در سنت صوفيان خراسان از دير باز، دست کم از سده چهارم تفسيری بر بخشهايی از قرآن منسوب به امام صادق روايت می شده است که می دانيم آن را سلمي در حقائق التفسير خود مورد استفاده قرار داده است. ادعا شده که حلاج هم از آن تفسير تأثير پذيرفته، اما به هر حال در اين مورد بايد تحقيق بيشتری صورت پذيرد. مجموعه نقلهای مختلف اين تفسير را بر اساس کتاب سلمي، سالها پيش محقق فقيد فرانسوی پل نويا در بيروت در ملانژ دانشگاه سن ژوزف منتشر کرد. نويا متذکر شد که ظاهرا ابن عطا، صوفی معروف بغداد در روايت اين اثر دست داشته است و به هر حال همو تفسير ابن عطا را هم که خود در کتاب سلمي نقل شده و آن را نويا در مجموعه ای ديگر منتشر کرد، متأثر از زبان تفسيری امام صادق می داند و مفاهيم بکار رفته در تفسير ابن عطا را گسترش يافته سنت تفسير عرفانی و استنباطی ای می داند که به نظر او نخستين بار از سوی امام صادق به کار گرفته شده است. در کتاب تفسير قرآنی و زبان عرفانی، نويا به تفصيل زمينه های ظهور تفسير عرفانی را در نسبت با تجربه عرفانی بررسی کرد و طبعا فصلی را نيز به تفسير امام صادق اختصاص داد (ص 128 به بعد از ترجمه فارسی).
نويا در اصالت متن منسوب به امام صادق درنگ زيادی نمی کند و با اعتماد به سلف خود لويی ماسينيون کم و بيش می پذيرد که می توان تعاليم اين تفسير را به آن امام نسبت داد؛ گرچه اظهار تأسف می کند که چرا ماسينيون قرائنی را که در مشابهت اين متن با آنچه از امام در آثار اماميه درست آيين و نيز آثار بدعت گرايانه نصيريان و دروزيان يافته است، چندان عرضه نکرده است. اما در عين حال نويا اشاره ای به "همتای شيعی اين تفسير" دارد که آن را تفسير امام صادق به روايت نعماني می خواند. از گفتار نويا پيداست که با تفسير نعماني آشنايی نداشته و از سنت بحثهايی که در اين باره در متون اماميه ديده می شود، بی خبر بوده است. بنابراين ضمن تأکيد بر اصالت تفسير شيعی امام صادق به روايت نعمانی، بلافاصله به مشابهتهايی می پردازد که ميان آن تفسير با تفسير موجود در روايت سلمي قابل بررسی است. محققان ايرانی و غربی که تاکنون درباره مسئله اصالت تفسير امام صادق به روايت سلمي چيزی نوشته اند، جز تکرار همين حرفها مطلب تازه ای را ارائه نکرده اند. در مقاله ای که آقای اکبر ثبوت در آينه ميراث نوشته اند هم حرف تازه ای ارائه نشده و تنها اظهار شگفتی کرده اند که چگونه نويا ميان تفسير منسوب به نعماني و تفسير موجود در کتاب سلمي، مشابهت يافته اند، در حالی که ميان مضامين اين دو کتاب تمايزهای آشکاری ديده می شود و در واقع نسبتی ميان اين دو تفسير وجود ندارد. علاوه بر اين به درستی آقای ثبوت در مطالبی که ماسينيون درباره اين تفسير ابراز کرده، خدشه وارد نموده و آنها را ناشی از خلط مطالب منابع دانسته اند. مشکل مقاله آقای ثبوت و برخی نوشته های ديگر اين است که اين نويسندگان دقتی در گفتار نويا مصروف نداشته اند. نويا به تفسيری اشاره می کند که از آن چند نسخه در اختيار داشته و بر اساس آن نسخه ها، شباهتهايی ميان اين دو تفسير آشکارا ديده بوده است. وی رضايت مندانه با مقايسه دو متن ياد شده، می نويسد که ما با اثری واحد سر وکار داريم با الهامی واحد، سبکی واحد و حتی محتوای روحانی واحد. وی می افزايد که از آن مهمتر در هر دو جملاتی با الفاظ يکسان می يابيم (ص 131). مشکل پل نويا تنها اين بوده که آن نسخه های تفسيری را که منسوب به امام صادق هستند، اشتباها همان تفسيری فرض کرده که در سنت اماميه به نام نعماني انتشار يافته است. در واقع اشاره او به وجود شباهتهای آشکار ميان اين دو تفسير، مربوط است به شباهتهای ميان آن نسخه ها و نسخه سلمي و وی به دليل آنکه شناختی درست از تفسير منسوب به نعماني نداشته، بنابراين گمان برده که آن نسخه های تفسيری به نعماني مربوط می شوند و در نهايت نتيجه گرفته که بنابراين در سنتهای شيعی هم مشابه با آنچه صوفيان از امام صادق روايت می کنند وجود دارد. با اين وصف نويا می نويسد که در اين دو روايت مختلف، اختلافات محتوايی مهمی نيز هست که حاکی از انتقال آنها از دو منبع متفاوت است.
