<p />
عدم صحت انتساب مجموع کتاب الاختصاص به دانشمند و متکلم و فقيه بلند مرتبه اماميه، شيخ مفيد امر بسيار روشنی است و در اين مورد کمترين ترديدی وجود ندارد. وضعيت آشفته اين انتساب وسيله آقابزرگ طهرانی و ديگران مورد بررسی قرار گرفته و دانشمند رجال شناس آقای سيد محمد جواد شبيری هم در مقاله ای عالمانه که سالها پيش منتشر شد، اشتباه بودن اين انتساب را با دلايل متقن نشان داده اند[1]. بنابراين بحثی درباره اين مسئله وجود ندارد. اما پرسش ما در اين مقاله اين است که اساسا اين کتاب نماينده چه ژانر ادبی از نقطه نظر فن تدوين حديث است و آيا می توان آن را يک نوشته مستقل حديثی قلمداد کرد يا خير؟
نظريه ما در اين مقاله اين است که کتاب الاختصاص اساسا کتابی مستقل نيست تا بحث در مورد نويسنده آن منطقی و ضروری باشد. اين کتاب در حقيقت دفتری است متعلق به يکی از دانشمندان نسبتا کهن حديث که در آن منتخبات حديثی، اجزاء روايت شده و پاره ای از اصول روايت شده خود را برای بهره وری بعدی و روايت آن در کتابها و يا امالی و مجالس حديثش نوشته است. با اين توضيح که دفتر او که تنها صورت دفاتر يادداشت و مسودات حديثی (اصول) را داشته، بعدا در حکم يک کتاب وسيله متأخران نام گذاری شده و نسخه های آن به تدريج دچار افتادگی های متعدد گرديده و مهمتر از آن به دليل جدا شدن برگها و پس و پيش شدن آنها در نسخه های متأخرتر، نظم اوليه خود را از دست داده و حتی احتمالا پاره ای از مشخصات نسخه مادر و گواهی های سماع و قرائت و ديگر توضيحات موجود در دفتر اوليه را که مشخص کننده ويژگيهای مسوده گردآورنده آن بوده از دست داده است و بدين ترتيب هويت آغازين آن از دست رفته و شکل يک تأليف حديثی به خود گرفته است. آنچه در اين مقاله ارائه می شود با نتيجه گيری دوست دانشمندمان جناب آقای شبيري که کتاب اختصاص را يک تأليف مستقل به معنی شايع آن می دانند، متفاوت است. با اين وصف آنطور که در دنباله مقاله می آيد، يکی از بخشهای کتاب اختصاص، يعنی آنچه که ما از آن به "کتاب نخست" ياد می کنيم، تأليف اصيلی در زمينه رجال همسان کتاب رجال کشي بوده که از اهميت زيادی برخوردار است و شايسته است که بازسازی شود و مستقلا به چاپ برسد.
ما در اين مقاله نخست، اجزاء و کتابهای حديثی مختلف را که در اين مجموعه به طور کامل يا ناقص گرد هم آمده اند، بر می شماريم:
1- کتابی از محدثی امامی و کهن درباره مدح رجال حديث و علما و مراتب آنان. اين کتاب نخستين دفتر اين مجموعه است و پس از خطبه، مؤلف درباره آن می نويسد: " هذا کتاب ألّفته وصنفته وألعجت في جمعه وإسباغه وأقحمته فنونا من الأحاديث وعيونا من الأخبار ومحاسن من الآثار والحکايات في معان کثيرة من مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم."
حديث نخست اين کتاب با عبارت "قال محمد بن محمد بن النعمان" آغاز می شود و مطالب مرتبط با موضوع ادامه پيدا می کند (از ص 1 تا 17). اما آنطور که در پايان مقاله خواهيم گفت اين عبارت الحاقی است.
2- از صفحه 17 تا 19 چند حديث که به دليل جا به جايی اوراق اشتباها در پی صفحه 17 قرار گرفته است.
3- ص 19 دو حديث احتمالا از کتاب بصائر الدرجات سعد بن عبد الله اشعري که به دليل جا به جايی برگهای نسخه اوليه، اشتباها در اين قسمت بازنويسی شده است (نک: پس از اين).
4- از ص 20 ظاهرا مجموعه ای از احاديث شيخ صدوق و شايد يک منبع ديگر تا صفحه 25 که در مواردی اسناد آن افتاده است (احتمالا وسيله کاتبان بعدی).
5- از ص 25 تا صفحه 32 مجموعه ای از احاديث اخلاقی که ظاهرا همگی از يک کتاب اخذ شده و در آن کتاب ظاهرا تمامی احاديث فاقد سند بوده است.
6- از صفحه 33 جزيی موسوم به "مسائل اليهودي التي ألقاها علی النبي" که با بسم الله الرحمان الرحيم آغاز می شود و سند آن سند ويژه ای است و روشن است که در مسوده اوليه/دفتر حديثی به عنوان يکی از مرويات و يا منتخبات نويسنده مسوده در قسمتی از دفتر حديثی اش استنساخ شده بوده است. اين متن که نمونه ای از متون گفتگوهای فرضی است که برای اهداف مذهبی به عنوان گفتگوهای پيامبر و يا امامان و به ويژه حضرت امير با غير مسلمانان و به طور خاص يهوديان پرداخته می شده، تا صفحه 40 ادامه يافته است[2].
7- ص 41: روايتی از ابن مبارک که از حاشيه نسخه و يا برگی ديگر به اين قسمت منتقل شده است.
