محي الدين محمد بن أحمد بن علي بن الوليد القرشي، دانشمند برجسته زيدی در نيمه دوم سده ششم و اوائل سده هفتم قمری در يمن و از دانشمندان معتزلی مشرب حلقه امام المنصور بالله عبدالله بن حمزة در نشر و تبليغ انديشه معتزلی بهشمي در يمن سهم بسيار مهمی داشته و به ويژه در تکثير نسخه های معتزلی و زيدی/ معتزلی ری و خراسان در يمن بسيار فعال بوده است. اين امر از اجازات و از نسخه های کهن زيدی و معتزلی در کتابخانه های يمن و نسخه های يمنی به خوبی پيداست. در متون کهن حديثی و يا کلامی و فقهی زيدی اين مسئله کاملا قابل پيگيری است و در کتابهای سده های بعد پژواک اين واقعيت کاملا ديده می شود. درباره اين موضوع همينک تحقيقی وسيله نويسنده اين سطور و خانم پروفسور اشميتکه سامان يافته است که انشاء الله به زودی انتشار خواهد يافت. آنچه اينجا بايد اشاره وار گفت اين است که به واسطه اين دانشمند تعداد قابل توجهی از کتابهای معتزلی و زيدی از گزند نابودی محفوظ مانده و در دسترس زيديان نسلهای بعد قرار گرفت. با وجود تعلق خاطر او به مکتب بهشمي و به طور کلی ميراث معتزليان، با اين وصف وی به دليل تمايزهای دو مکتب زيدی با معتزلی در مسائل امامت، چندين رساله مهم در انتقاد از کتابهای معتزليان در اين باره نگاشت. وی در آغاز رساله الجواب الحاسم المفني که در رد بخش امامت کتاب المغني نوشته است، به سابقه اين نوع تأليفات اشاره می کند و به طور خاص به موضعگيری قاضي جعفر ابن عبدالسلام زيدي نسبت به بخش امامت کتاب المحيط ابن متويه و حسام الدين الرصاص نسبت به کتاب غرر الأدلة ابو الحسين بصري اشاره می کند. از ميان اين دو کتاب، کتاب قاضي جعفر خوشبختانه باقی مانده و ما پيشتر در مقاله ای آن را معرفی کرده ايم. محي الدين همچنين در آغاز رساله اش به کارهايی که خود او در اين ارتباط پيشتر نگاشته است، اشاره می کند و می نويسد که پيشتر بر بخش امامت کتاب شرح عيون المسائل حاکم جشمي و نيز بر بخش امامت کتاب الفائق محمود ابن الملاحمي رديه های جداگانه ای نوشته و اينک قصد دارد که نسبت به باب امامت کتاب المغني قاضي عبدالجبار در رساله ای ديگر واکنش نشان دهد (اين رساله در پايان بخش دوم جلد بيستم کتاب المغني قاضي عبدالجبار که به امامت اختصاص دارد، بر اساس نسخه ای از آن که در پايان کتاب المغني موجود بوده و البته نسخه ای ناقص بوده، منتشر شده است؛ جلد 20، قسمت دوم، ص 262 تا 274). بدين ترتيب معلوم می شود که رساله الجواب الحاسم المفني او پس از دو کتاب ديگر يعني نقدهای او بر شرح عيون المسائل و کتاب الفائق نوشته شده است. پيشتر در همين سايت در مقاله ای که به بخش امامت کتاب شرح عيون المسائل اختصاص داده بوديم، اين کتاب محي الدين ابن الوليد القرشي را که موسوم است به منهاج السلامة في مسائل الإمامة معرفی کرديم و گفتيم که نسخه ای کهن از آن و همراه با گواهی نويسنده در پايان جلد سوم کتاب شرح عيون المسائل (که اين جلد مشتمل بر مباحث امامت هم می شود)، در کتابخانه دانشگاه ليدن موجود است. در اين مقاله می کوشم که