به لطف استاد محترم پروفسور محمد علي امير معزي، استاد کرسی کوربن در مدرسه عالي سوربون، هم اينک نويسنده اين سطور عکس سه نسخه خطی اين تفسير کامل و منسوب به امام صادق (که در عين حال برخلاف نسخه سلمي، تفسيری است حجيم) را در اختيار دارد: نسخه کتابخانه خدا بخش پتنه، شماره 235؛ نسخه کتابخانه نافذ پاشا در سليمانيه استانبول، به شماره 65 و نيز نسخه کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه اسلامی عليگر هند، به شماره 2976 (سزگين در کتابش ذيل نام امام صادق نسخه های بيشتری را معرفی کرده است. نيز برای نسخه بانکيپور، نک: نويا، ص 131 حاشيه 47؛ برای اين تفسير، نيز نک: اثر سليمان آتش با عنوان مکتب تفسير اشاری که به فارسی نيز ترجمه شده است). اين تفسير به هيچ روی نسبتی با تفسير نعماني ندارد و نه تنها مطالبش با آن تفسير سراسر متفاوت است، بلکه سند آغازين آن هم به خوبی گويای آن است که اين تفسير غير از تفسيری است که نعماني ظاهرا راوی آن بوده است. کتاب با خطبه و مقدمه ای نسبتا بلند آغاز می شود و در دنباله آن در مقدمه تفسير بسم الله الرحمان الرحيم، سندی داده می شود که ظاهرا چنين می نمايد که سند تمامی مطالبی است که دست کم در اين تفسير از امام صادق روايت شده است. اين سند چنين است: قال احمد بن محمد بن محمد بن حرث/حارث (نسخه بدل :حرب که يکی تصحيف ديگری است)، حدثنا ابوطاهر بن مأمون قال حدثني ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزة قال حدثني أبي محمد بن حمزة قال حدثني عمي ابو محمد الحسن بن عبدالله عن علي بن محمد بن علي بن موسی الرضا عليهم السلام عن أبيه محمد بن علي عن أبيه علي بن موسی الرضا عن أبيه موسی بن جعفر عن أبيه جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام في قوله… (نک: نسخه خدا بخش، برگ 2 أ ؛ مقايسه شود با نسخه نافذ پاشا، برگ 2 أ و ب ؛ نيز: نسخه مولانا آزاد، برگ 2 أ که در هر دو نسخه اخير در سند در ميان نام امامان افتادگی آشکاری ديده می شود). در ادامه کتاب، اين سند هيچگاه ديگر بار نقل نشده و معلوم نيست که آيا نقلهای زيادی که در اين تفسير از امام باقر (و گاهی از حضرت امير) آمده، به روايت امام صادق از ايشان باز می گردد و يا اينکه نويسنده اين متن، آن روايات را از سنت ديگری روايت می کرده است. به هر حال حسب اين سند، روايات تفسيری امام صادق (ظاهرا در تمام متن)، به روايت امام هادي (ع) از آبائشان نقل شده، گرچه در نسخه های کهنتر اين متن که در بالا اشاره کرديم، در سند در نام امامان ظاهرا افتادگی وجود دارد و در آنها، امام هادي مستقيما از امام موسی بن