نخستين بار با نوشته ها و انديشه ادوارد سعيد، متفکر فلسطينی الاصل مقيم آمريکا سالها پيش از طريق کرمر در مقدمه کتابش با عنوان احيای فرهنگی در عصر آل بويه آشنا شدم. کرمر با ارائه تحليل ادوارد سعيد از شرقشناسی آن را مورد انتقاد قرار می دهد. آنچه که کرمر از کتاب شرقشناسی ادوارد سعيد ارائه داده و آنچه در نقد آن نوشته هر دو بسيار خواندنی است. کرمر از جهانی بودن برخی مفاهيم انسانی و از جمله ارزشهای عصر رنسانس اروپا دفاع می کند و در کنار انتقادی که از ادوارد سعيد دارد، شيوه شماری از مستشرقان سده نوزدهم را که خرد يونانی را امری "غربی" در مقابل "خرد شرقی" تصوير می کنند و از اين نقطه نظر نهضت ترجمه کتابهای يونانی در عصر اسلامی را تنها در سطح بخشهای غير اصيل و يا غير بنيادی آن می دانند، مورد انتقاد قرار می دهد. کرمر بر اين باور است که مسلمانان به درستی توانستند کانون انديشه فلسفی يونان را دريافت کنند و در امر ترجمه و انتقال مفاهيم پيروزمندی قابل ستايشی داشتند...
بر کتاب ادوارد سعيد درباره شرقشناسی انتقادهای مختلفی تاکنون نوشته شده است؛ کما اينکه استقبال زيادی هم از آن حتی در کشورهای غربی تاکنون صورت پذيرفته است؛ يک دليلش هم ترجمه های متعددی است که تاکنون از اين کتاب ارائه شده است. کتاب ادوارد سعيد در کشورهای اسلامی و خاصه کشورهای عربی انعکاس قوی تری داشته است؛ و البته در بيشتر موارد اين دريافت با سوء فهم توأم بوده است. انتقاد از شرقشناسی در کشورهای عربی سرچشمه های مختلفی داشته است؛ در بيشتر موارد انتقاد از آن برخاسته از گرايشات اسلام گرايانه در ميان نويسندگان متأثر از جريانات اسلامی و سنت گرا بوده است که رويکردی منفی و بدبينانه به جريان شرقشناسی داشته اند. در موارد محدودی هم تفکر او در اين کتاب و برخی ديگر از آثارش مورد انتقاد جريانات ليبرال و روشنفکران قرار گرفته است. از جمله محمد ارکون که خود صاحب انديشه ای مستقل و منبعث از طرز نگاهش به مطالعات اسلامی در نقد شرقشناسی است، در بيشتر آثارش ضمن نقد رويکرد ادوارد سعيد، خود انتقادات تازه ای بر شرقشناسی وارد می کند و اين جريان را برکنار از شيوه های جديد علوم انسانی و معرفت شناسی مدرن می داند. صادق جلال العظم، روشنفکر سوری الاصل هم از ديگر نويسندگان عرب است که شديدترين انتقادها را از نظريات ادوارد سعيد درباره شرقشناسی به دست داده است. او نوشته ای دارد به نام الاستشراق والاستشراق المعکوس در رد بر ادوارد سعيد که در آن انديشه او را زمينه ای برای فهم تقابل گونه شرق و غرب، درست برخلاف آنچه که ادوراد سعيد گمان می برد که شرقشناسی غربی پايه گذار آن دوگانه انديشی بوده است، می پندارد و معتقد است که آنچه که ادوارد سعيد تحت عنوان شرقشناسی مطرح کرده و ريشه شناخت غرب از شرق را به يونان می برد و آن را بر اين بنياد می داند که غرب از دوران يونان از طريق "ديگری" شرق، "خود" را و هويت تاريخی و فرهنگی خويش را باز می شناخته است، خود ديگر بار در گفتمان شرقشناسی ادوارد سعيد بازسازی شده است؛ منتها اين بار به شيوه ای معکوس، بدين صورت که ادوارد سعيد "شرق" را در برابر "غرب" می گذارد و در عرصه انسانی قائل به اين دوئيت می شود و البته اين بار با تأکيد بر شرق. ادوارد سعيد در نوشته های بعدي اش کوشيد که به برخی از برداشتهايی که به نظر او به نادرست از نظريه اش ارائه شده است و نيز به برخی سوء تفاهم ها پاسخ گويد. اما به هر حال نوشته ادوارد سعيد تأثير خود را از اين نقطه نظر گذاشت؛ چرا که پس از او حسن حنفی، متفکر مصری در کتاب الاستغراب خود کوشيد در برابر مکتب استشراق، از ضرورت استغراب و شناخت غرب از چشم انداز يک شرقی دفاع کند و به گفته خودش اين علم را پايه ريزی کند. سالها پيش انتشارات دار الساقي لندن کتابی منتشر کرد که در آن مجموعه ای از مقالاتی را که از سوی شماری از مستشرقين و يا متفکرين عرب درباره مقوله شرقشناسی و يا نظريه ادوارد سعيد نگاشته شده، يکجا گردآورد؛ از برخی نويسندگان مانند کلود کاهن و محمد ارکون.