8- از ص 42 تا 51 نسخه ای از ادبيات موسوم به مسائل عبدالله بن سلام که روايتها و نسخه های مختلفی از آن در ادبيات حديثی اسلامی ديده می شود و همگی با اهداف مذهبی خاص پرداخته شده اند. بنابراين نسخه های شيعی و سنی مختلفی از اين مسائل وجود دارد.
9- از صفحه 51 دنباله کتاب اول پی گرفته می شود. روشن است که از شماره 2 تا 8 در ميان اين دو بخش از کتاب نخست، به دليل جا به جايی صفحات بعدها قرار گرفته است. اين بخش از کتاب نخست، تا صفحه 53 ادامه پيدا می کند.
10- از صفحه 53 رواياتی احتمالا برگرفته از شيخ صدوق تا صفحه 58
11- از صفحه 59 تا آغاز 60 روايتی از يک منبع ناشناخته
12- ص 60 روايتی بدون سند از يونس بن عبدالرحمان
دو مورد 11 و 12 معلوم نيست از چه دفاتری اخذ شده است.
13- از صفحه 61 تا آغاز صفحه 89 باز رواياتی از کتاب نخست است.
14- رواياتی از صفحه 89 آغاز می شود که مرتبط با کتاب نخست نيست و به نظر می رسد همگی آنها که در مورد تواريخ و فضائل امامان و يا مسائل فقهی و مجادلات مذهبی است از يک و يا چند منبع حديثی اخذ شده است. اين روايات تا صفحه 111 ادامه می يابد. بنابراين اين بخش همگی متعلق به قسمتی از نسخه اصلی هستند که در جا به جايی برگهای نسخه اوليه، به اين قسمت از کتاب اختصاص راه يافته اند.
15- در صفحه 111 عنوان " جزء فيه اخبار من روايات اصحابنا و غيرهم " ديده می شود که تا صفحه 112 ادامه دارد. ظاهرا اين بخش آغاز جزيی بوده که می توان احاديث پراکنده ديگر کتاب را همگی متعلق به همين بخش نسخه اوليه مربوط دانست. اما تنها همين دو نيم صفحه در اين قسمت آمده و مابقی به دليل جا به جايی صفحات، در جاهای ديگر کتاب پخش شده است.
16- از صفحه 112 تا 116 نسخه ای است از يکی از روايات مباهله که کاملا سند آن سنی است.
17- در صفحه 116 روايتی درباره عائشه و ام سلمة به نقل از ابو العباس احمد بن يحيی ثعلب، به روايت محمد بن علي بن شاذان که تا صفحه 121 ادامه می يابد. پس از آن هم تا صفحه 123 روايات محمد بن علي ادامه می يابد.
18- از صفحه 123 رواياتی نقل می شود که منبع آن دقيقا معلوم نيست و مرتبط با روايات قبل هم نيست. در اين مجموعه حتی نامه محمد بن ابی بکر به معاويه و پاسخ آن هم ديده می شود که بدون سند نقل شده است. رواياتی هم بدون سند پس از آن می آيد. در پايان اين قسمت، عبارت "الحمد لله وحده..." آمده که به روشنی گواه آن است که اين قسمت بخشی از يک تکه دفتر اصلی بوده که شايد همگی آنها از يک منبع اخذ شده بوده و يا دست کم در يک قسمت از سوی نويسنده دفتر اصلی نوشته شده بوده و در پايان آن، عبارت فوق را به نشانه پايان آن قسمت آورده است (ص 130). پس از آن دو صفحه تاريخ پيامبر تا خلفا را به صورت نقل سال حکومت و مدت آن آورده که شايد باز از تکه هايی باشد که نويسنده دفتر اصلی صرفا برای يادداشت شخصی آنها را نگاشته است. شايد هم اين مورد از اضافات کاتبان و يا مالکان نسخه باشد که معمولا در پايان نسخه های خود، از صفحات سفيد برای يادداشت های شخصی استفاده می کرده اند (ص 130 و 131).
19- از صفحه 132 تا 135بخش احاديث وصايای پيامبر به حضرت امير است که با سندی سنی و احتمالا مأخوذ از کتابهای شيخ صدوق روايت شده است. نمونه ای است از ادبيات وصيت نگاری پيامبر به حضرت امير که در طول زمان نسخه ها و روايات مختلفی حسب تحولات مذهبی پيدا کرده است و هم نزد شيعيان و هم سنيان نمونه های مختلف و کوچک و بزرگ آن وجود دارد[3]. در پايان اين قسمت، آمده است: "کمل الحديث بحمد الله ومنه". که روشن است که پايان يک قسمت نسخه اصلی را نشان می دهد و نه آنکه اين حديث دنباله طبيعی مطالب قبلی و يا در مقدمه مطالب بعدی باشد.
20- در صفحه 136 حديثی نقل می شود که منبع و سند آن نقل نشده است.
21- در همين صفحه تا 137 با عبارت بسم الله باز حديث ديگری آغاز می شود که درباره مسخ است و ريشه سنی دارد.
22- در صفحه 138 نامه نگاری ميان معاويه و حضرت امير نقل می شود که باز بدون سند نقل شده است و تا صفحه 141 ادامه دارد.
23- در صفحات بعدی از صفحه 141 تا 143 احاديثی شيعی نقل می شود اما بدون ذکر سند و منبع.
24- از صفحه 144 تا ص 160 متنی نقل می شود که از آن به کتاب ابن دأب (عيسی بن يزيد) در فضل حضرت امير ياد می کند و سند آن را هم نقل می کند. اين متن که ظاهرا مسئوليت آن بر عهده ابو عبدالله الحسين بن الفرزدق فزاري بزّاز (مذکور در سند) قرار داده شده، شايد تنها متنی است با اهداف شيعی که به اين اديب معروف نسبت داده شده است.