جعفر به عنوان پدرشان روايت می کنند که طبعا يا خطای نسخه هاست و يا عدم دقت از سازنده خود متن بوده و تنها در نسخه خدا بخش اصلاح شده است. بنابراين حسب اين سندها، راوی اصلی اين مجموعه روايات تفسيری امام هادي است. در سنتهای امامی گاهی شايد به غلط تفسيری به نام امام هادي منسوب شده که آنرا همان تفسير موجود امام حسن عسکری می دانند (نک: مقاله من درباره تفسير امام عسکري در همين سايت). به هر حال سند نقل شده در بالا در سنتهای امامی شناخته شده نيست. وانگهی به مجموعه رواياتی در تفسير از امام هادي به نقل از امام صادق در منابع روايی اماميه اشاره نشده است. البته در متن تفسير موجود امام حسن عسکري، پاره ای از روايات به سند آن امام از امام هادي و آنگاه از آبائشان نقل می شود که آن مجموعه ارتباطی با مجموعه کنونی ندارد. همانطور که گفتيم، در اين کتاب، علاوه بر روايات تفسيری امام صادق، تعداد زيادی از احاديث تفسيری امام باقر نيز نقل شده و به ويژه اين نقلها در بخشهای پايانی اين تفسير، که تفسيری بر تمام قرآن است، فزونی می گيرد.
هيچ يک از افراد آغازين سند شناخته شده نيستند و تعيين هويت آنها بسيار مشکل است. تنها می توان احتمالاتی را مطرح کرد. در ميان اصحاب امام هادي در منابع به ابو محمد الحسن بن عبدالله اشاره نشده است. از ديگر سو، از سند فوق ظاهرا می توان استنباط کرد که الحسن بن محمد بن حمزة که سنتی خانوادگی را روايت می کند، از سادات بوده، اما معلوم نيست که از کدام شاخه سادات. يک احتمال هست که ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزه را که بر اساس سند فوق معلوم می شود که نيايش نيز عبدالله نام داشته، شريف ابو محمد الحسن بن حمزة بن علي بن عبدالله الطبري المرعشي، از فقها و محدثان برجسته اماميه بدانيم که در نيمه اول سده چهارم می زيسته است. نسب او در بيشتر منابع به صورتی که گذشت آمده (نک: مقاله ابن حمزه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، به قلم آقای احمد پاکتچی)، اما در رجال شيخ طوسی (ص 422/6087)، نسب او بدين شکل تغيير کرده که او را الحسن بن محمد بن حمزة بن علي بن عبدالله خوانده و از آنجا که منبع شيخ طوسی در رجال در اين مورد مشيخه تلعکبری است، شايد به احتمال ضعيفی اين ضبط بر ضبط نخستين اولويت داشته باشد. به هر حال طبقه الحسن بن محمد بن حمزه موجود در سند با طبقه روايی ابن حمزه مرعشي سازگاری دارد؛ اما روايتی از او از پدرش ظاهرا تاکنون ديده نشده است. وانگهی مضامين اين تفسير گاهی با مضامين و عقايد شيعی سازگار نيست و بعيد است که او راوی اين مجموعه روايات بوده باشد.