با وجود ترجمه نارسا و شتابزده ای که از کتاب ادوارد سعيد به فارسی در دست است و شماری ديگر از آثارش نيز در سالهای اخير به فارسی درآمده است؛ اما ظاهرا چندان کتاب او و نظريه اش درباره شرقشناسی محل عنايت نويسندگان و روشنفکران ايرانی قرار نگرفته است؛ شايد به استثنای داريوش شايگان. شايد علت اين امر اين باشد که هنوز شناخت درستی از شرقشناسی و زمينه ها و آثار و پيامدهای آن در ايران وجود ندارد و راست اين است که خوشبختانه نظر يکجانبه و منفی گرای موجود در ميان شماری از متفکران و نويسندگان اسلام گرای عرب در ايران چندان با استقبال روبرو نشده است. همينک در ايران متون مهمی از آثار اسلام شناسان و ايرانشناسان غربی به فارسی ترجمه می شود و جنبه های مثبت مطالعات غربی در اين زمينه محل عنايت است؛ گو اينکه چندين دهه است که عمر "شرقشناسی" به معنی و بر پايه مفهوم سده نوزدهمی آن ديگر پايان يافته است.
نويسنده اين سطور توفيق داشت چند ماهی پيش از درگذشت ادوارد سعيد در جلسه سخنرانی او در پاريس که برای بزرگداشت او برگزار شده بود، شرکت کند و سخنانش را از نزديک بشنود. پس از سخنرانی او چند دقيقه ای هم فرصت گفتگويی شخصی با او برای من فراهم شد. ادوارد سعيد به ويژه علاقمند بود تا از منظر ايرانيان نسبت به آثار و کتابهايش بداند و اينکه تا چه اندازه آثار او مورد ترجمه و استقبال در ايران قرار گرفته است.
بر کتاب ادوارد سعيد درباره شرقشناسی انتقادهای مختلفی تاکنون نوشته شده است؛ کما اينکه استقبال زيادی هم از آن حتی در کشورهای غربی تاکنون صورت پذيرفته است؛ يک دليلش هم ترجمه های متعددی است که تاکنون از اين کتاب ارائه شده است. کتاب ادوارد سعيد در کشورهای اسلامی و خاصه کشورهای عربی انعکاس قوی تری داشته است؛ و البته در بيشتر موارد اين دريافت با سوء فهم توأم بوده است. انتقاد از شرقشناسی در کشورهای عربی سرچشمه های مختلفی داشته است؛ در بيشتر موارد انتقاد از آن برخاسته از گرايشات اسلام گرايانه در ميان نويسندگان متأثر از جريانات اسلامی و سنت گرا بوده است که رويکردی منفی و بدبينانه به جريان شرقشناسی داشته اند. در موارد محدودی هم تفکر او در اين کتاب و برخی ديگر از آثارش مورد انتقاد جريانات ليبرال و روشنفکران قرار گرفته است. از جمله محمد ارکون که خود صاحب انديشه ای مستقل و منبعث از طرز نگاهش به مطالعات اسلامی در نقد شرقشناسی است، در بيشتر آثارش ضمن نقد رويکرد ادوارد سعيد، خود انتقادات تازه ای بر شرقشناسی وارد می کند و اين جريان را برکنار از شيوه های جديد علوم انسانی و معرفت شناسی مدرن می داند. صادق جلال العظم، روشنفکر سوری الاصل هم از ديگر نويسندگان عرب است که شديدترين انتقادها را از نظريات ادوارد سعيد درباره شرقشناسی به دست داده است. او نوشته ای دارد به نام الاستشراق والاستشراق المعکوس در رد بر ادوارد سعيد که در آن انديشه او را زمينه ای برای فهم تقابل گونه شرق و غرب، درست