده می شود. گويا از اين کتاب که تاکنون منتشر نشده و بسيار مجهول القدر است نسخه ای در مرکز ملک فيصل در عربستان سعودی موجود است. به هر حال انتشار اين کتاب برای شناسايی تداوم سنت دستينه نويسی صوفيانه در سده های متأخرتر و به ويژه تحت تأثير تصوف خراسانی بسيار اهميت دارد؛ به ويژه که نويسنده اصلاً شيرازی است گرچه بيشتر عمر را نه در موطن اصلی اش و بل در مصر گذرانده بوده است؛ کما اينکه پس از اين خواهيم گفت.

شرح حال نويسنده:
در شماری از منابع تراجم نگاری سنی، ذکر او و مشايخ و احوال و آثارش رفته است. نام کاملش چنين است: الإمام فخر الدين أَبُو عبد الله مُحَمَّد بن إِبْرَاهِيم بن أَحْمد بن طَاهِر بن مُحَمَّد بن طَاهِر ابْن أَحْمد الفارسى الشِّيرَازِيّ الفيروزابادي الخبري الشافعى الصوفى (از خبر شيراز؛ نک: منذري، التکملة لوفيات النقلة، 3/ 165؛ قس: معجم البلدان،ج 2/ ص 344). او تصانيف زيادی در تصوف داشته و شعر نيز می سروده و منابع اتفاق نظر دارند که از شاگردان و راويان کثير الحديث ابو طاهر السلفي بوده است؛ واقعيتی که آن را در متن نسخه دلالة المستنهج نيز می بينيم. ابو عبد الله الخبري در 37 سالگی در رجب سال 566 ق وارد دمشق شد و از حافظ ابن عساکر حديث شنيد و بعد در نيمه شعبان همان سال راهی مصر و آنگاه اسکندريه شد و از محضر حافظ سلفي در دو سفر جداگانه بهره برد. او زمانی هم مجاور مکه بوده است. او در 93 سالگی درگذشت. درگذشت او را منابع روز پنجشنبه 16 ذی الحجه (يا 17 ذی القعده) سال 622ق دانسته اند. مزار او که در معبدش، معبد ذى النّون در قرافة الصغرای قاهره بوده از مزارات مشهور بوده است. او را از "أجلّ مشايخ الطريقة" و "كبير الشأن" خوانده اند. وی طبعاً به دليل گرايشات صوفيانه اش مورد انتقاد سنت گرايان سنّی قرار گرفته است؛ کما اينکه برخی روحيات شخصی اش انتقاد بر انگيز بوده است؛ اما در مجموع مورد ستايش تراجم نگاران سنی است؛ به ويژه که در روايت حديث دستی داشته است. منذري که از او روايت هم مستقيماً می کرده، می نويسد که در "طريقة"، کتاب مشهوری نگاشت که معلوم نيست مقصودش آيا همين کتاب ماست و يا کتابی ديگر. ابن الفوطي هم در تلخيص مجمع الآداب (3/115 تا 116) از او نام برده و گفته از فضلای مشايخ عارفين بود و تصانيف معروفی در تصوف داشت و از آن جمله [باب] الأسرار وسرّ الأسکار را نام می برد. لازم به ذکر است که در منابع به طور کلی تعدادی از آثارش را در تصوف و حتی در علم کلام نام برده اند که گويا هيچ کدام از اين آثار جز کتاب ما موجود نيست و نيز گفته اند که مشی صوفيانه با گرايش تصوف فلسفی داشته است. ما به درستی نمی دانيم که مناسبات او با محي الدين ابن عربي چگونه بوده و برای شناخت منابع تصوف او بهترين راه طبعاً انتشار کتاب حاضر است(برای احوال او علاوه، نک: منذري، التکملة لوفيات النقلة، 3/164 تا 165؛ اکمال الاکمال ابن نقطه، 2/480 تا 481؛ الوافي بالوفيات، ج 2/ ص 9 – 10؛ نهاية الأرب في فنون الأدب، ج‏29 ص 134 ).