به هر حال اين احتمال هست که نويسنده اين متن، خود احمد بن محمد بن محمد بن حارث باشد که او را نيز نمی شناسيم و نيز ممکن است که نويسنده اين متن شخص ديگری است که تنها از روايت اين احمد بن محمد بهره برده است. به هر حال خود متن هم ادعای اين را که متن تفسير کاملا از امام صادق است، ندارد، بلکه نويسنده که بی ترديد سنی مذهب هم بوده و اشارات صريحی به مذهب اهل سنت و جماعت دارد (مانند: نسخه استانبول، 140 الف)، در سرتاسر کتاب خود از روايات امام باقر و صادق بهره برده، اما در موارد بسيار اندکی هم از منابع ديگر و يا شايد از خود مطالبی دارد. اگر نويسنده، احمد بن محمد بن محمد بن حارث/حرب باشد، با توجه به سند روايی خود از امام هادي (اگر اين سند دست کم در تعداد راويان ساختگی و پرداخته نباشد)، می بايد او را از نويسندگان پايان سده چهارم قلمداد کنيم؛ زمانی معاصر با ابو عبدالرحمان سلمي، نويسنده حقائق التفسير. در اين صورت بايد گفت، دست کم در نيمه دوم سده چهارم نسخه/نسخه هايی از تفسيری با مايه های صوفيانه از امام صادق در دست عالمان سنی بوده که از آن بهره می برده اند: تحريری از اين تفسير در کتاب سلمي به وديعت گذاشته شده و تحريری ديگر از آن در نسخه تفسيری که از آن سخن گفتيم، نقل شده بوده است. ميان اين دو نسخه البته تفاوتها زياد است، اما می توان داوری نويا را پذيرفت که ميان مضامين آن دو تحرير شباهتهای غير قابل انکاری وجود دارد. به هر حال اشاره نويا به تفسير شيعی امام صادق که وسيله نعماني روايت شده بوده، به اين نسخه ای که از امام هادي روايت می شده، مربوط است و او در اين داوری که ميان آن نسخه و نسخه سلمي شباهت وجود دارد، بر صواب است، منتها وی به اشتباه آن نسخه را نسخه ای شيعی و متعلق به نعماني دانسته است. اين امر خود مايه شگفتی است. چرا که در سرتاسر کتاب، گرچه تعاليم متمايل به تشيع بسيار ديده می شود و يا دست کم تعاليم آن در بسياری از موارد با عقايد شيعی ناسازگار نيست؛ اما در پاره ای از موارد نويسنده متن مطالبی به آن دو امام نسبت داده است که نمی تواند مورد پذيرش يک دانشمند شيعی مانند نعماني قرار گيرد (مانند نقل فضايل خلفای راشدين: نسخه استانبول، 112 ب، 113 الف، 117 الف، 136 الف، 147 الف). البته در عين حال به نقل فضائل اهل بيت و تأويل آيات قرآن در مورد ايشان به نقل از آن دو امام نيز توجه شده است (مانند 139 الف). نويسنده متن که حضورش در تفسير بسيار کم رنگ است، محبت آل مصطفی را تقويم اهل سنت و جماعت خوانده است (140 الف). با اين وجود کتاب که در سنت تفسير صوفيانه قرآن قابل تحليل است، بازتاب دهنده تفکر سنی و يا حتی تفکر سني صوفی نيست و گاهی تعاليمش تنها با تفکر اعتقادی شيعی قابل تفسير است. در مورد زمان تأليف اين متن تنها با تحقيق و مقايسه های بيشتر می توان نظر داد، اما با وجود آنکه ظاهرا تمامی نسخه های آن کهنگی ندارند، اما نبايستی آن را به دوران تصوف متأخر نسبت داد. در کتاب تأثير تصوف ابن عربی ديده نمی شود و بيشتر کتاب، نماينده تصوف خراسانی آميخته با تصوف مکتب بغداد است (در پايان تفسير از جنيد و ذو النون اشعاری نقل شده، نک: 155 ب). هسته اصلی متن می تواند به سادگی به دوران سلمي نسبت داده شود، اما ظاهرا متن نسخه اصلی تفسير که شايد آن هم منسوب به امام هادي ( و دو امام باقر و صادق) بوده، در گذر زمان حجيمتر و با تغييراتی روبرو بوده است. با اين وصف ما نمی دانيم که دامنه اين تغييرات تا کجا بوده و وسيله چه سنتی صورت پذيرفته و انگيزه نسبت دادن چنين تفسير بلندی به امامان شيعه چه بوده است. اين احتمال را هم بايد در نظر گرفت که شايد اساسا تأليفی است بهره مند از تفسير امام صادقِ موجود در کتاب سلمي که بعدها در ميان صوفيان سنی مذهب گسترش پيدا کرده و بر اساس آن متن سده چهارم، تفسيری گسترده تر به نام امام صادق و نيز امام باقر تنظيم و پيشنهاد شده است.
