امروز کتابی به دستم رسيد که به تازگی در قم منتشر شده است (۱۴۳۱ ق)؛ کتاب لبّ اللباب در دو جلد و تأليف قطب الدين راوندي؛ عالم برجسته امامی در سده ششم قمری (د. ۵۷۳ ق). اين کتاب به کوشش آقای سيد حسين جعفري زنجاني منتشر شده است. چند نکته ای درباره اين کتاب و تحقيق حاضر لازم است تذکر دهم؛ اميد که به کار آيد.
۱- نخستين بار نويسنده اين سطور در مقاله ای کوتاه در مجله نشر دانش (پاييز سال ۷۸، شماره ۹۳، ص ۸۰ تا ۸۱)، درباره ماهيت اين کتاب که به قطب الدين راوندي منسوب شده، و ارتباط آن با کتاب فصول ابو حنيفه عبدالوهاب بن محمد حنفي کرامي مذهب به بحث پرداخت و با وجود آنکه آن زمان هنوز اثری از نسخه کتاب لب اللباب که زمانی در اختيار مرحوم حاجي نوري بوده يافت نشده بود، اما بر اساس قرائنی، نويسنده اين سطور احتمال داد که کتاب منسوب به قطب راوندي تلخيصی است از کتاب فصول نويسنده کرامی. اصل کتاب الفصول را نيز تفصيلا نخستين بار استاد محترم جناب آقای دکتر شفيعی کدکنی در مقاله ممتازشان، «چهره ديگر محمّدبن کرام سجستانی در پرتوِ سخنانِ نويافته از او» (منتشر شده در ارج‏ نامه ايرج افشار ) معرفی کرده بودند. کار من تنها اين بود که ربط ميان کتاب فصول را با کتاب لب اللباب نشان دهم. متأسفانه محقق کتاب لبّ اللباب در مقدمه خود بر کتاب، با وجود آينکه از ربط دو کتاب سخن گفته اند، اما نه از تحقيق استاد شفيعي کدکني نامی به ميان آورده اند و نه از وجيزه ای که بنده نوشته بودم. بی ترديد شناسايی تفصيلی کتاب فصول مرهون تحقيق استاد شفيعي کدکني است و گمان نمی کنم که محقق کتاب لبّ اللباب، تحقيق استاد شفيعي را نديده باشند و محتملا آن وجيزه بی فايده بنده را. جالب اينکه محقق کتاب فرض کرده اند که عبدالوهاب بن محمد از شاگردان محمد بن کرام بوده، در حالی که طبعا چنين نيست (نک: ۱/ ۴۳).
۲- در مقدمه تحقيق البته آقای زنجاني درباره شخصيت قطب راوندي مطالب مفصلی ارائه کرده اند که بسيار مفيد است؛ گو اينکه تقريبا بيشتر آن مأخوذ است از تحقيق مرحوم محقق طباطبايي درباره حيات و آثار قطب راوندي که در مجله تراثنا پيشتر منتشر شده بود. کاش دست کم آن اطلاعات را محقق کتاب به روز می کردند؛ فی المثل آنجا که از قطب الدين مقري نيشابوري سخن به ميان آورده اند (۱/ ۱۷)، از دو کتاب الحدود و التعليق او در علم کلام نام برده اند، اما نيافزوده اند که اين دو کتاب در سالهای اخير پس از رحلت استاد ما منتشر شد و همينک در دسترس است.
۳- نسخه ای که همينک از اين کتاب به دست آمده، متأسفانه از آغاز افتادگی اندکی دارد و خطبه ندارد. در انجام هم مشخصات نسخه و کاتب آن ظاهرا موجود نيست و از اينرو از خود نسخه نمی توان هويت و شناسنامه کتاب را به دست آورد (حتی گويا تاريخ کتابت نسخه را؛ به هر حال محقق کتاب اطلاعات کمی درباره اصل نسخه به دست داده اند و بايد در اين مورد فهرست کتابخانه ای که نسخه در آن موجود است، ديده شود). اينکه دقيقا کتاب تأليف کيست و چه ماهيتی دارد و تاريخچه آن کدام است، روشن نيست و انتساب آن به قطب راوندي البته نياز به تحقيق دارد. با وجود اينکه محقق کتاب، به نسخه کتاب فصول عبدالوهاب دسترسی داشته و می توانسته اند نقلها را با اصل کتاب فصول مقايسه کنند و نشان دهند که دقيقا تلخيص کتاب چه نسبتی با اصل کتاب فصول دارد، اما زحمت اين کار را به خود نداده اند و از اينرو الآن معلوم نيست کدام نقلها حقيقتا از اصل کتاب عبدالوهاب است و کدام ها اضافات تلخيص کننده کتاب. به هر حال کتاب لبّ اللباب در شکل فعلی، هسته ای از احاديث سنی و گاه حتی بعضا عقايد سنی دارد؛ و البته مقداری هم احاديث و تعاليم شيعی که محتملا اکثر آنها اضافات تلخيص کننده کتاب است. اگر اين مقارنه وسيله محقق کتاب صورت پذيرفته بود، همينک ما تصوير روشنتری از کتاب فصول و تلخيص آن می داشتيم. به هر حال به دليل اينکه محقق کتاب چنين زحمتی را بر خود هموار نکرده اند، نسبت دو کتاب فصول و تلخيص شيعی آن هنوز روشن نيست و معلوم نيست دقيقا مشی نويسنده لب اللباب، در تلخيص متن کتاب سنی و کرّامي فصول، يعنی دقيقا در انتخاب احاديث و مطالب کتاب چه بوده است.
