سعد بن عبد الله اشعري، دانشمند عالی مقام قم، يکی از بزرگترين و پر تأثير ترين محدثان اماميه در عصر غيبت صغری است که سهم مهمی در فقه، حديث و مباحث عقيدتی آن دوران بر عهده داشته است. گرچه از آثار او مقدار اندکی باقی مانده، اما روايات آثارش به طور گسترده ای در منابع مختلف نقل شده است که مهمترين آن کتاب بصائر الدرجات اوست. درباره کتاب المنتخبات او هم در مقاله ديگری بحث کرده ام که شايد در همين سايت منتشر شود. پيشتر در مقاله ای در رابطه با ادبيات تاريخ الأئمة نويسی در همين حلقه کاتبان، به روايات سعد بن عبد الله الأشعري درباره تاريخ الأئمة اشاره کرديم و منقولات کلينی در الکافي را از او در اين زمينه نقل نموديم. سعد اشعري در زمينه تاريخ الأئمة نويسی سهمی فراتر از آنچه که در کتاب الکافي آمده، داشته است. در کتاب المقالات والفرق او تقريبا برای همه امامان به مناسبت بحث درباره اختلافاتی که در زمينه امامت وجود داشته، وی به تاريخ امامان به سبک گزيده وار و همانند سنت تاريخ الأئمة نويسی امثالِ کتابهای ابن ابی الثلج و ديگران پرداخته است. آنچه او در کتاب المقالات والفرق می آورد از لحاظ تاريخی و قدمت بسيار با اهميت است و شايسته است که مستقلا بازسازی و منتشر شود. علی الظاهر وی در يک کتاب ديگر نيز درباره تاريخ الأئمة سخن رانده بوده که اينجا تنها به اين نکته می پردازيم:
می دانيم که سعد بن عبد الله اشعري کتابی به نام الضياء داشته است. از اين کتاب پاره ای از رجاليان امامی نام برده اند. اما درباره موضوع آن اندکی اختلاف ديده می شود. نجاشی در رجال خود (ص 177) از کتاب الضياء نام برده و موضوع آن را در رد بر محمديه و جعفريه دانسته است. محمديه در اصل اشاره است به فرقه ای از اماميان و عمدتا از اصحاب ناراضی امامی، فارس بن حاتم قزوينی که به امامت ابوجعفر محمد فرزند امام هادي تمايل داشتند و پس از مرگ زود هنگام او، پيش از وفات امام هادي، گروه عمده آنان بلافاصله تمايل به جعفر کذاب، برادر ناتنی امام حسن عسکري پيدا کردند و امامت او را مطرح می کردند. البته محمديه و وابستگان به اصل باور آنان نيز دارای اختلافاتی بوده اند؛ در حقيقت بخشی از آنها که بعدها با همين عنوان محمديه شناخته می شدند، بنابر ادعای منابع، مرگ محمد را نپذيرفتند و غيبت او را مطرح کردند (نک: الغيبه شيخ طوسي، ص 198). گرچه ظاهرا هواداران جعفر کذاب در آغاز تعداد زيادی را تشکيل نمی دادند و محدود به هواداران فارس بن حاتم قزويني می شدند، اما پس از درگذشت امام عسکري، گروه بيشتری به جای امامت امام غائب، امامت جعفر را مطرح کردند که جعفريه در عبارت عنوان کتاب سعد اشعري، اشاره به آنان است. چنانکه منابع ما گزارش می کنند، پس از وفات امام عسکري بخش مهمی از هواداران جعفر را همان کسانی تشکيل می دادند که پيشتر امامت سيد محمد را مطرح کرده بودند و بعد از مرگ او به جای امام عسکري، امامت جعفر کذاب را عنوان می کردند، اما بخشی از آنان هم کسانی بودند که با وجود قبول امامت امام عسکري، پس از آن امام، جعفر را به جای امام زمان مطرح می کردند. به هر حال رد بر جعفريه مقتضی رد بر محمديه نيز بوده است. ما درباره جزييات عقايد آنان درباره نحوه انتقال امامت از امام هادي به ابو جعفر محمد و آنگاه بی واسطه يا با واسطه به جعفر کذاب اطلاع زيادی نداريم، و جز آنچه برخی منابع مقالات و فرق نگاری و نيز ابن قبه در دو رساله خود در اين باره مطرح کرده، مطلب زيادی در اين باره در دسترس نيست. خوشبختانه استاد محقق دکتر حسين مدرسی در کتاب خود با عنوان مکتب در فرايند تکامل آنچه در اين مورد در منابع مختلف آمده را نقل کرده اند. از گواهی ابن قبه به خوبی روشن است که جعفريه در دنباله محمديه مطرح شده اند و در واقع همان سنت را البته با اختلافاتی در مبنای امامت جعفر مطرح کرده اند (نک: دو گواهی از ابن قبه در دو رساله او، نقل شده در پايان کتاب استاد مدرسی، ص 255 و 280 که عقيده اصحاب فارس بن حاتم را در مورد سيد محمد نقل می کند؛ نيز گفتار خود استاد دانشمند مدرسی در همان کتاب، ص 142 تا 147). از رديه نويسی اشعری بر عليه آنان روشن می شود که آنان به هر حال در دوره سعد اشعري اهميت داشته اند و می دانيم که جعفريه تا قرنها نيز عقايد خود را حفظ کردند. شايد محمديه نيز مستقل از جعفريه در زمان سعد اشعري و تا اواخر سده سوم مطرح بوده اند و بخشی از آنان که قائل به امامت جعفر نبوده و قائل به غيبت سيد محمد بوده اند مورد توجه و نقد سعد اشعري در اين کتاب وی قرار گرفته بودند. به هر حال از گفتار نجاشی بر می آيد که کتاب الضياء سعد اشعري در رد بر اين دو فرقه امامی بوده است. از ديگر سو، طوسی در الفهرست (ص 215) از کتاب الضياء نام می برد اما موضوع آن را بحث امامت می داند که می تواند مطلق بحث درباره امامت باشد و نه به طور خاص مسئله اختلاف ميان جعفريه و اثنا عشريه. اين در حالی است که نجاشی از کتاب الامامة سعد به صورت مستقل ياد می کند و آنرا جدا از کتاب الضياء می داند (ص 178). ابن شهر آشوب در معالم العلماء با اينکه در شرح حالی که از سعد به دست داده عينا مانند طوسي در الفهرست، کتاب الضياء را در امامت دانسته (ص 89)، اما در يکجای ديگر از همين معالم (ص 178) تحت عنوان الاشعري القمي، که منظور همان سعد بوده است، از كتاب الضياء في الرد على المتحيرين في الامامة نام برده که می تواند با موضوع ذکر شده از سوی نجاشی تطبيق داشته باشد.