بی ترديد انتشار متن تفسير فوق اهميت دارد و می تواند پرتويی بر تصويری که از امامان باقر و صادق به عنوان مفسر قرآن در ميان صوفيان و اهل سنت در سده چهارم وجود داشته است، بيافکند. تحليل دقيقتر اين متن می تواند نکات تازه تری را در اين رابطه روشن کند.
نويا در اصالت متن منسوب به امام صادق درنگ زيادی نمی کند و با اعتماد به سلف خود لويی ماسينيون کم و بيش می پذيرد که می توان تعاليم اين تفسير را به آن امام نسبت داد؛ گرچه اظهار تأسف می کند که چرا ماسينيون قرائنی را که در مشابهت اين متن با آنچه از امام در آثار اماميه درست آيين و نيز آثار بدعت گرايانه نصيريان و دروزيان يافته است، چندان عرضه نکرده است. اما در عين حال نويا اشاره ای به "همتای شيعی اين تفسير" دارد که آن را تفسير امام صادق به روايت نعماني می خواند. از گفتار نويا پيداست که با تفسير نعماني آشنايی نداشته و از سنت بحثهايی که در اين باره در متون اماميه ديده می شود، بی خبر بوده است. بنابراين ضمن تأکيد بر اصالت تفسير شيعی امام صادق به روايت نعمانی، بلافاصله به مشابهتهايی می پردازد که ميان آن تفسير با تفسير موجود در روايت سلمي قابل بررسی است. محققان ايرانی و غربی که تاکنون درباره مسئله اصالت تفسير امام صادق به روايت سلمي چيزی نوشته اند، جز تکرار همين حرفها مطلب تازه ای را ارائه نکرده اند. در مقاله ای که آقای اکبر ثبوت در آينه ميراث نوشته اند هم حرف تازه ای ارائه نشده و تنها اظهار شگفتی کرده اند که چگونه نويا ميان تفسير منسوب به نعماني و تفسير موجود در کتاب سلمي، مشابهت يافته اند، در حالی که ميان مضامين اين دو کتاب تمايزهای آشکاری ديده می شود و در واقع نسبتی ميان اين دو تفسير وجود ندارد. علاوه بر اين به درستی آقای ثبوت در مطالبی که ماسينيون درباره اين تفسير ابراز کرده، خدشه وارد نموده و آنها را ناشی از خلط مطالب منابع دانسته اند. مشکل مقاله آقای ثبوت و برخی نوشته های ديگر اين است که اين نويسندگان دقتی در گفتار نويا مصروف نداشته اند. نويا به تفسيری اشاره می کند که از آن چند نسخه در اختيار داشته و بر اساس آن نسخه ها، شباهتهايی ميان اين دو تفسير آشکارا ديده بوده است. وی رضايت مندانه با مقايسه دو متن ياد شده، می نويسد که ما با اثری واحد سر وکار داريم با الهامی واحد، سبکی واحد و حتی محتوای روحانی واحد. وی می افزايد که از آن مهمتر در هر دو جملاتی با الفاظ يکسان می يابيم (ص 131). مشکل پل نويا تنها اين بوده که آن نسخه های تفسيری را که منسوب به امام صادق هستند، اشتباها همان تفسيری فرض کرده که در سنت اماميه به نام نعماني انتشار يافته است. در واقع اشاره او به وجود شباهتهای آشکار ميان اين دو تفسير، مربوط است به شباهتهای ميان آن نسخه ها و نسخه سلمي و وی به دليل آنکه شناختی درست از تفسير منسوب به نعماني نداشته، بنابراين گمان برده که آن نسخه های تفسيری به نعماني مربوط می شوند و در نهايت نتيجه گرفته که بنابراين در سنتهای شيعی هم مشابه با آنچه صوفيان از امام صادق روايت می کنند وجود دارد. با اين وصف نويا می نويسد که در اين دو روايت مختلف، اختلافات محتوايی مهمی نيز هست که حاکی از انتقال آنها از دو منبع متفاوت است.
