نويسنده اين سطور سالهاست اميد می برد تا مقدمات کاری را به سامان برساند که چنانکه خواهم گفت يکی از پيش نيازهای اصلی برای تدوين تاريخ جامع علمی و فرهنگی سرزمين تاريخی ايران است. واقعيت اين است که تاکنون کار جامعی درباره فهرستی از نام عالمان و دانشمندان علوم مختلف و خاصه نام محدثان و راويان و دانشمندان علوم دينی ايران صورت نگرفته است. اين امر دلايل مختلف و از جمله مذهبی دارد. سنيان تنها به تصحيح و نشر کتابهای رجال و تراجم سنی مبادرت می ورزند و شيعيان نيز تنها به آنچه مربوط به علمای شيعه است. از آنچه سنيان به ويژه در دهه های اخير از اين دست به چاپ رسانده اند، بسياری يا مستقيما به شهرهای تاريخی ايران مربوط می شود و يا اينکه مشتمل بر آن نيز هست. در مورد شيعيان نيز بايد گفت که بخشی از کتابهای تاريخی و رجالی و تراجم احوال که متعلق به تشيع است، به شهرها و سرزمينهای خارج ايران تاريخی مربوط می شوند. بنابراين برای سامان دادن نامنامه عالمان ايرانی بايد به هر دو دسته کتاب مراجعه کرد. اين يک واقعيت است که بخش مهمی از تاريخ ايران اسلامی را تاريخ مذاهب و مکاتب و دانشمندان اهل سنت و نزديک به آنان تشکيل می دهد. بنابراين برای تنظيم چنين نامنامه ای نه تنها بايد کتابهای شيعی را مد نظر قرار داد، بلکه بايد کتابهای تاريخ، تراجم و رجال و کتابهای مذهبی و علمی نوشته سنيان ايرانی و غير ايرانی را هم در دايره مطالعه قرار داد. در اين ميان من می کوشم در اين يادداشت چند نکته را اشاره وار بيان کنم تا هم زمينه های چنين پژوهشی روشن شود و هم ضرورتهای پژوهشی آن مورد تأکيد قرار گيرد:
۱- برای تدوين چنين نامنامه ای طبعا يکی از منابع اصلی کتابهای رجال و طبقات و تراجم از انواع مختلف (تواريخ و رجال و طبقات اهل حديث و فقه و ادب و علم و فلسفه و کلام و غيره) آن است. به شرح ايضاً کتابهايی که تحت عنوان تاريخ از سوی محدثان سنی نوشته می شده و عموما معنای "تاريخ الرجال" داشته است. در کتابهای تاريخ عمومی و يا تاريخهای ديگر و از جمله تاريخ دولتها هم بسياری از رجال علم و ادب ايرانی معرفی شده اند. در اينجا من نيازی به تفصيل در اين مطلب نمی بينم؛ چرا که ضرورت مراجعه به اين دست کتابها بر همگان روشن است.
۲- طبعا پيوسته به آنچه در شماره يک گفتم، مراجعه به تاريخهای محلی بسيار ضروری است. اما بسياری از تاريخهای شهرهای ايرانی که بسياری از آنها هم تاريخ رجال شهرها بوده که محدثان می نوشته اند، از ميان رفته اند و ما بايد به تکه های منقول از آنها در مصادر ديگر توجه نشان دهيم. فی المثل در تاريخ الاسلام ذهبي از بسياری از اين دست تاريخهای محلی بهره گرفته شده است؛ تاريخ شهرهای مختلف خراسان و عراق عجم و فارس و غيره.