25- در صفحات 160 تا 162 بلافاصله مطالبی درباره احکام نجوم و قرانات آمده که در پايان آن آمده است که: " قوبل ونسخ من خط ابن الحسن بن شاذان رحمه الله". از آنجا که در سند متن ابن دأب که درست قبل از اين چند صفحه آمده، نام احمد بن علي بن الحسن بن شاذان جزء افراد سند روايت متن ابن دأب ذکر شده، بنابراين اين چند صفحه مربوط به احکام نجوم به احتمال قوی از پايان نسخه ای نقل شده که در آغاز آن متن ابن دأب بوده و در پايان آن هم مطالبی به خط ابن شاذان ياد شده آمده بوده و در مجموعه الاختصاص تمامی آن جزء خطی نقل شده است.
26- از صفحه 163 تا صفحه181 متن کتابی نقل شده به نام کتاب محنة أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام و با سندی که از الگوهای سند سازی ويژه احاديث شيعی کوفی منسوب به ابو اسحاق و حارث تبعيت می کند. اين متن تأليف شده بر اساس پاره ای از مطالب تاريخی و مذهبی تنظيم شده که جنبه تبليغی دارد. در آغاز اين متن طولانی، در همان صفحه 163 حديثی نقل می شود که سند آن روشن نيست و در دنباله متن، کتاب محنة آمده است.
27- در صفحات بعد هم شماری از احاديث با اهداف شيعی نقل می شود که اسناد آنها ناقص نقل شده است (از صفحه 181 تا 187).
28- در دنباله آنها نيز شماری احاديث در موضوعات مختلف نقل می شود که ربطی به احاديث قبلی ندارد (از صفحه 187 تا 189).
29- در صفحات 189 تا 191 دو روايت درباره ابوحنيفه نقل می شود.
30- اما از صفحه 191 باز دنباله متن کتاب اول نقل شده ( چنانکه از سند آن پيداست) و اين بخش از کتاب اول تا صفحه 196 ادامه پيدا می کند.
31- از صفحه 196تا صفحه 198 احاديثی با سند نقل می شود که ظاهرا از کتابهای شيخ صدوق نقل شده است.
32- در صفحه 198يک حديث نامرتبط با احاديث قبلی و بدون سند نقل می شود.
33- در صفحات 199 تا 201 احاديثی ظاهرا از بصائر الدرجات نقل می شود که به احتمال قوی جای اصلی آنها در اواخر دفتر بوده اما به دليل جا به جايی برگهای نسخه ها به اين قسمت منتقل شده است (نک: پس از اين).
34- از صفحه 201 تا ص 207 باز دنباله متن کتاب نخست آمده است.
35- از صفحه 207 تا 212 احاديثی درباره دوازده امام و نصوص نقل می شود که برخی از آنها شايد از کتابهای شيخ صدوق اخذ شده است.
36- از صفحه 213 تا 217 احاديثی نقل می شود که در شماری از آنها نام شيخ صدوق آمده است و در موضوعات مختلف و از آن جمله موضوع امامت است.
37- در صفحه 217 سه حديث آمده که باز منبع آنها بايد بصائر الدرجات باشد (نک: پس از اين). در پايان سه حديث عبارت " والحمد لله رب العالمين ..." آمده که نشان می دهد پايان جزيی از منبع ياد شده بوده و اين سه حديث از جای خود به اين قسمت از کتاب الاختصاص منتقل شده است.
38- از صفحه 218 تا صفحه 266 شماری احاديث آمده که برخی از آنها به نقل از شيخ صدوق است و شماری زيادی از آنها نيز بدون سند است و يا منبع آنها روشن نيست و در موضوعات مختلفی است و بيشتر در زمينه موضوعات اخلاقی است.
39- از پايان صفحه 266 تا صفحه 334 به يکباره مجموعه احاديثی درباره امامت آغاز می شود که آنطور که در پاورقی محقق کتاب هم آمده است، بيشتر آنها را در کتاب بصائر الدرجات موجود می شود يافت؛ اما به احتمال قوی اين احاديث همگی متعلق به روايات سعد بن عبد الله اشعری در کتاب بصائر الدرجات اوست. البته در ميان آنها احاديثی از منابع ديگر هم آمده است، اما تقريبا بيشتر آنها متکی بر روايات بصائر الدرجات است و موضوعش هم در زمينه مسائل امامت است.
40- چند حديث در صفحات 334 و 335 که جزء مواعظ است و منبع آنها روشن نيست.
41- از صفحه 336 به نقل از فقيه سنی اوزاعي وصايای لقمان آغاز می شود و تا صفحه 341 ادامه می يابد.
42- چند روايت در صفحات 341 تا 343 از منابع ناشناخته.
43- از صفحه 343 باز مجموعه رواياتی از بصائر ديده می شود و تا صفحه 345 ادامه می يابد.
