کتاب اللوامع تأليف ابو سعد خرگوشي، دانشمند و صوفی اواخر سده چهارم قمری کتابی است در تفسير و تشريح برگزيده ای از آيات قرآنی اما نه به شيوه معمول و بل در ضمن ارائه مجالسی هر کدام در يک موضوع و با محوريت و يا دست کم به بهانه آيات قرآنی و با افزودن احاديث و حکايات و اشعار و توضيحات نويسنده آن؛ توضيحاتی در قالب فصل بندی مطالب و تبيين و "تفصيل" شقوق مطالب و مفاهيم قرآنی. اين نسخه را که در کتابخانه واتيکان موجود است نخست در ضمن يادداشتی چند سال پيش در همين سايت معرفی کردم و بعد با همکاری زابينه اشميتکه مقاله ای مستقل درباره اين کتاب به اختصار نوشتيم که همينک ترجمه فارسی آن به وسيله دانشمند جواد بشري در دست انتشار است و البته تفصيل مطالب را در مقدمه چاپ نسخه برگردان اين کتاب که با همکاری زابينه اشميتکه فراهم کرده ايم به زودی در اختيار قرار خواهيم داد (چاپ تهران با همکاری مرکز ميراث مکتوب). اما کتاب اللوامع تنها نمونه موجود از اين سنت تفسير نويسی در قالب مجالس در خراسان نيست. در اين سرزمين و نيز سرزمينهای تحت نفوذ فرهنگی و فکری آن اين سنت در سده های چهارم تا هفتم بسيار گسترده مورد استفاده قرار گرفته؛ افسوس که بسياری از متون تفسيري خراسان در اين دوره که مورد اشاره منابع مختلف قرار گرفته از ميان رفته و نيز صورت مجالس و مجلس نويسی های واعظان و مذکّران و به ويژه صوفيان و دانشمندانی با گرايشات صوفيانه و به ويژه از ميان اهل سنت خراسان ديگر در اختيار نيست و همين امر داوری و دقت در ويژگيهای اين ژانر ادبی را تا اندازه ای با مشکل روبرو کرده است. اين ويژگی در ميان کرّاميان خراسان هم وجود داشته و اصولاً می دانيم که آنان از سنت واعظانه و نيز تفسير قرآن به زبان فارسی با ويژگی حکايت گری و حکايت نامه نويسی و نقل اخبار و قصص و احاديث و با تکيه زياد بر تفاسير ابن عباس از قرآن بسيار بهره می برده اند و از آن ميان همينک نمونه هايی در اختيار است. کتاب الفصول عبد الوهاب بن محمد حنفي کرّامي که آقای فان اس آن را در کتابچه متون کرامي و بعد آقای دکتر شفيعی کدکني در مقاله ممتازشان درباره اين تفسير معرفی کرده اند (و نسخه ای از يک مجلد آن در کتابخانه مجلس هم موجود است و البته چند نسخه ديگر هم دارد) درست در همين ژانر جای می گيرد و گرچه برخی ويژگی های ممتاز و مشخص سنت تفسيری کرّاميان در آن مشهود است اما بايد گفت که اين کتاب را بيشتر مناسب است در همين سنت عمومی خراسانی در تفسير قرآن و به تعبيری روشنتر در تفسير برگزيده ای از آيات قرآنی و عمدتاً در چارچوب مجلس گويی و مجلس نويسی پيشگفته جای داد که مطالب مجزا و در ضمن فصولی متمايز مورد بحث قرار می گرفته و آيات قرآنی بر صدر هر مجلس (عمدتاً به صورت: مجلس في قوله تعالی ...) زمينه ای را برای ارائه احاديث و اخبار و حکايات و اشارات قرآني و حتی موعظه گری و گريز زدن به سبک