کتاب ديگر او يعنی رديه او بر بخش امامت کتاب الفائق محمود ابن الملاحمي را معرفی نماييم. اين رديه موسوم است به "الجواب الناطق الصادق بحل شُبَه کتاب الفائق فيما خالف فيه ابن الملاحمي مذاهب الزيدية في الإمامة". اين عنوان چيزی است که در آغاز نسخه خطی اين کتاب که در ضمن مجموعه ای همراه کتاب الفائق در کتابخانه جامع کبير صنعاء (شرقيه) يافت می شود، ديده می شود. اين رساله در ضمن اين نسخه به شماره مجموعه 558 (از برگ 222 تا 244) در اين کتابخانه موجود است و نويسنده همينک عکسی از همين صفحات در جلوی چشم دارد. در فهرست اين کتابخانه (نک: فهرست جامع کبير، 2/ 587)، تاريخ نسخه 630 ق دانسته شده است؛ با اين وصف در پايان عکسی که از اين رساله در اختيار من است، چنين تاريخی را نمی توان يافت؛ بلکه اين تاريخ مربوط است به نسخه کتاب الفائق و چون هر دو نسخه به خط يک کاتب است، پس ظاهرا بايد پذيرفت که تاريخ کتابت اين نسخه هم سال 630 ق است. از ديگر سو، در پايان رساله، نويسنده تاريخ پايان گرفتن کتاب را روز دوشنبه 19 رمضان سال 608 ق معرفی می کند و می نويسد که در اين تاريخ دچار کبر سن و بيماريهای متعدد بوده است. از آنجا که کتاب منهاج السلامة در تاريخ سوم همين ماه نوشته شده (نک: مقاله ما درباره بخش امامت کتاب شرح عيون المسائل)، معلوم می شود که اين کتاب حدود دو هفته ای قبل از رديه بر کتاب الفائق از سوی محي الدين نگاشته شده است و جالب اينکه در پايان آن کتاب هم کم و بيش همين تعابير درباره کهولت سن وی در وقت تأليف کتاب ديده می شود. با اين حساب از ميان اين سه رديه، نخستين آنها کتاب منهاج السلامة و سپس الجواب الناطق است و دست آخر رديه او بر بخش امامت کتاب المغني است که موسوم است به الجواب الحاسم المفني. متأسفانه بر خلاف دو رساله اول آنچه از رساله سوم باقی مانده ناقص است و محتملا اساسا تأليف آن پايان نگرفته بوده است. نسخه ای که اينک اساس چاپ بخش دوم باب امامت کتاب المغني است، تاريخ 606 ق دارد؛ و گمان اينجانب پيشتر اين بود که محتملا تاريخ تأليف رساله رد بر کتاب المغني هم حدود همين تاريخ 606 ق است؛ اما با بررسی دو نسخه منهاج السلامة و نيز الجواب الناطق که هر دو تأليف سال 608 ق هستند، روشن می شود که بايد تاريخ تأليف رساله الجواب الحاسم المفني را به تاريخی متأخرتر نسبت داد؛ چرا که همانطور که گفتيم در رساله اخير، نويسنده ما از دو کتاب ديگر ياد کرده است و بنابراين تأليف رساله رد بر المغني متأخرتر از سال 608 ق و يا حداکثر اثر همان سال است. بدين ترتيب بايد گفت که محي الدين دست کم دو سالی پس از کتابت نسخه کتاب المغني، در پايان آن، رساله خود را در رد بر بخش امامت کتاب المغني افزوده بوده، اما گويا موفق به تکميل آن نشده بوده است. با توجه به تأليف رديه کتاب الفائق در سال 608 ق، اين خود دليل آشکاری است که زيديان يمن دست کم از اين سال با کتاب الفائق محمود ابن الملاحمي آشنا بوده اند. البته ما می دانيم که حسام الدين الرصاص، دانشمند و متکلم معتزلی و زيدی يمن در نيمه