نويسنده ايرانی و اسماعيلی مذهب دستور المنجمين که در سده پنجم می زيسته است و نسخه آن در کتابخانه بيبليوتک ناسيونال پاريس، شماره عربی 5968 موجود است و به خوبی از سوی علامه ميرزا محمد خان قزوينی در حواشی تاريخ جهانگشا و در يادداشتهای آن مرحوم معرفی شده و شايد بنده نيز اطلاعات تازه ای را درباره اين کتاب بر اساس همين نسخه منحصر به فرد، در نوشته ای ديگر تقديم کنم، خوشبختانه اطلاعات جالبی درباره کتاب الضياء سعد اشعري دارد. وی اين کتاب را در اختيار داشته و نقلهايی از آن را ارائه داده است. انشاء الله مجموعه اين نقلها را همراه برخی نکات ديگر، در نوشته ای ديگر منتشر خواهم کرد. بخشهايی از اين نقلها بر اساس مسائل پاريسيه ميرزا محمد خان قزوينی از سوی شادروان استاد دانش پژوه در سال هجدهم نشريه دانشکده ادبيات تبريز منتشر شده است. در اينجا فقط اين نکته را بايد مورد توجه قرار دهم که در دستور المنجمين، نويسنده به ذکر امامان شيعه و از جمله امامان قطعيه نيز پرداخته و در مورد هر يک از امامان اطلاعاتی از نوع ادبی تاريخ الأئمة نويسی ارائه می دهد. ميان آنچه او در اين زمينه نقل می کند، با آنچه که در کتاب المقالات والفرق سعد اشعري می بينيم، شباهت زيادی وجود دارد. اما منبع او در اين موارد، احتمالا کتاب الضياء است و نه کتاب المقالات والفرق، زيرا درست در همين بخشها از کتاب الضياء نام می برد و نويسنده آن کتاب را سعد اشعري می خواند (344 الف). شايد اضافاتی که در اين بخشها نسبت به بخشهای المقالات والفرق وجود دارد، برگرفته از منبع ديگری تصور شود، اما همانطور که گفتيم، به دليل بهره وری او از کتاب الضياء سعد اشعري و اينکه دليلی در دست نيست که او کتاب المقالات را در اختيار داشته بوده، به احتمال قوی منبع او در همه اين موارد، کتاب الضياء بوده است؛ گرچه ظاهرا او در نقلها به حسب عقيده خود تصرفاتی اعمال کرده است.
از پاره هايی که در کتاب دستور المنجمين هست چنين بر می آيد که در کتاب الضياء بحث اختلافات فرق امامی در دوران آخرين امامان نيز مورد عنايت بوده و اين مطلب عنوان توضيحی در مورد دوم درباره کتاب الضياء در معالم ابن شهر آشوب را تأييد می کند. اما از ديگر سو، اگر در کتاب الضياء بحث از تاريخ امامان هم بوده، شايد بتوان گفت که سعد اشعري به مناسبت بحث از اختلافات فرق امامی و به ويژه اختلاف جعفريه و محمديه با اماميه اثناعشريه (که در گفتار نجاشی هست)، تاريخ امامان را نيز مد نظر داشته است. در آن صورت می توان اين نکته را به صورت احتمال مطرح کرد که عنوان توضيحی "في الامامة" در کلام شيخ طوسی شايد تحريف "في [تاريخ] الأئمة" بوده که باز ناظر به بخشی از کتاب الضياء بوده است. در حقيقت کتاب خاص سعد درباره امامت همانی است که نجاشی از آن به صورت مستقل نام برده و کتاب الضياء در مطلق بحث امامت نبوده است. جالب است بدانيم که احمد بن ابراهيم بن ابي رافع الصيمري، شاگرد کلينی نيز کتابی به نام الضياء داشته که موضوع آن تاريخ امامان بوده است (نک: الفهرست طوسي، ص76). بنابراين عنوان "کتاب الضياء" برای تاريخ الأئمة نويسی به کار می رفته است؛ درست مانند عنوان الأنوار.
درباره پاره ای دیگر از نقلهای احتمالی از کتاب الضیاء سعد اشعری در رساله دکتری خود درباره احادیث امامت و غیبت بحث کرده ایم. این کتاب ظاهراً تا سده یازدهم قمری همچنان موجود بوده است.
شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۴:۰۱