44- از صفحه 345 دو متن صفة الجنة و صفة النار سعيد بن جناح نقل می شود به روايت احمد بن محمد بن عيسی و روشن است که در مجموعه الاختصاص اين متن از يک دفتری نقل شده که با اين سند در اختيار نويسنده بوده و آنرا به عنوان يکی از اصول روايی در دفتر خود ثبت کرده بوده است. در مورد اين دو متن بايد اين نکته را هم اضافه کرد که در رجال نجاشی که از سعيد بن جناح نام می برد (ص 191-192) به دو کتاب جداگانه صفة الجنة والنار و نيز کتاب قبض روح المؤمن والکافر اشاره می شود؛ در حالی که در متن موجود در کتاب الاختصاص، عنوان متن، کتاب صفة الجنة والنار معرفی شده که در آن در بخش نخست علاوه بر صفت جنت، قبض روح مؤمن هم آمده و در بخش دوم کتاب که از آن تنها به عنوان يک باب ياد شده، دو مبحث قبض روح کافر و صفت نار در کنار هم مطرح شده است. بنابراين معلوم نيست که گزارش نجاشی آيا حقيقتا به متن کنونی باز می گردد و يا آنکه متن کنونی بازنوشته دو متنی است که به سعيد بن جناح نسبت داده می شده است. از ديگر سو سند نقل شده در رجال نجاشی، با سند نقل شده در دو بخش متن موجود تفاوت دارد و حتی پاره هايی از اسناد دو بخش متن موجود هم با يکديگر سازگار نيست. به هر حال احتمال خطای نجاشی و يا منبع او در اين ميان بعيد نيست. متن اين کتاب که به روشنی مضامين آن با اهداف مذهبی ويژه پرداخته شده است، تا صفحه 365 کتاب اختصاص ادامه می يابد.
45- در دو صفحه آخر کتاب اختصاص هم در صفحات 365 و 366 چند حديث بدون سند نقل می شود.
از آنچه گفتيم به خوبی پيداست که کتاب اختصاص تنها يک نمونه از دفاتری است که در آن محدثان و نويسندگان، متنهای گوناگون و يا نمونه های احاديث را از کتابهای مختلف گرد می آورده اند و پاره ای از اصول روايی و يا منتخبات و گزيده های حديثی را به هدف نقل و روايت آنها به منظورهای مختلف در دفاتر خود می نوشته اند. البته در دورانهای کهن که اصول دقيق نقل حديث از سوی محدثان رعايت می شد، دفاتر محدثان دفاتری شخصی قلمداد می شد که تنها نقش اصول آنها را بازی می کرد و در آن صورت همگی جزييات متونی که آنها را نقل می کردند و گواهی های سماع و قرائت را بر روی آن می نوشتند و اگر منتخباتی از اصول و دفاتر کهنتر گرد می آوردند، اين منتخبات را با جزييات منابع و اسناد و گواهی آنها نقل می کردند. طبعا آنها از اين دفاتر/اصول برای مجالس تحديث و قرائت و امالی حديث خود و يا برای تدوين کتابهای حديثی متعلق به خودشان و ارائه متون جديد به صورتهای فنی يعنی يکی از طرق اصلی تحمل حديث، مانند سماع و قرائت و اجازه مناوله بهره می گرفتند و بعد عموما يا اصول اوليه را معدوم می کردند و يا آنها را به صورت مناوله به شاگردانشان می دادند. اينجا البته مجال بحث در اين باره نيست؛ اما کتاب الاختصاص بيشتر به دفاتر مسوده ای می ماند که عالمان دوره های بعدی يادداشتهای حديثی و استنساخات خود را در آن می نوشته اند و تا هم اکنون نيز در ميان عالمان، سنت اين گونه دفاتر که در حقيقت مسودات آنان است و شکل جنگ مانند دارد، باقی است. بدين ترتيب تحقيق در مورد اينکه نويسنده همه اين متن چه کسی است، بيهوده است، برای آنکه اين متن بيش از آنکه يک کتاب باشد، يک مجموعه جنگ مانند است که احتمالا در طول زمان هم وسيله کاتبان بعدی اضافاتی در آن داخل شده است. اما همانطور که مکرر در اين مقاله اشاره کرديم، اين متن به دليل آنکه ظاهرا نسخه اصلی و مادر نسخه های بعد آن دچار افتادگی اوراق و پراکندگی و بی نظمی شده، به تدريج اوراق نسخه جا به جا شده و از اينرو بخشهای مختلف آن با يکديگر آميخته شده است. جالب اين است که بدانيم به گواهی آقا بزرگ پاره ای از نسخه های کتاب اختصاص از لحاظ ترتيب با يکديگر متفاوت بوده و اين نظر ما را مبنی بر به هم خوردگی اوراق نسخه های اختصاص تأييد می کند (نک: آقابزرگ، الذريعة، 15/386-387 ).