۳- يکی از منابعی که بايد در اين زمينه شايد بسيار مهمتر از ديگر کتابها بدان توجه داشت، فهارس و معاجم کتابشناسی کهن و جديد است. منابعی مانند فهرست های ابن نديم و کشف الظنون و امثال آنها در گذشته و فهارس جديد نسخه های خطی. متأسفانه در بسياری از فهارس نسخه های خطی، چه در مشرق و چه در غرب تنها به نام کتاب و نويسنده توجه می شود و نام کاتبان و يا نام مالکان نسخه ها و نيز گواهی هايی که در آغاز و انجام و يا حتی در مطاوی نسخه در حاشيه ها آمده عنايتی نمی شود و بنابراين منبع بسيار مهم و اطمينان بخشی مانند گواهی های تاريخی نسخه های خطی عموما مغفول می ماند. در گذشته اين فن همواره مورد عنايت رجال شناسان و تراجم نويسان بوده است. کسانی مانند ميرزا عبدالله تبريزی معروف به افندی و يا آقابزرگ طهرانی و محقق طباطبايي نمونه های روشن توجه به اين دست منابع برای نوشتن کتابهای رجال و تراجم اند. بسياری از عالمان سني نيز همواره به اين امر در کتابهای گذشته خود توجه داشته اند؛ خاصه محدثان سنی که همواره مسائل مربوط به انتقال نسخه ها و روايت آنها برای ايشان اهميت بسزايی داشته است.
۴- از مهمترين منابع برای نوشتن نامنامه ای ايرانی، کتابهای حديث است. محدثان سنی و شيعی در نقل احاديث زنجيره اسناد حديث را بيان می کنند که اين اسناد يکی از مهمترين منابع برای شناخت ما از رجال اهل علم در ايران است. البته بخش زيادی از اين رجال در کتابهای رجال و تراجم ذکر شده اند، اما بسيار هم هست که از رجالی در اسناد احاديث ياد می شود که نامشان در کتابهای رجال مغفول مانده است. در اين ميان خاصه بايد به کتابهای حديثی متأخرتر اشاره کرد که در نقل احاديث از کتابهای متقدم سند کتابها را ذکر می کنند و در اين سندها که اشاره به "فهارس" و "اجازات" حديثی دارد، نام عالمان و محدثان بسياری ديده می شود. فقط برای نمونه اينجا به کتاب فرائد السمطين اشاره کنم که برای ارائه هر حديثی سندی طولانی با نامهای بسيار مهم ذکر می کند، که بخشی از آنها رجالی هستند که کمتر در کتابهای رجال و تراجم مذکور افتاده اند. در اين دست سندها عموما اطلاعات زيادی درباره تاريخ و محل فعاليت محدثان و برخی مشخصات دقيق ديگر ذکر می شود که بی نهايت توجه به آنها برای تدوين چنين نامنامه ای ضروری است.
۵- اما مهمتر از همه اينها توجه دقيق به "فهارس" محدثان و اجازات است. ضرورت توجه به اين منبع همواره از قديم برای تراجم نويسان روشن بوده و اصولا يکی از منابع اصلی رجال نويسان در گذشته همين دست اجازات و فهارس بوده است؛ اما امروزه به ويژه به دليل از ميان رفتن بسياری از کتابهای رجال و طبقات و تاريخ، اجازات و فهارس منابعی بی بديل برای شناخت بسياری از رجال و عالمان ناشناخته اند. در گذشته ها مراجعه به انواع مختلف اين دست منابع بسيار مشکل بوده است و هر محدث و رجال شناسی تنها به دايره محدودی از اجازات و فهارس دسترسی داشته است؛ اما همينک بسياری از اين فهارس کهن محدثان (مانند فهارس ابن خير و ابن عطيه و انواع مختلف "ثبت" ها و "برنامج" ها و صد البته انواع مشيخه ها و معاجم محدثان) و يا اجازات به چاپ رسيده اند (چه اجازات سنی و چه شيعی). يکی از منابع مهم ابن الفوطي فی المثل در تلخيص مجمع الآداب خود همين دست منابع بوده است. در رياض العلمای افندی هم توجه به اين دست منابع کاملا مشهود است. مرحوم آقابزرگ طهرانی در الذريعه و طبقات أعلام الشيعة و محقق طباطبايي در آثار