در اينجا مناسب است آنچه ذهبي در سير أعلام النبلاء (الذهبي، ج 22 / ص 179 – 181) درباره او نوشته را ارائه دهيم:
" الزاهد الكبير فخر الدين أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن أحمد بن طاهر الشيرازي الخبري الفيروزآبادي الشافعي الصوفي نزيل مصر . له تصانيف في إشارات القوم فيها انحراف بيّن عن السنة ، وكان حلو الايراد ، كثير المحفوظ ، وافر الجلالة . ولد في حدود سنة ثلاثين وخمس مئة . وسمع الكثير من السلفي ، وكتب ، وحصل ، وبدمشق من ابن عساكر . روى عنه البرزالي ، والمنذري ، وطائفة ، وحدثنا عنه أبو المعالي الأبرقوهي ، وأبو الحسن ابن القيم . قال ابن الحاجب : صاحب رياضات ومقامات ومعاملات ، إلا أنه كان بذئ اللسان ، كثير الوقيعة في الناس والجرأة ، وكان عنده دعابة في غالب الوقت . قلت: وله ميل شديد إلى الصور . وقال ابن نقطة : قرأت عليه حكاية لابن معين فسبه ، ونال منه ، وصنف في الكلام ، وله النظم والنثر . جاور مدة ثم انقطع بمعبد ذي النون المصري ، وعمر دهرا إلى أن مات في سادس عشر ذي الحجة سنة اثنتين وعشرين وست مئة . قال ابن مسدي : له تواليف كثيرة ، وأسند فيها ، ولم يسلم من مزالق الاقدام في ذلك الاقدام وحسن الظن بأقوام فتبعهم وتورط معهم...".
ذهبی تکه ای از مطالب او را در تاريخ الاسلام نقل می کند که جالب توجه است و سبک ادبی صوفيانه وی را نشان می دهد (تاريخ الإسلام، ج 45/ ص 128 – 130):
"...وأراني شيخنا العماد الحزامي له خطبة كتاب ، فيها أشياء منكرة تدل على انحرافه في تصوفه ، والله أعلم بحقيقة أمره . قلت : أول كتابه برق النقا شمس اللقا : الحمد لله الذي أودع الحدود والقدود الحسن ، واللمحات الحورية السالبة بها إليها أرواح الأحرار المفتونة بأسرار الصباحة ، المكنونة في أرجاء سرحة العذار ، والنامية تحت أغطية السبحانية ، وخباء القيومية ، المفتونة بغررها قلوب أولي الأيدي والأبصار بنشقة عبقة الخزام الفائحة عن أرجاء الدار ، وأكناف الديار ، الدالة على الأشعة الجمالية ، الموجبة خلع العذار ، وكشف الأستار بالبراقع المسبلة على سيماء الملاحة المذهبة بالعقول إلى بيع العقار على ذرى الجمال المصون وراء سحب الأوكار ، المذهلة بلطافة الوصلة عن هبوب الرياح المثيرة نيران الاشتياق إلى ثورة الحسن المسحبة عليها أذيال العشق ، والافتنان من سورة الإسكار ، ومن لواعج الخمار ، المزعجة أرواح الطائفة ، الطائفة حول هالة المشاهدة ، والكعبة العيانية لاختلاس المكالمة ، وطيب الدلال في السرار ".
نيز آنچه در توضيح المشتبه ابن ناصر الدين( 2/ 483 تا 486) درباره او از منابع متقدمتر گزارش شده، به ويژه برای شناخت منش و طرز فکر و آثارش جالب توجه است که اينجا قسمتی از آن را نقل می کنيم:
"وَلم يتَعَرَّض المُصَنّف هُنَا للخبري هَذَا بمدح وَلَا جرح، وَذكره فِي كِتَابه "الْمِيزَان "، فَقَالَ: حَدثنَا عَنهُ الابرقوهي، وَابْن الْقيم، رَأَيْت لَهُ تصانيف على طَريقَة صوفية الفلاسفة، فسَاء فِي ذَلِك، وَكَانَ كثير الوقيعة فِي الْعلمَاء، مغرى بِوَصْف القدود والخدود والنهود. ثمَّ ذكر المُصَنّف شعر الخبري هَذَا فِي الْخمر والعشق، وَقَالَ: وَمن تصانيفه كتاب " الاسرار وسر الاسكار " جمع فِيهِ بَين الْحَقِيقَة والشريعة، فتكلف، وَقَالَ مَا لَا يَنْبَغِي، وَله كتاب " مَطِيَّة النَّقْل وعطية الْعقل " فِي علم الْكَلَام، وَكتاب " الْفرق بَين الصُّوفِي وَالْفَقِير"، وَكتاب " حَمْحَمَة النهى فِي لمحة المها " ... وَرَأَيْت لَهُ كتاب " سلوة الْمُسَافِر وجلوة الْحَاضِر "، وَكتاب " تذكرة نتائج السالكين وتبصرة مناهج العارفين"، وَله أَيْضا كتاب الْإِعَانَة على دفع الاغانة".
پنجشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۰:۳۰