اهالی منبر فراهم می کرده است. اين ويژگی اخير يعنی فصل بندی مطالب ارائه شده ذيل عناوين معين و تکراری در هر مجلس محتملاً از تحولات پسينی تر اين ژانر ادبی بوده و به تدريج مورد توجه مجلس گويان و مجلس نويسان قرار گرفته بوده است. نمونه اينکه در کتاب اللوامع خرگوشي گرچه در مقدمه کتاب از نيت نويسنده بر ذکر اين نوع مطالب سخن رفته اما عملاً اين نوع تقسيم بندی به وضوح در کتاب به کار برده نشده است. حرگوشي در مقدمه اشاره دارد که در آن ذيل آيات از تنزيل و تفسير و تأويل و عبارت و اشارت و اخبار و آثار سخن به ميان می آورد که اين نوع ترتيب کلام بسيار با آنچه در نمونه های ديگر اين سنت می بينيم شباهت دارد. از آخرين نمونه ها هم که بايد آن را نيز در همين شمار به حساب آورد کتاب زاد المذکّرين و در سطحی محدودتر کتاب المجالس والمواعظ است از جمال الدين استاجي متوفای ۶۴۴ ق (نک: مقاله دانشمند جواد بشري درباره اين نويسنده و نيز جلد دوم متون ايرانی، متن تصحيح شده توسط آقای فرزاد مروجی). اينجا هم کم و بيش ما با همين سنت البته با دگرديسی هايی در آن روبرو هستيم. متنهای ديگری هم در اين دوره زمانی نسبتاً بلند وجود دارند که کمتر مورد عنايت قرار گرفته اند؛ نمونه های جالب ديگری از مجالسی در تفسير قرآن که کم و بيش متأثر از همين سنت اند و مشابهند با الفصول عبد الوهاب. يکی از اين کتابها که تاکنون چاپ نشده مجالس تفسيری ابن المحب النيشابوري (د. ۴۷۲ ق) است که نسخه آن در ضمن مجموعه ای در کتابخانه مجلس به شماره ۱۲۰۱۳ موجود است (در دنباله نسخه ياد شده نيز دو سه مجلسی از لونی و با روايتی ديگر آمده و سپس چندين متن ديگر ) و من آن را دوازده سالی پيشتر و به راهنمايي استاد حائري ديدم. آن زمان در ذهنم اين بود که آن را بايد به صورت چاپ فاکسيميله ابتدا منتشر کرد و از آن بعداً در چاپی منقح از کتاب و نيز در مقايسه با متنهای ديگر همين سنت بهره گرفت. متن اين مجالس بر خلاف الفصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي به فارسی است و من همان زمان يادداشتهايی از آن برداشتم که شايد در نوشته ديگری در همين سايت آنها را ارائه دهم (بعد التحرير: اين روزها در اينترنت ديدم که در تهران بنا دارند اين متن ارزشمند را به چاپ برسانند). در اين کتاب هم، آيات برگزيده قرآنی در ضمن مجالسی که هر کدام در چند بخش و فصل طراحی شده و در ضمن اين ساختار، احاديث و اخبار و قصص و شعر و مواعظ و "اشارات" ارائه شده، مورد تفسير قرار گرفته اند. اين متن از لحاظ ساختاری و برخی تعابير در آغاز هر مجلس و نحوه شماره گزاری آيات قرآنی با الفصول بسيار شباهت دارد؛ گرچه نويسنده آن کرّامي مذهب نيست و به هر حال از آن بسياری از نکات فرهنگی خراسان سده پنجم پيدا می شود. طبعاً اين سنت گو اينکه در ميان عموم خراسانيان تداول داشته اما تحت تأثير کامل سنت تصوف خراسانی بوده است.