به لطف استاد محترم پروفسور محمد علي امير معزي، استاد کرسی کوربن در مدرسه عالي سوربون، هم اينک نويسنده اين سطور عکس سه نسخه خطی اين تفسير کامل و منسوب به امام صادق (که در عين حال برخلاف نسخه سلمي، تفسيری است حجيم) را در اختيار دارد: نسخه کتابخانه خدا بخش پتنه، شماره 235؛ نسخه کتابخانه نافذ پاشا در سليمانيه استانبول، به شماره 65 و نيز نسخه کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه اسلامی عليگر هند، به شماره 2976 (سزگين در کتابش ذيل نام امام صادق نسخه های بيشتری را معرفی کرده است. نيز برای نسخه بانکيپور، نک: نويا، ص 131 حاشيه 47؛ برای اين تفسير، نيز نک: اثر سليمان آتش با عنوان مکتب تفسير اشاری که به فارسی نيز ترجمه شده است). اين تفسير به هيچ روی نسبتی با تفسير نعماني ندارد و نه تنها مطالبش با آن تفسير سراسر متفاوت است، بلکه سند آغازين آن هم به خوبی گويای آن است که اين تفسير غير از تفسيری است که نعماني ظاهرا راوی آن بوده است. کتاب با خطبه و مقدمه ای نسبتا بلند آغاز می شود و در دنباله آن در مقدمه تفسير بسم الله الرحمان الرحيم، سندی داده می شود که ظاهرا چنين می نمايد که سند تمامی مطالبی است که دست کم در اين تفسير از امام صادق روايت شده است. اين سند چنين است: قال احمد بن محمد بن محمد بن حرث/حارث (نسخه بدل :حرب که يکی تصحيف ديگری است)، حدثنا ابوطاهر بن مأمون قال حدثني ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزة قال حدثني أبي محمد بن حمزة قال حدثني عمي ابو محمد الحسن بن عبدالله عن علي بن محمد بن علي بن موسی الرضا عليهم السلام عن أبيه محمد بن علي عن أبيه علي بن موسی الرضا عن أبيه موسی بن جعفر عن أبيه جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام في قوله… (نک: نسخه خدا بخش، برگ 2 أ ؛ مقايسه شود با نسخه نافذ پاشا، برگ 2 أ و ب ؛ نيز: نسخه مولانا آزاد، برگ 2 أ که در هر دو نسخه اخير در سند در ميان نام امامان افتادگی آشکاری ديده می شود). در ادامه کتاب، اين سند هيچگاه ديگر بار نقل نشده و معلوم نيست که آيا نقلهای زيادی که در اين تفسير از امام باقر (و گاهی از حضرت امير) آمده، به روايت امام صادق از ايشان باز می گردد و يا اينکه نويسنده اين متن، آن روايات را از سنت ديگری روايت می کرده است. به هر حال حسب اين سند، روايات تفسيری امام صادق (ظاهرا در تمام متن)، به روايت امام هادي (ع) از آبائشان نقل شده، گرچه در نسخه های کهنتر اين متن که در بالا اشاره کرديم، در سند در نام امامان ظاهرا افتادگی وجود دارد و در آنها، امام هادي مستقيما از امام موسی بن جعفر به عنوان پدرشان روايت می کنند که طبعا يا خطای نسخه هاست و يا عدم دقت از سازنده خود متن بوده و تنها در نسخه خدا بخش اصلاح شده است. بنابراين حسب اين سندها، راوی اصلی اين مجموعه روايات تفسيری امام هادي است. در سنتهای امامی گاهی شايد به غلط تفسيری به نام امام هادي منسوب شده که آنرا همان تفسير موجود امام حسن عسکری می دانند (نک: مقاله من درباره تفسير امام عسکري در همين سايت). به هر حال سند نقل شده در بالا در سنتهای امامی شناخته شده نيست. وانگهی به مجموعه رواياتی در تفسير از امام هادي به نقل از امام صادق در منابع روايی اماميه اشاره نشده است. البته در متن تفسير موجود امام حسن عسکري، پاره ای از روايات به سند آن امام از امام هادي و آنگاه از آبائشان نقل می شود که آن مجموعه ارتباطی با مجموعه کنونی ندارد. همانطور که گفتيم، در اين کتاب، علاوه بر روايات تفسيری امام صادق، تعداد زيادی از احاديث تفسيری امام باقر نيز نقل شده و به ويژه اين نقلها در بخشهای پايانی اين تفسير، که تفسيری بر تمام قرآن است، فزونی می گيرد.