دوم سده ششم با ملاحمي و برخی کتابهای او آشنا بوده و در پاره ای از کتابهايش به آرای ابو الحسين بصري و محمود الملاحمي اشاره می کند و بسان بهشميان با ديده انتقادی نسبت به آرای آنان نظر دارد. به هر حال محي الدين ابن الوليد، بدين ترتيب در کنار اشراف بر امر نسخه برداری از نسخه های خطی معتزلی، می کوشيده است با تأليف رسالاتی، تمايزات زيديه را با معتزليان در امر امامت نشان دهد. محي الدين خود بنابر مشی زيديان همعصرش متمايل به مکتب بهشمي بوده و کما اينکه گفتيم در تکثير نسخه های معتزلی بهشمي بسيار کوشا بوده است؛ و بدين ترتيب تعلق خاطری ظاهرا به مکتب ابو الحسين بصري و محمود ابن الملاحمي نداشته، اما به هر حال به دليل آنکه نسخه های کتابهای محمود ابن الملاحمي در دوره او از خراسان بزرگ راهی يمن شده بودند، بنابراين با کتابهای او آشنايی داشته (و حتی محتملا در نسخه برداری از آن آثار سهم داشته) و در اين ميان نسبت به باب الإمامة کتاب الفائق ملاحمي در اين رساله واکنش نشان داده است.
در آغاز نسخه رساله الجواب الناطق الصادق که گفتيم خود رساله در 608 ق نوشته شده، چنين آمده است: " الجواب الناطق الصادق بحل شبه کتاب الفائق فيما خالف فيه ابن الملاحمي مذاهب الزيدية في الامامة جمعه محمد بن أحمد بن علي بن الوليد القرشي نفعه الله به والمسلمين". همانطور که از اين نام پيداست و نيز در مقدمه رساله آمده، محي الدين ابن الوليد اين رساله را در رد بخشهايی از کتاب الفائق نگاشته که با مذهب زيديه در امامت تمايز و مخالفت دارد (نک: برگ 222 ب). در اين رساله، محي الدين تقريبا در تمام رساله، صرفا به رد عقايد معتزليان درباره امامت نظر داشته و آنچه آنان درباره امامت در مخالفت با مذاهب شيعی ابراز می داشته اند و ملاحمي در کتاب الفائق انعکاس داده را مورد رد و ابطال قرار داده است؛ اما بر خلاف برخی نمونه های ديگر، اين رساله به مجالی برای نمايش تعارض ميان زيديه و اماميه در موضوعات اختلافی تبديل نشده است.
کما اينکه از مطاوی رساله پيداست، محي الدين در اين رساله از کتابهای پيشينيان از ميان زيديان بهره مند بوده است و به ويژه کتاب المحيط في الامامة اثر ابو الحسن علي بن الحسين بن محمد سياه (شاه) سربيجان، نويسنده زيدی اواخر سده پنجم قمری در ديلمان. او در يکجا حديثی از اين کتاب نقل می کند (بدون نام بردن از کتاب، نک: برگ 229 الف؛ در اينجا نويسنده ما تصريح می کند که اين حديث/ متن را "الفقيه الامام ابو الحسن زيد بن الحسن بن علي أعزه الله" بر او، يعني بر نويسنده المحيط خوانده بوده است. اين شخص همان البيهقي البروقني معروف است که در 541 ق به صعده درآمد و خود از کسانی است که سهمی مهم در انتشار آثار معتزلی و زيدی ايرانی در يمن داشته است). در جای ديگر اين متن، حديثی را نقل می کند که در اصل متعلق به کتاب مناقب علي بن أبي طالب تأليف ابن المغازلي است؛ اما نويسنده ما در اينجا دچار سبق قلم شده و سهوی آشکار مرتکب شده است؛ در اينجا مناسب است ابتدا سند اين روايت را نقل کنيم: "... وأنا