۴- متأسفانه محقق کتاب به جای پرداختن به مهمی که در شماره پيشين از آن سخن رفت، در حاشيه کتاب، صدها آدرس و منبع برای احاديث کتاب از ميان منابع شيعی و سنی ارائه داده اند که در شکل فعلی مفيد فايده ای نيست. امروزه با در اختيار داشتن سی دی ها و نرم افزارهای مختلف حديثی، نفس استخراج و ارائه آدرس کتابهای حديثی ديگر برای مصادر يک حديث ضرورتی ندارد؛ بر عکس راهی فراهم شده تا به درستی تشخيص دهيم حديث مورد بحث دقيقا در چه منابع قبلی، "تخريج" و روايت شده و چه نسبتی ميان روايت منبع محل بحث با انواع روايات همان متن در کتابهای کهنتر وجود دارد. به هر حال در مورد حاضر مناسب بود که در مورد هر حديث دقيقا توضيح داده می شد که کدام يک ريشه سنی ( و حتی حنفی و کرامی؛ اگر در منابع کهنتر حنفی و کرامی نقل شده است) دارد و طبعا کدام متعلق به اصل کتاب فصول است و در مورد احاديث الحاقی هم که مأخوذ از منابع شيعی است، دقيقا چه منبع و يا منابعی در گزينش اين احاديث در تلخيص کتاب فصول به کار رفته است. در مورد احاديث سنی کتاب اگر به درستی منابع صاحب فصول و نيز انعکاس آن دسته احاديث در منابع شيعی مورد دقت قرار گرفته بود، همينک تصوير روشنتری از کتاب در اختيار ما بود؛ اينکه عملا چه دسته از مطالب اصلی کتاب فصول در تلخيص حاضر آمده و چه چيزهايی حذف شده است. همانقدر که اقتباسها در اين بحث مهم است؛ حذف و اضافات هم مهم است و در آن صورت ما تصوير روشنتری از تعامل يک دانشمند شيعی نسبت به يک متن تفسيری و حديثی سنی و کرامي در اختيار داشتيم. جالب اينکه محقق کتاب جايی هم فرموده اند چون احاديث کتاب همگی از احاديث مرسله است؛ بنابراين جای نقاش در صحت احاديث وجود ندارد و همگی را بايد صحيح تلقی کنيم (ص ۵۱). داوری درباره اين گفته را به کتابهای مقدماتی درباره علوم حديث و درايه وا می گذاريم.
۵- اين نکته را هم بيافزايم که محقق کتاب هيچ بحثی درباره اصالت انتساب کتاب لبّ اللباب به قطب راوندي نکرده و تنها به نقل منابع متأخر در اين زمينه بسنده کرده و مسئله را مسلم فرض فرموده اند. از کجا معلوم که اين شهرت مستند به يک گواهی قابل قبول باشد؟ حال که نسخه کتاب در دسترس است، تحقيق در اين باره البته بسی آسانتر است. من تنها در اينجا فتح بابی می کنم و اميد می برم کسانی که دلبسته به چنين تحقيقاتی هستند، تلاشی کنند تا بر اساس متن کتاب موجود، پاسخی برای اين پرسش پيدا شود. به دليل اينکه نسخه کتاب لبّ اللباب دارای هيچ گونه مشخصه و گواهی از سوی کاتب و يا نويسنده نيست و خطبه آن هم افتاده است، بحث در اين زمينه البته لازم است.
به هر حال تلاش آقای جعفري زنجاني را در انتشار کتاب ستايش می کنيم و توفيقات بيشتر را از خداوند برای ايشان طلب می نماييم.
پنجشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۲۰:۲۱