متعددش خصوصا به اين دست منابع توجه بسياری نشان می داده اند. اشاره وار عرض کنم که معجم ابن عساکر که در چند سال گذشته خوشبختانه به چاپ رسيد، مشتمل بر نام و اطلاعات تعدادی مهم از عالمان و محدثان ايرانی است که ابن عساکر در سفر به ايران از آنها بهره برده بوده است (کتابی هم چند سال پيش در دمشق در اين باره منتشر شد؛ وسيله رايزنی فرهنگی ايران در دمشق). انواع کتابهای ابو طاهر السلفي، محدث برجسته سده ششم که به شهرهای مختلف ايران سفر کرده و انواع مختلف مشيخه ها و "اجزاء " حديثی و "انتقاء " ها را داشته در اين ميان بسيار ارزشمند و قابل ذکر است و متأسفانه تاکنون محققان ايرانی کمتر به اين مهم توجه داشته اند (به شرح ايضا کتاب تازه انتشار المنتخب من معجم الشيوخ سمعاني و کتابی که تحت عنوان التحبير پيشتر از آن به چاپ رسيده بود). در اين ميان در مقالات دائرة المعارف بزرگ اسلامی، از دير باز اين توجه وجود داشت (نک: مقالات متعدد دوست دانشمند و محقق برجسته کشورمان آقای دکتر احمد پاکتچی و نيز مقالات متعدد نويسنده اين سطور که همواره در تأليف مداخل مربوط به محدثان و فقيهان به کتابهای اجازات و فهارس و مشيخه ها عنايت شده است؛ حتی فهارس مفقود محدثان کهن امامی که نقلهای آنها در کتابهای فهرست و رجال طوسی و نجاشی آمده است؛ نک: مقالاتی مانند ابن نوح سيرافی و ابن قولويه و ابن همام اسکافي و ابن عقده و ابن عبدون و ابو المفضل شيباني و دهها مقاله ديگر من و استاد پاکتچی).
۶- از همينجا ضروری می دانم که بحث اصلی يادداشت خود را در پيوند با آنچه در شماره ۵ گفتم بيان کنم و آن اينکه اجازات و فهارس تنها محدود به آنچه تحت اين عنوانها از دير زمان منتشر می شده اند، نيست. يکی از مهمترين منابع شناخت ما از طبقات اهل علم و اجازات آنان، گواهی های سماع و قرائت و اجازات و "طباق" ها در نسخه های خطی کتابهای حديث و فقه و ادب است. هزاران نسخه خطی کهن همينک در کتابخانه های مختلف دنيا نگهداری می شوند که مشتمل بر اين دست اطلاعات و گواهی ها هستند. متأسفانه از آن هنگام که صنعت چاپ جای بهره وری از نسخه های خطی را گرفته است، عموما به اين دست اطلاعات نسخه ها بی توجهی شده است. کمتر محققی است که در چاپ متنی در بهره وری از نسخه های اساس کار، به نقل اين دست گواهی ها در نسخه های اصل خود عنايت ورزد. کتابهای محدثان و به ويژه نسخه های کهنسال کتابهای حديثی و به ويژه کتابهای مهم و مشهور حديثی اهل سنت (که خوشبختانه نسخه های کهن بسياری از اين دست کتابها در اختيار است)، همواره با اين دست گواهی ها و اجازات و طباق سماعها و اجازات و مناوله ها و قرائات توأم بوده است و البته در ساليان اخير به ويژه در کتابهايی که ناشران سنی عربستان سعودی و يا چند ناشری در بيروت که اين دست کتابها را منتشر می کنند، توجه به اين امر ديده می شود و اين دست اطلاعات نسخه ها هم در کنار متن اصلی منتشر می شوند. خاصه "اجزاء" حديثی که عموما محل عنايت برای قرائت و سماع و اجازه بوده اند، پر است از اين دست اطلاعات در نسخه های آنها که به نظر من يکی از مهمترين و مغفولترين منابع برای تدوين کتابهای تاريخ رجال و خاصه نامنامه علمای ايرانی است. در اين زمينه بايد اين نکته را هم افزود که متأسفانه عمدتا در فهارس نسخه های خطی اشاره ای به اين دست اطلاعات مهم و نقل اجازات نسخه ها نمی شود (اخيرا ديدم که در فهرست کتابخانه سليمانيه استانبول که به شيوه بسيار دقيقی