هيچ يک از افراد آغازين سند شناخته شده نيستند و تعيين هويت آنها بسيار مشکل است. تنها می توان احتمالاتی را مطرح کرد. در ميان اصحاب امام هادي در منابع به ابو محمد الحسن بن عبدالله اشاره نشده است. از ديگر سو، از سند فوق ظاهرا می توان استنباط کرد که الحسن بن محمد بن حمزة که سنتی خانوادگی را روايت می کند، از سادات بوده، اما معلوم نيست که از کدام شاخه سادات. يک احتمال هست که ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزه را که بر اساس سند فوق معلوم می شود که نيايش نيز عبدالله نام داشته، شريف ابو محمد الحسن بن حمزة بن علي بن عبدالله الطبري المرعشي، از فقها و محدثان برجسته اماميه بدانيم که در نيمه اول سده چهارم می زيسته است. نسب او در بيشتر منابع به صورتی که گذشت آمده (نک: مقاله ابن حمزه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، به قلم آقای احمد پاکتچی)، اما در رجال شيخ طوسی (ص 422/6087)، نسب او بدين شکل تغيير کرده که او را الحسن بن محمد بن حمزة بن علي بن عبدالله خوانده و از آنجا که منبع شيخ طوسی در رجال در اين مورد مشيخه تلعکبری است، شايد به احتمال ضعيفی اين ضبط بر ضبط نخستين اولويت داشته باشد. به هر حال طبقه الحسن بن محمد بن حمزه موجود در سند با طبقه روايی ابن حمزه مرعشي سازگاری دارد؛ اما روايتی از او از پدرش ظاهرا تاکنون ديده نشده است. وانگهی مضامين اين تفسير گاهی با مضامين و عقايد شيعی سازگار نيست و بعيد است که او راوی اين مجموعه روايات بوده باشد.
به هر حال اين احتمال هست که نويسنده اين متن، خود احمد بن محمد بن محمد بن حارث باشد که او را نيز نمی شناسيم و نيز ممکن است که نويسنده اين متن شخص ديگری است که تنها از روايت اين احمد بن محمد بهره برده است. به هر حال خود متن هم ادعای اين را که متن تفسير کاملا از امام صادق است، ندارد، بلکه نويسنده که بی ترديد سنی مذهب هم بوده و اشارات صريحی به مذهب اهل سنت و جماعت دارد (مانند: نسخه استانبول، 140 الف)، در سرتاسر کتاب خود از روايات امام باقر و صادق بهره برده، اما در موارد بسيار اندکی هم از منابع ديگر و يا شايد از خود مطالبی دارد. اگر نويسنده، احمد بن محمد بن محمد بن حارث/حرب باشد، با توجه به سند روايی خود از امام هادي (اگر اين سند دست کم در تعداد راويان ساختگی و پرداخته نباشد)، می بايد او را از نويسندگان پايان سده چهارم قلمداد کنيم؛ زمانی معاصر با ابو عبدالرحمان سلمي، نويسنده حقائق التفسير. در اين صورت بايد گفت، دست کم در نيمه دوم سده چهارم نسخه/نسخه هايی از تفسيری با مايه های صوفيانه از امام صادق در دست عالمان سنی بوده که از آن بهره می برده اند: تحريری از اين تفسير در کتاب سلمي به وديعت گذاشته شده و تحريری ديگر از آن در نسخه تفسيری که از آن سخن گفتيم، نقل شده بوده است. ميان اين دو نسخه البته تفاوتها زياد است، اما می توان داوری