أروي هذا الحديث بطريق أخر وأقتصر بحکاية المتن عليه وهو ما أخبرنا به الفقيه الأجل الزاهد بهاء الدين علي بن أحمد بن الحسن (کذا: الحسين) الأکوع قراءة عليه وأنا أسمع في جمادي الآخرة من سنة تسع وتسعين وخمسمائة بمسجد المدرسة المنصورية بحوث، قال: أخبرنا علي بن أحمد (کذا: محمد ) بن حامد الصنعاني اليمني بمکة حرسها الله تعالی في العشر الوسطی من شهر ذي الحجة آخر شهور سنة ثمان وتسعين وخمسمائة مناولة، قال: أخبرنا أبوالحسن علي بن أبي الفوارس بن أبي نزار بن الشرفية، قال: أخبرنا الشيخ المعمر صدر الدين المقريء صدر الجامع بواسط أبو بکر بن الباقلاني المقري والقاضي جمال الدين نعمة الله بن العطار والقاضي الأجل العدل عز الدين هبة الکريم بن الحسن بن الفرج بن علي بن حبانش رحمه الله رواه في شهر الله الأصم رجب من سنة إحدی وسبعين وخمسمائة، قال: أخبرنا القاضي أبوعبدالله محمد بن علي بن محمد الطيب الجلابي رحمه الله، قال: أخبرني أبي العدل أبوالحسن علي بن محمد بن الجلابي الخطيب المصنف لکتاب المحيط بالإمامة الذي هذا الخبر من جملة ما فيه، قال: أخبرنا أبو طاهر محمد بن علي بن محمد البيّع البغداذي..." (نک: برگ 229 ب). همانطور که ملاحظه می کنيم نويسنده ما ميان نويسنده زيدی مذهب کتاب المحيط في الامامة و کتاب مناقب ابن المغازلي سني مالکی مذهب خلط کرده و آن دو نويسنده را يکی پنداشته است. ما به اندازه کافی اسنادی داريم که نشان می دهد زيديان يمن در پايان سده ششم و بعد از آن به خوبی کتاب مناقب ابن المغازلي را می شناخته اند و آن را از طريق مکه و از آنجا از طريق عراق روايت می کرده اند. جالب است بدانيم که چاپ کتاب مناقب نيز بر اساس نسخه يمنی بسيار ارزشمندی صورت پذيرفته است (در اين باره به تفصيل در مقاله ای تحت عنوان "ابن الشرفية و کتاب عيون الحکم والمواعظ" در کتاب ماه دين، سال 1379 ش، شماره 35 سخن گفته ام که می توان به آن مقاله مراجعه کرد).
در اين رساله، همچنين از کتاب التفضيل ابو عبدالله البصري و نيز از صاحب بن عباد مطالبی نقل شده است (نک: برگ 231 الف؛ 239 ب).
در آغاز نسخه رساله الجواب الناطق الصادق که گفتيم خود رساله در 608 ق نوشته شده، چنين آمده است: " الجواب الناطق الصادق بحل شبه کتاب الفائق فيما خالف فيه ابن الملاحمي مذاهب الزيدية في الامامة جمعه محمد بن أحمد بن علي بن الوليد القرشي نفعه الله به والمسلمين". همانطور که از اين نام پيداست و نيز در مقدمه رساله آمده، محي الدين ابن الوليد اين رساله را در رد بخشهايی از کتاب الفائق نگاشته که با مذهب زيديه در امامت تمايز و مخالفت دارد (نک: برگ 222 ب). در اين رساله، محي الدين تقريبا در تمام رساله، صرفا به رد عقايد معتزليان درباره امامت نظر داشته و آنچه آنان درباره امامت در مخالفت با مذاهب شيعی ابراز می داشته اند و ملاحمي در کتاب الفائق انعکاس داده را مورد رد و ابطال قرار داده است؛ اما بر خلاف برخی نمونه های ديگر، اين رساله به مجالی برای نمايش تعارض ميان زيديه و اماميه در موضوعات اختلافی تبديل نشده است.