در اين ميان دو بخش اين متن اهميت دارد: يکی قسمت نقلهای اين کتاب از روايات سعد اشعري و ديگری قسمت اصلی کتاب که اختصاص با آن آغاز می شود، يعنی کتابی که درست خطبه آن، مقدمه متن موجود تصور می شود. اين کتاب که چنانکه گفتيم، تکه های مختلف آن در بخشهای مختلف کتاب الاختصاص پراکنده شده و البته در الاختصاص همه آن هم نقل نشده، کتابی بوده است جامع احاديث و حکايات و اخبار درباره "مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم" که ما به درستی نمی دانيم، نام آن کتاب چه بوده است. اين احتمال هست که عنوان الاختصاص تنها شامل اين کتاب بوده که در آغاز دفتر موجود قرار گرفته بوده و بعد از آن کسی که متن کتاب کنونی را گردآورده، در کنار آن کتاب اختصاص، متنها و گزيده های ديگر را برای استفاده شخصی کنار آن قرار داده بوده است، اما کما اينکه گفتيم، به دليل به هم خوردن اوراق، بخشهای مختلف کتاب نخست با بخشهای ديگر دفتر جنگ مانند کنونی به هم آميخته است. با توجه به اسناد اين متن که از آن به عنوان متن اول نام برديم نويسنده کسی بوده است معاصر شيخ مفيد و تا اندازه ای پيرتر از او که کتابی بسان معرفة الرجال کشی نوشته بوده است. نظم منطقی متن اول و دقيق بودن اسناد آن (جز در مواردی که احتمالا ريشه در مشکلات نسخه ای دارد) به خوبی گواه آن است که ما در اينجا با يک کتاب خاص و در موضوع ويژه روبرو هستيم که هم خطبه داشته و هم علاوه بر حديث گاهی شامل توضيحات خود نويسنده هم بوده است. تشخيص هويت نويسنده بر اساس اسناد موجود البته کار ساده ای نيست؛ در مورد متن اول، اين احتمال هست که تأليف ابوعلي احمد بن الحسين بن أحمد بن عمران باشد، که معمولا او را مؤلف کتاب اصلی اختصاص فرض می کنند (نک: الذريعة،1/358 تا 360 ؛ 15/386-387) و شيخ مفيد را به عنوان کسی که کتاب او را مختصر کرده بوده است. بعيد نيست که اصلا همو نويسنده متن نخست بوده و در اين صورت بايد گفت که وی معاصر بزرگتر شيخ مفيد بوده و از برخی مشايخ او حديث شنيده بوده است. به هرحال، نام "محمد بن محمد بن النعمان" در سند آغازين کتاب الاختصاص الحاقی است.
بر اساس ادعای شايع، کتاب اختصاص تأليف شيخ مفيد فرض شده و حتی آن را عين العيون والمحاسن نيز فرض کرده اند. يکی به اين دليل که درست پس از آغاز خطبه، نام شيخ مفيد به عنوان آغاز کننده سند حديث می آيد و اين با سبک کتابهای حديثی و نام بردن از نويسنده متن در آغاز سند نخستين سازگار است. ديگر اين نکته که متن کتاب اختصاص در نسخه های آن به شيخ مفيد نسبت داده شده است. و از همه مهمتر اينکه در خطبه کتاب به گونه ای عبارتی پرداخته شده که می تواند با عنوان کتاب العيون والمحاسن که می دانيم تأليف شيخ مفيد بوده، سازگار است: نقلهای متعددی از کتاب العيون والمحاسن شيخ مفيد در دست است[4]؛ و مهمتر از آن بخشهايی از کتاب الفصول المختارة است که می دانيم آن بخشها از کتاب العيون والمحاسن اخذ شده بوده است. اين نکته را همينجا تذکر دهم که الفصول المختارة که گردآمده شريف مرتضی است، تنها برگرفته از متن العيون والمحاسن شيخ مفيد نبوده، بلکه برگزيده های العيون والمحاسن تنها بخشهايی از کتاب الفصول المختارة را تشکيل می داده و ما بقی آن کتاب، نقلهايی از مجالس و حکايات شيخ مفيد بوده که شريف مرتضی آنها را از منبع / منابع ديگر و شايد مستقيما از مجالس کلامی شيخ مفيد اخذ و در الفصول المختارة درج کرده بوده است. اين مطلب کاملا از مقدمه شريف مرتضی بر کتاب الفصول المختارة بر می آيد (ص 16). در رجال نجاشی، علاوه بر نام بردن از اصل کتاب العيون والمحاسن، بلافاصله از کتاب الفصول المختارة به عنوان يکی ديگر از تأليفات شيخ مفيد نام برده شده است (رجال نجاشی، ص 399)، چرا که آن دو کتاب با يکديگر تفاوت زيادی داشته و در حالی که يکی مستقيما تأليف شيخ مفيد بوده، ديگری با تفاوت زيادی در مطالب، گردآمده ای از مجالس مفيد و نيز بخشهايی از العيون والمحاسن بوده است. اين در حالی است که اگر تنها الفصول المختارة يک منتخب صرف از کتاب العيون والمحاسن و به کوشش شريف مرتضی بود، دليلی برای يادکرد آن به عنوان اثری مستقل و آن هم در ميان تأليفات شيخ مفيد وجود نداشت. حال بايد گفت که بخشی از حکايات مناظرات مذهبی که در متن العيون والمحاسن، به نقل از اصحاب امامان آمده از لحاظ موضوع کاملا با آنچه که در مقدمه متن اول ما به عنوان موضوع کتاب مطرح می شود، سازگار است. اما در متن اول روايت از جعفر بن الحسين المؤمن (د. 340ق) به طور مکرر ديده می شود که امکان روايت مستقيم از او برای شيخ مفيد وجود نداشته است. بنابراين به اين دليل و دلايل ديگر انتساب کتاب نخست در مجموعه اختصاص به شيخ مفيد منتفی است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] با تشکر از دانشمند محترم آقای علی بهراميان که آن مقاله را برای نويسنده اين سطور ارسال کردند.
[2] برای نسخه و روايتی ديگر از اين متن، نک: الامالي، صدوق، ص 262 به بعد؛ الخصال، ص 355
[3] برای سند اين روايت در کتابهای شيخ صدوق، نک: علل الشرايع، 2/514؛ فقيه، 3/551؛ امالي، ص 662 ؛ برای نمونه ای از اين وصيتها، نک: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 433 به بعد
[4] برای نقلهايی از کتاب العيون والمحاسن، نک: السرائر ابن ادريس، 3/ ص 648 به بعد؛ المناقب ابن شهر آشوب، 1/212، 2/79؛ الطرائف، ص 26 ؛ نيز نک: فرج المهموم، ص 42؛ نيز: غرر الأخبار ديلمي که اخيرا به چاپ رسيده است.