نويا را پذيرفت که ميان مضامين آن دو تحرير شباهتهای غير قابل انکاری وجود دارد. به هر حال اشاره نويا به تفسير شيعی امام صادق که وسيله نعماني روايت شده بوده، به اين نسخه ای که از امام هادي روايت می شده، مربوط است و او در اين داوری که ميان آن نسخه و نسخه سلمي شباهت وجود دارد، بر صواب است، منتها وی به اشتباه آن نسخه را نسخه ای شيعی و متعلق به نعماني دانسته است. اين امر خود مايه شگفتی است. چرا که در سرتاسر کتاب، گرچه تعاليم متمايل به تشيع بسيار ديده می شود و يا دست کم تعاليم آن در بسياری از موارد با عقايد شيعی ناسازگار نيست؛ اما در پاره ای از موارد نويسنده متن مطالبی به آن دو امام نسبت داده است که نمی تواند مورد پذيرش يک دانشمند شيعی مانند نعماني قرار گيرد (مانند نقل فضايل خلفای راشدين: نسخه استانبول، 112 ب، 113 الف، 117 الف، 136 الف، 147 الف). البته در عين حال به نقل فضائل اهل بيت و تأويل آيات قرآن در مورد ايشان به نقل از آن دو امام نيز توجه شده است (مانند 139 الف). نويسنده متن که حضورش در تفسير بسيار کم رنگ است، محبت آل مصطفی را تقويم اهل سنت و جماعت خوانده است (140 الف). با اين وجود کتاب که در سنت تفسير صوفيانه قرآن قابل تحليل است، بازتاب دهنده تفکر سنی و يا حتی تفکر سني صوفی نيست و گاهی تعاليمش تنها با تفکر اعتقادی شيعی قابل تفسير است. در مورد زمان تأليف اين متن تنها با تحقيق و مقايسه های بيشتر می توان نظر داد، اما با وجود آنکه ظاهرا تمامی نسخه های آن کهنگی ندارند، اما نبايستی آن را به دوران تصوف متأخر نسبت داد. در کتاب تأثير تصوف ابن عربی ديده نمی شود و بيشتر کتاب، نماينده تصوف خراسانی آميخته با تصوف مکتب بغداد است (در پايان تفسير از جنيد و ذو النون اشعاری نقل شده، نک: 155 ب). هسته اصلی متن می تواند به سادگی به دوران سلمي نسبت داده شود، اما ظاهرا متن نسخه اصلی تفسير که شايد آن هم منسوب به امام هادي ( و دو امام باقر و صادق) بوده، در گذر زمان حجيمتر و با تغييراتی روبرو بوده است. با اين وصف ما نمی دانيم که دامنه اين تغييرات تا کجا بوده و وسيله چه سنتی صورت پذيرفته و انگيزه نسبت دادن چنين تفسير بلندی به امامان شيعه چه بوده است. اين احتمال را هم بايد در نظر گرفت که شايد اساسا تأليفی است بهره مند از تفسير امام صادقِ موجود در کتاب سلمي که بعدها در ميان صوفيان سنی مذهب گسترش پيدا کرده و بر اساس آن متن سده چهارم، تفسيری گسترده تر به نام امام صادق و نيز امام باقر تنظيم و پيشنهاد شده است.
بی ترديد انتشار متن تفسير فوق اهميت دارد و می تواند پرتويی بر تصويری که از امامان باقر و صادق به عنوان مفسر قرآن در ميان صوفيان و اهل سنت در سده چهارم وجود داشته است، بيافکند. تحليل دقيقتر اين متن می تواند نکات تازه تری را در اين رابطه روشن کند.
جمعه ۲۳ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۲:۴۴