کما اينکه از مطاوی رساله پيداست، محي الدين در اين رساله از کتابهای پيشينيان از ميان زيديان بهره مند بوده است و به ويژه کتاب المحيط في الامامة اثر ابو الحسن علي بن الحسين بن محمد سياه (شاه) سربيجان، نويسنده زيدی اواخر سده پنجم قمری در ديلمان. او در يکجا حديثی از اين کتاب نقل می کند (بدون نام بردن از کتاب، نک: برگ 229 الف؛ در اينجا نويسنده ما تصريح می کند که اين حديث/ متن را "الفقيه الامام ابو الحسن زيد بن الحسن بن علي أعزه الله" بر او، يعني بر نويسنده المحيط خوانده بوده است. اين شخص همان البيهقي البروقني معروف است که در 541 ق به صعده درآمد و خود از کسانی است که سهمی مهم در انتشار آثار معتزلی و زيدی ايرانی در يمن داشته است). در جای ديگر اين متن، حديثی را نقل می کند که در اصل متعلق به کتاب مناقب علي بن أبي طالب تأليف ابن المغازلي است؛ اما نويسنده ما در اينجا دچار سبق قلم شده و سهوی آشکار مرتکب شده است؛ در اينجا مناسب است ابتدا سند اين روايت را نقل کنيم: "... وأنا أروي هذا الحديث بطريق أخر وأقتصر بحکاية المتن عليه وهو ما أخبرنا به الفقيه الأجل الزاهد بهاء الدين علي بن أحمد بن الحسن (کذا: الحسين) الأکوع قراءة عليه وأنا أسمع في جمادي الآخرة من سنة تسع وتسعين وخمسمائة بمسجد المدرسة المنصورية بحوث، قال: أخبرنا علي بن أحمد (کذا: محمد ) بن حامد الصنعاني اليمني بمکة حرسها الله تعالی في العشر الوسطی من شهر ذي الحجة آخر شهور سنة ثمان وتسعين وخمسمائة مناولة، قال: أخبرنا أبوالحسن علي بن أبي الفوارس بن أبي نزار بن الشرفية، قال: أخبرنا الشيخ المعمر صدر الدين المقريء صدر الجامع بواسط أبو بکر بن الباقلاني المقري والقاضي جمال الدين نعمة الله بن العطار والقاضي الأجل العدل عز الدين هبة الکريم بن الحسن بن الفرج بن علي بن حبانش رحمه الله رواه في شهر الله الأصم رجب من سنة إحدی وسبعين وخمسمائة، قال: أخبرنا القاضي أبوعبدالله محمد بن علي بن محمد الطيب الجلابي رحمه الله، قال: أخبرني أبي العدل أبوالحسن علي بن محمد بن الجلابي الخطيب المصنف لکتاب المحيط بالإمامة الذي هذا الخبر من جملة ما فيه، قال: أخبرنا أبو طاهر محمد بن علي بن محمد البيّع البغداذي..." (نک: برگ 229 ب). همانطور که ملاحظه می کنيم نويسنده ما ميان نويسنده زيدی مذهب کتاب المحيط في الامامة و کتاب مناقب ابن المغازلي سني مالکی مذهب خلط کرده و آن دو نويسنده را يکی پنداشته است. ما به اندازه کافی اسنادی داريم که نشان می دهد زيديان يمن در پايان سده ششم و بعد از آن به خوبی کتاب مناقب ابن المغازلي را می شناخته اند و آن را از طريق مکه و از آنجا از طريق عراق روايت می کرده اند. جالب است بدانيم که چاپ کتاب مناقب نيز بر اساس نسخه يمنی بسيار ارزشمندی صورت پذيرفته است (در اين باره به تفصيل در مقاله ای تحت عنوان "ابن الشرفية و کتاب عيون الحکم والمواعظ" در کتاب ماه دين، سال 1379 ش، شماره 35 سخن گفته ام که می توان به آن مقاله مراجعه کرد).
در اين رساله، همچنين از کتاب التفضيل ابو عبدالله البصري و نيز از صاحب بن عباد مطالبی نقل شده است (نک: برگ 231 الف؛ 239 ب).
سه شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۲۹