نظريه ما در اين مقاله اين است که کتاب الاختصاص اساسا کتابی مستقل نيست تا بحث در مورد نويسنده آن منطقی و ضروری باشد. اين کتاب در حقيقت دفتری است متعلق به يکی از دانشمندان نسبتا کهن حديث که در آن منتخبات حديثی، اجزاء روايت شده و پاره ای از اصول روايت شده خود را برای بهره وری بعدی و روايت آن در کتابها و يا امالی و مجالس حديثش نوشته است. با اين توضيح که دفتر او که تنها صورت دفاتر يادداشت و مسودات حديثی (اصول) را داشته، بعدا در حکم يک کتاب وسيله متأخران نام گذاری شده و نسخه های آن به تدريج دچار افتادگی های متعدد گرديده و مهمتر از آن به دليل جدا شدن برگها و پس و پيش شدن آنها در نسخه های متأخرتر، نظم اوليه خود را از دست داده و حتی احتمالا پاره ای از مشخصات نسخه مادر و گواهی های سماع و قرائت و ديگر توضيحات موجود در دفتر اوليه را که مشخص کننده ويژگيهای مسوده گردآورنده آن بوده از دست داده است و بدين ترتيب هويت آغازين آن از دست رفته و شکل يک تأليف حديثی به خود گرفته است. آنچه در اين مقاله ارائه می شود با نتيجه گيری دوست دانشمندمان جناب آقای شبيري که کتاب اختصاص را يک تأليف مستقل به معنی شايع آن می دانند، متفاوت است. با اين وصف آنطور که در دنباله مقاله می آيد، يکی از بخشهای کتاب اختصاص، يعنی آنچه که ما از آن به "کتاب نخست" ياد می کنيم، تأليف اصيلی در زمينه رجال همسان کتاب رجال کشي بوده که از اهميت زيادی برخوردار است و شايسته است که بازسازی شود و مستقلا به چاپ برسد.
ما در اين مقاله نخست، اجزاء و کتابهای حديثی مختلف را که در اين مجموعه به طور کامل يا ناقص گرد هم آمده اند، بر می شماريم:
1- کتابی از محدثی امامی و کهن درباره مدح رجال حديث و علما و مراتب آنان. اين کتاب نخستين دفتر اين مجموعه است و پس از خطبه، مؤلف درباره آن می نويسد: " هذا کتاب ألّفته وصنفته وألعجت في جمعه وإسباغه وأقحمته فنونا من الأحاديث وعيونا من الأخبار ومحاسن من الآثار والحکايات في معان کثيرة من مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم."
حديث نخست اين کتاب با عبارت "قال محمد بن محمد بن النعمان" آغاز می شود و مطالب مرتبط با موضوع ادامه پيدا می کند (از ص 1 تا 17). اما آنطور که در پايان مقاله خواهيم گفت اين عبارت الحاقی است.
2- از صفحه 17 تا 19 چند حديث که به دليل جا به جايی اوراق اشتباها در پی صفحه 17 قرار گرفته است.
3- ص 19 دو حديث احتمالا از کتاب بصائر الدرجات سعد بن عبد الله اشعري که به دليل جا به جايی برگهای نسخه اوليه، اشتباها در اين قسمت بازنويسی شده است (نک: پس از اين).
4- از ص 20 ظاهرا مجموعه ای از احاديث شيخ صدوق و شايد يک منبع ديگر تا صفحه 25 که در مواردی اسناد آن افتاده است (احتمالا وسيله کاتبان بعدی).
5- از ص 25 تا صفحه 32 مجموعه ای از احاديث اخلاقی که ظاهرا همگی از يک کتاب اخذ شده و در آن کتاب ظاهرا تمامی احاديث فاقد سند بوده است.
6- از صفحه 33 جزيی موسوم به "مسائل اليهودي التي ألقاها علی النبي" که با بسم الله الرحمان الرحيم آغاز می شود و سند آن سند ويژه ای است و روشن است که در مسوده اوليه/دفتر حديثی به عنوان يکی از مرويات و يا منتخبات نويسنده مسوده در قسمتی از دفتر حديثی اش استنساخ شده بوده است. اين متن که نمونه ای از متون گفتگوهای فرضی است که برای اهداف مذهبی به عنوان گفتگوهای پيامبر و يا امامان و به ويژه حضرت امير با غير مسلمانان و به طور خاص يهوديان پرداخته می شده، تا صفحه 40 ادامه يافته است[2].
7- ص 41: روايتی از ابن مبارک که از حاشيه نسخه و يا برگی ديگر به اين قسمت منتقل شده است.
8- از ص 42 تا 51 نسخه ای از ادبيات موسوم به مسائل عبدالله بن سلام که روايتها و نسخه های مختلفی از آن در ادبيات حديثی اسلامی ديده می شود و همگی با اهداف مذهبی خاص پرداخته شده اند. بنابراين نسخه های شيعی و سنی مختلفی از اين مسائل وجود دارد.
9- از صفحه 51 دنباله کتاب اول پی گرفته می شود. روشن است که از شماره 2 تا 8 در ميان اين دو بخش از کتاب نخست، به دليل جا به جايی صفحات بعدها قرار گرفته است. اين بخش از کتاب نخست، تا صفحه 53 ادامه پيدا می کند.