نمونه ديگری که من همان زمان با آن مواجه شدم تفسيری بود به زبان عربی و درست در همين سنت از نويسنده ای شيعی در قالب مجالسی که در آن برگزيده ای از آيات قرآنی مورد بحث قرار گرفته است. در اين تفسير که در شکل مجالس ارائه شده نکته جالبی که وجود دارد اين است که نويسنده ساختار و قالب کلی کتابش شبيه متن ابن المحب است و در عين حال تقسيم بندی و عناوين فصولش که در ذيل آنها به بحث تفسيری می پردازد کم و بيش عين تقسيم بندی مطالب کتاب الفصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي است. اين نسخه نيز در کتابخانه مجلس است به شماره ۱۲۱۵۶ و کم و بيش نسخه کهنسالی هم هست و با عنوان فصول ابو زرعه اردبيلي. بعداً ديدم در فهرست جلد ۳۵ مطالبی درباره هويت اين نسخه گفته شده که چندان کمکی در تعيين هويت کتاب نمی کند و مشتمل بر اطلاعاتی است نادرست و يا دست کم غلط انداز. نخستين تصويری که از نسخه در وضعيت فعلی به دست می آيد اين است که اين کتاب نسخه ای است از فصول ابو زرعه عبد الوهاب بن محمد اردبيلي؛ درگذشته ۴۱۵ ق؛ چرا که عنوان نسخه را در برگه ثبت آن در آغاز نسخه چنين ثبت کرده اند. ابو زرعه عبد الوهاب اردبيلي از اين جهت قابل توجه است که برخی از فهرستنگاران و محققان به اشتباه او را نويسنده فصول ابو حنيفه عبد الوهاب بن محمد کرّامي دانسته اند. بنابراين در وهله نخست گمانم اين شد که اين کتاب، نسخه ای است از فصول عبد الوهاب کرّامي. می دانستم که در کتابخانه مجلس، چنانکه گذشت نسخه ای از فصول عبد الوهاب کرّامي هست؛ اما اين نسخه ربطی به آن نداشت؛ آن يکی تحت شماره ديگری در آن کتابخانه ثبت شده است. اما با اين وصف آن زمان اين نکته نظر من را جلب کرد که نسخه ما شباهتهايی به نسخه فصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي دارد. نخست اينکه مشتمل بر تفسير برگزيده ای از آيات قرآن است؛ و در چارچوب مجالس و هر کدام از آيات در ذيل يک مجلس که پشت سر هم شماره بندی شده اند مورد بحث قرار گرفته اند و ديگر اينکه تقسيم بندی های آن از لحاظ عناوين فصولی که در ذيل هر يک آيات را بررسی می کند؛ کم و بيش عين فصل بندی فصول عبد الوهاب بن محمد کرّامی است. اما با کمترين دقت دريافتم که اين نسخه نمی تواند عيناً بخشی از فصول عبدالوهاب باشد. متأسفانه نسخه از آغاز و انجام افتاده و بسياری از برگهای آن و در نتيجه ترتيب مجالس آن جا به جا شده است. از خود نسخه هم هيچ چيزی که نشانگر هويت کتاب باشد بر نمی آيد. آن زمان به نظرم آمد که به ظن متآخم به يقين کتاب، مجلد دومی هم داشته است. دفتر موجود و با وجود نقص زيادی در ميانه آن، ۳۴۳ برگ دارد و معلوم است که کتاب پر برگی بوده است. نويسنده در ذيل هر آيه/ مجلس معمولاً بحثهای تفصيلی مطرح می کند اما تفسير چنانکه گفتيم شامل همه آيات سوره های قرآنی نيست و مجالس به آيات محدودی اختصاص داده شده است. از متن کتاب البته اين موارد قابل استنباط است: نخست اينکه روشن است نويسنده شيعه اثنی عشری است. اين مطلب از مباحث تفسيری و نيز نقل احاديث امامان و نيز از مباحثی کلامی که گاه طرح می کند و نيز نقل از راويانی مانند بزنطی روشن می شود. مطالب کتاب و نحوه تعابير نويسنده، کاملاً گويای قدمت کتاب و نويسنده آن دارد. متأسفانه نويسنده به دليل نقل قولهای اندکی که در کتاب دارد و تازه احاديث محدودی هم که نقل کرده با سند ارائه نمی دهد، امکان شناسايی هويت خود و کتابش را نمی دهد اما چنانکه گفتم تعابير نويسنده گويای کهنگی کتاب است. فصل بندی های کتاب، چنانکه گفتيم کم و بيش عيناً همانند فصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي است و احتمالاً به همين دليل هم بر روی برگه آغازين آن را فصول ابو زرعه اردبيلي دانسته اند که همانطور که عرض شد خطايی است که در رابطه با هويت فصول عبد الوهاب مکرر شاهد آن بوده ايم.