تنظيم شده و اخيرا به چاپ رسيده، به نقل تمام اين دست اطلاعات نسخه ها مبادرت ورزيده شده است). برخی از کتابخانه ها از لحاظ نگهداری نسخه های اين چنينی بسيار حائز اهميتند؛ شايد مهمترين اين کتابخانه ها کتابخانه ظاهريه دمشق است که به دليل اينکه عمده نسخه های آن از چند مدرسه و از جمله مدرسه عمريه حنبلی گردآوری شده (نسخه های متعلق به ضياء الدين مقدسي و ابن المبرد و غيره)، شامل نسخه هايی هستند که در اين مدارس مبنای قرائت و سماع بوده اند و همين امر موجب شده که همراه هر جزء کوچک حديثی چندين برگ اطلاعات و گواهی های سماع و قرائت توأم با آن باشد. خوشبختانه در سالهای اخير انستيتوی مطالعات فرانسوی در دمشق مبادرت به چاپ و معرفی اين دست اجازات و گواهی ها در نسخه های کتابخانه مزبور کرده است. در اين دست گواهی ها نام بسياری از رجال ايرانی و محل زندگی و تدريس و تدرس آنان و تواريخ مربوطه ذکر شده که بايد از همه آنها بهره گرفت. به ويژه کتابخانه هايی که شامل نسخه های عکسی از مهمترين نسخه های خطی کتابخانه های مختلف دنيا هستند (و از مهمترين آنها کتابخانه مرکز احيای قم)، بايد در اين زمينه پيشقدم شوند و اين دست اطلاعات را بر اساس اين نسخه ها منتشر کنند. من خود در کتابخانه های مختلف دنيا و از جمله در ترکيه نسخه های بسياری را از نزديک ديده ام که مشتمل بر اطلاعاتی از اين دستند و متأسفانه تاکنون اهتمام کافی به آنها نشده است. بسياری از کتابهای حديث و رجال و فقه که محل عنايت برای قرائت و سماع و اجازه بوده اند، يا تأليف عالمان ايرانی اند و يا اينکه در مدارس و مساجد ايرانی در طول تاريخ مجال تدريس و قرائت بوده اند و از اينرو نسخه های خطی اين دست کتابها مملوند از اطلاعاتی مهم در اين زمينه که به کار تدوين نامنامه جامع عالمان ايرانی می آيد. گاه البته به اين قبيل کتابها عنايتی شده است. فی المثل محققی در غرب به نام شوتسينگر سالها پيش کوشيد که تمامی اطلاعات و گواهی های سماع و قرائت کتاب معجم ابو بکر اسماعيلی را در تحقيقی جداگانه که به زبان آلمانی منتشر شده، در تحقيقی مستقل مورد تحليل قرار دهد (در اين باره نک: مقاله اسماعيلی، به قلم نويسنده اين سطور در دائرة المعارف بزرگ اسلامی). با وجود اين دست اقدامات هنوز توجهی جدی به اين دست منابع متأسفانه نشان داده نمی شود. در گام نخست شايد انتشار نسخه برگردان اين گونه منابع که عموما در صفحات آغازين نسخه ها و يا در انجام آنها درج می شده، بسيار مفيد خواهد بود (مانند کاری که در دمشق نسبت به نسخه های ظاهريه شده است). در گام بعد تحليل و استخراج نامهای رجال ايرانی و مقايسه اين دست اطلاعات با اطلاعات کتابهای رجالی و تاريخی و تراجم بسيار ضروری است.
۷- کلام آخر درباره اسناد غير کتابی است؛ مانند اسناد وقفنامه ها و يا نامه ها و مکاتيب که هم به صورت مستقل و هم به صورت نقل در منابع ديگر به وفور موجودند و عموما حاوی اطلاعات بسيار ارزشمندی درباره رجال و دانشمندان ايرانی اند؛ خاصه در جنگها و بياضها که مستقلا بايد از آنان به عنوان يکی از منابع ارزشمند برای اين پژوهش نام برد.
آنچه گفته شد، طرحی است اوليه و متضمن چند پيشنهاد در راستای عملی کردن پروژه بزرگ نامنامه جامع عالمان ايران اسلامی. انتظار می رود تا ديگر محققان نيز در اين باره هم انديشی کنند و نظرات خود را در اين باره قلمی نمايند.

جمعه ۱۱ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۰۲