10- از صفحه 53 رواياتی احتمالا برگرفته از شيخ صدوق تا صفحه 58
11- از صفحه 59 تا آغاز 60 روايتی از يک منبع ناشناخته
12- ص 60 روايتی بدون سند از يونس بن عبدالرحمان
دو مورد 11 و 12 معلوم نيست از چه دفاتری اخذ شده است.
13- از صفحه 61 تا آغاز صفحه 89 باز رواياتی از کتاب نخست است.
14- رواياتی از صفحه 89 آغاز می شود که مرتبط با کتاب نخست نيست و به نظر می رسد همگی آنها که در مورد تواريخ و فضائل امامان و يا مسائل فقهی و مجادلات مذهبی است از يک و يا چند منبع حديثی اخذ شده است. اين روايات تا صفحه 111 ادامه می يابد. بنابراين اين بخش همگی متعلق به قسمتی از نسخه اصلی هستند که در جا به جايی برگهای نسخه اوليه، به اين قسمت از کتاب اختصاص راه يافته اند.
15- در صفحه 111 عنوان " جزء فيه اخبار من روايات اصحابنا و غيرهم " ديده می شود که تا صفحه 112 ادامه دارد. ظاهرا اين بخش آغاز جزيی بوده که می توان احاديث پراکنده ديگر کتاب را همگی متعلق به همين بخش نسخه اوليه مربوط دانست. اما تنها همين دو نيم صفحه در اين قسمت آمده و مابقی به دليل جا به جايی صفحات، در جاهای ديگر کتاب پخش شده است.
16- از صفحه 112 تا 116 نسخه ای است از يکی از روايات مباهله که کاملا سند آن سنی است.
17- در صفحه 116 روايتی درباره عائشه و ام سلمة به نقل از ابو العباس احمد بن يحيی ثعلب، به روايت محمد بن علي بن شاذان که تا صفحه 121 ادامه می يابد. پس از آن هم تا صفحه 123 روايات محمد بن علي ادامه می يابد.
18- از صفحه 123 رواياتی نقل می شود که منبع آن دقيقا معلوم نيست و مرتبط با روايات قبل هم نيست. در اين مجموعه حتی نامه محمد بن ابی بکر به معاويه و پاسخ آن هم ديده می شود که بدون سند نقل شده است. رواياتی هم بدون سند پس از آن می آيد. در پايان اين قسمت، عبارت "الحمد لله وحده..." آمده که به روشنی گواه آن است که اين قسمت بخشی از يک تکه دفتر اصلی بوده که شايد همگی آنها از يک منبع اخذ شده بوده و يا دست کم در يک قسمت از سوی نويسنده دفتر اصلی نوشته شده بوده و در پايان آن، عبارت فوق را به نشانه پايان آن قسمت آورده است (ص 130). پس از آن دو صفحه تاريخ پيامبر تا خلفا را به صورت نقل سال حکومت و مدت آن آورده که شايد باز از تکه هايی باشد که نويسنده دفتر اصلی صرفا برای يادداشت شخصی آنها را نگاشته است. شايد هم اين مورد از اضافات کاتبان و يا مالکان نسخه باشد که معمولا در پايان نسخه های خود، از صفحات سفيد برای يادداشت های شخصی استفاده می کرده اند (ص 130 و 131).
19- از صفحه 132 تا 135بخش احاديث وصايای پيامبر به حضرت امير است که با سندی سنی و احتمالا مأخوذ از کتابهای شيخ صدوق روايت شده است. نمونه ای است از ادبيات وصيت نگاری پيامبر به حضرت امير که در طول زمان نسخه ها و روايات مختلفی حسب تحولات مذهبی پيدا کرده است و هم نزد شيعيان و هم سنيان نمونه های مختلف و کوچک و بزرگ آن وجود دارد[3]. در پايان اين قسمت، آمده است: "کمل الحديث بحمد الله ومنه". که روشن است که پايان يک قسمت نسخه اصلی را نشان می دهد و نه آنکه اين حديث دنباله طبيعی مطالب قبلی و يا در مقدمه مطالب بعدی باشد.
20- در صفحه 136 حديثی نقل می شود که منبع و سند آن نقل نشده است.
21- در همين صفحه تا 137 با عبارت بسم الله باز حديث ديگری آغاز می شود که درباره مسخ است و ريشه سنی دارد.
22- در صفحه 138 نامه نگاری ميان معاويه و حضرت امير نقل می شود که باز بدون سند نقل شده است و تا صفحه 141 ادامه دارد.
23- در صفحات بعدی از صفحه 141 تا 143 احاديثی شيعی نقل می شود اما بدون ذکر سند و منبع.
24- از صفحه 144 تا ص 160 متنی نقل می شود که از آن به کتاب ابن دأب (عيسی بن يزيد) در فضل حضرت امير ياد می کند و سند آن را هم نقل می کند. اين متن که ظاهرا مسئوليت آن بر عهده ابو عبدالله الحسين بن الفرزدق فزاري بزّاز (مذکور در سند) قرار داده شده، شايد تنها متنی است با اهداف شيعی که به اين اديب معروف نسبت داده شده است.
25- در صفحات 160 تا 162 بلافاصله مطالبی درباره احکام نجوم و قرانات آمده که در پايان آن آمده است که: " قوبل ونسخ من خط ابن الحسن بن شاذان رحمه الله". از آنجا که در سند متن ابن دأب که درست قبل از اين چند صفحه آمده، نام احمد بن علي بن الحسن بن شاذان جزء افراد سند روايت متن ابن دأب ذکر شده، بنابراين اين چند صفحه مربوط به احکام نجوم به احتمال قوی از پايان نسخه ای نقل شده که در آغاز آن متن ابن دأب بوده و در پايان آن هم مطالبی به خط ابن شاذان ياد شده آمده بوده و در مجموعه الاختصاص تمامی آن جزء خطی نقل شده است.