برخلاف آنچه که ادوراد سعيد گمان می برد که شرقشناسی غربی پايه گذار آن دوگانه انديشی بوده است، می پندارد و معتقد است که آنچه که ادوارد سعيد تحت عنوان شرقشناسی مطرح کرده و ريشه شناخت غرب از شرق را به يونان می برد و آن را بر اين بنياد می داند که غرب از دوران يونان از طريق "ديگری" شرق، "خود" را و هويت تاريخی و فرهنگی خويش را باز می شناخته است، خود ديگر بار در گفتمان شرقشناسی ادوارد سعيد بازسازی شده است؛ منتها اين بار به شيوه ای معکوس، بدين صورت که ادوارد سعيد "شرق" را در برابر "غرب" می گذارد و در عرصه انسانی قائل به اين دوئيت می شود و البته اين بار با تأکيد بر شرق. ادوارد سعيد در نوشته های بعدي اش کوشيد که به برخی از برداشتهايی که به نظر او به نادرست از نظريه اش ارائه شده است و نيز به برخی سوء تفاهم ها پاسخ گويد. اما به هر حال نوشته ادوارد سعيد تأثير خود را از اين نقطه نظر گذاشت؛ چرا که پس از او حسن حنفی، متفکر مصری در کتاب الاستغراب خود کوشيد در برابر مکتب استشراق، از ضرورت استغراب و شناخت غرب از چشم انداز يک شرقی دفاع کند و به گفته خودش اين علم را پايه ريزی کند. سالها پيش انتشارات دار الساقي لندن کتابی منتشر کرد که در آن مجموعه ای از مقالاتی را که از سوی شماری از مستشرقين و يا متفکرين عرب درباره مقوله شرقشناسی و يا نظريه ادوارد سعيد نگاشته شده، يکجا گردآورد؛ از برخی نويسندگان مانند کلود کاهن و محمد ارکون.
با وجود ترجمه نارسا و شتابزده ای که از کتاب ادوارد سعيد به فارسی در دست است و شماری ديگر از آثارش نيز در سالهای اخير به فارسی درآمده است؛ اما ظاهرا چندان کتاب او و نظريه اش درباره شرقشناسی محل عنايت نويسندگان و روشنفکران ايرانی قرار نگرفته است؛ شايد به استثنای داريوش شايگان. شايد علت اين امر اين باشد که هنوز شناخت درستی از شرقشناسی و زمينه ها و آثار و پيامدهای آن در ايران وجود ندارد و راست اين است که خوشبختانه نظر يکجانبه و منفی گرای موجود در ميان شماری از متفکران و نويسندگان اسلام گرای عرب در ايران چندان با استقبال روبرو نشده است. همينک در ايران متون مهمی از آثار اسلام شناسان و ايرانشناسان غربی به فارسی ترجمه می شود و جنبه های مثبت مطالعات غربی در اين زمينه محل عنايت است؛ گو اينکه چندين دهه است که عمر "شرقشناسی" به معنی و بر پايه مفهوم سده نوزدهمی آن ديگر پايان يافته است.
نويسنده اين سطور توفيق داشت چند ماهی پيش از درگذشت ادوارد سعيد در جلسه سخنرانی او در پاريس که برای بزرگداشت او برگزار شده بود، شرکت کند و سخنانش را از نزديک بشنود. پس از سخنرانی او چند دقيقه ای هم فرصت گفتگويی شخصی با او برای من فراهم شد. ادوارد سعيد به ويژه علاقمند بود تا از منظر ايرانيان نسبت به آثار و کتابهايش بداند و اينکه تا چه اندازه آثار او مورد ترجمه و استقبال در ايران قرار گرفته است.
جمعه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۱۷:۱۷