اين آن چيزی است که در وهله اول از اين نسخه قابل برداشت است و من آن زمان يعنی دوازده سال پيش تقريباً به همين نتايج رسيدم؛ اما واقعيت اين است که اين نسخه تنها بخشی است از نسخه کتابی که به قطب راوندي منسوب شده؛ کتابی که گفته می شود او در تلخيص الفصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي فراهم کرده است: کتابی به نام لبّ اللباب که اين اواخر در قم به چاپ رسيد (من در نشر دانش بدون در دست داشتن نسخه ای از اين کتاب که آن زمان دستياب نبود، ده يازده سالی پيش نشان دادم که گزيده الفصول و با عنوان لبّ اللباب را قطب راوندي از فصول عبد الوهاب بن محمد کرّامي مذهب فراهم کرده بوده است و درباره هويت آن و تاريخچه اين کتاب قطب الدين راوندي بحث کردم). با مقايسه نسخه کتابخانه مجلس با چاپ لبّ اللباب اين مطلب کاملاً پيداست و لذا بايد گفت علاوه بر نسخه مورد اشاره حاجي نوري از کتاب قطب راوندي، نسخه ای مهم وکهنسال و البته ناقص از اين اثر در کتابخانه مجلس موجود است. چاپ قم تنها متکی است بر يک نسخه که البته به پايه نسخه مجلس نيست ولی از آن کاملتر است.
پرسشی که اينجا مطرح است اين است که آيا انتساب اين اثر به قطب راوندي مسلم است؟ در اين مورد هنوز جای کار هست. پرسش ديگر اينکه اين نويسنده و دانشمند شيعی دقيقاً در اين کتاب چگونه تحريری از الفصول ارائه داده است؟ مسلماً بخشی از اين کتاب را نمی توان اثر قلم عبد الوهاب بن محمد دانست و در واقع قطب راوندي اضافاتی در تحرير تلخيص گونه خود به کتاب افزوده است. اما تنها با مقايسه ای دقيق ميان کتاب لبّ اللباب و الفصول است که می توان به اين نکته پی برد که دقيقاً نويسنده لبّ اللباب با کتاب الفصول چه کرده است؟ آيا می توان چنين فرض کرد که او در هنگام تدوين اين کتاب، به درستی سنت تفسيری ياد شده را می شناخته و کار او نه صرفاً تلخيص و بل تحريری جديد از يک کتاب در سنت مجالس قرآنی اما با بهره وری گسترده از کتاب الفصول بوده است؟ آنچه وی در مقام نويسنده ای شيعی به کتاب افزوده اين گمان را تقويت می کند که کتاب او نه صرفاً تقليد و بل ادامه سنتی زنده در دورانش بوده است. به هر حال کما اينکه گفتيم اين سنت تفسيری پيشينه کهنه ای در خراسان داشته و درست معلوم نيست چگونه اين متنها فراهم می آمده است اما شباهت ساختار و بعضاً مطالب همه اين تفسيرها نشان می دهد که احتمالاً همگی ريشه خود را به هسته اوليه ای می رسانده اند که به تدريج مطالبی در تحريرهای بعدی افزون و يا کاسته می شده است.
تحقيقات بيشتر را در اين باره به نوبتی ديگر وا می گذاريم. در اين راستا می بايست پيش از هر چيز متن لبّ اللباب را با نسخه های خطی الفصول مقايسه کنيم.



سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۵:۰۹