26- از صفحه 163 تا صفحه181 متن کتابی نقل شده به نام کتاب محنة أمير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام و با سندی که از الگوهای سند سازی ويژه احاديث شيعی کوفی منسوب به ابو اسحاق و حارث تبعيت می کند. اين متن تأليف شده بر اساس پاره ای از مطالب تاريخی و مذهبی تنظيم شده که جنبه تبليغی دارد. در آغاز اين متن طولانی، در همان صفحه 163 حديثی نقل می شود که سند آن روشن نيست و در دنباله متن، کتاب محنة آمده است.
27- در صفحات بعد هم شماری از احاديث با اهداف شيعی نقل می شود که اسناد آنها ناقص نقل شده است (از صفحه 181 تا 187).
28- در دنباله آنها نيز شماری احاديث در موضوعات مختلف نقل می شود که ربطی به احاديث قبلی ندارد (از صفحه 187 تا 189).
29- در صفحات 189 تا 191 دو روايت درباره ابوحنيفه نقل می شود.
30- اما از صفحه 191 باز دنباله متن کتاب اول نقل شده ( چنانکه از سند آن پيداست) و اين بخش از کتاب اول تا صفحه 196 ادامه پيدا می کند.
31- از صفحه 196تا صفحه 198 احاديثی با سند نقل می شود که ظاهرا از کتابهای شيخ صدوق نقل شده است.
32- در صفحه 198يک حديث نامرتبط با احاديث قبلی و بدون سند نقل می شود.
33- در صفحات 199 تا 201 احاديثی ظاهرا از بصائر الدرجات نقل می شود که به احتمال قوی جای اصلی آنها در اواخر دفتر بوده اما به دليل جا به جايی برگهای نسخه ها به اين قسمت منتقل شده است (نک: پس از اين).
34- از صفحه 201 تا ص 207 باز دنباله متن کتاب نخست آمده است.
35- از صفحه 207 تا 212 احاديثی درباره دوازده امام و نصوص نقل می شود که برخی از آنها شايد از کتابهای شيخ صدوق اخذ شده است.
36- از صفحه 213 تا 217 احاديثی نقل می شود که در شماری از آنها نام شيخ صدوق آمده است و در موضوعات مختلف و از آن جمله موضوع امامت است.
37- در صفحه 217 سه حديث آمده که باز منبع آنها بايد بصائر الدرجات باشد (نک: پس از اين). در پايان سه حديث عبارت " والحمد لله رب العالمين ..." آمده که نشان می دهد پايان جزيی از منبع ياد شده بوده و اين سه حديث از جای خود به اين قسمت از کتاب الاختصاص منتقل شده است.
38- از صفحه 218 تا صفحه 266 شماری احاديث آمده که برخی از آنها به نقل از شيخ صدوق است و شماری زيادی از آنها نيز بدون سند است و يا منبع آنها روشن نيست و در موضوعات مختلفی است و بيشتر در زمينه موضوعات اخلاقی است.
39- از پايان صفحه 266 تا صفحه 334 به يکباره مجموعه احاديثی درباره امامت آغاز می شود که آنطور که در پاورقی محقق کتاب هم آمده است، بيشتر آنها را در کتاب بصائر الدرجات موجود می شود يافت؛ اما به احتمال قوی اين احاديث همگی متعلق به روايات سعد بن عبد الله اشعری در کتاب بصائر الدرجات اوست. البته در ميان آنها احاديثی از منابع ديگر هم آمده است، اما تقريبا بيشتر آنها متکی بر روايات بصائر الدرجات است و موضوعش هم در زمينه مسائل امامت است.
40- چند حديث در صفحات 334 و 335 که جزء مواعظ است و منبع آنها روشن نيست.
41- از صفحه 336 به نقل از فقيه سنی اوزاعي وصايای لقمان آغاز می شود و تا صفحه 341 ادامه می يابد.
42- چند روايت در صفحات 341 تا 343 از منابع ناشناخته.
43- از صفحه 343 باز مجموعه رواياتی از بصائر ديده می شود و تا صفحه 345 ادامه می يابد.
44- از صفحه 345 دو متن صفة الجنة و صفة النار سعيد بن جناح نقل می شود به روايت احمد بن محمد بن عيسی و روشن است که در مجموعه الاختصاص اين متن از يک دفتری نقل شده که با اين سند در اختيار نويسنده بوده و آنرا به عنوان يکی از اصول روايی در دفتر خود ثبت کرده بوده است. در مورد اين دو متن بايد اين نکته را هم اضافه کرد که در رجال نجاشی که از سعيد بن جناح نام می برد (ص 191-192) به دو کتاب جداگانه صفة الجنة والنار و نيز کتاب قبض روح المؤمن والکافر اشاره می شود؛ در حالی که در متن موجود در کتاب الاختصاص، عنوان متن، کتاب صفة الجنة والنار معرفی شده که در آن در بخش نخست علاوه بر صفت جنت، قبض روح مؤمن هم آمده و در بخش دوم کتاب که از آن تنها به عنوان يک باب ياد شده، دو مبحث قبض روح کافر و صفت نار در کنار هم مطرح شده است. بنابراين معلوم نيست که گزارش نجاشی آيا حقيقتا به متن کنونی باز می گردد و يا آنکه متن کنونی بازنوشته دو متنی است که به سعيد بن جناح نسبت داده می شده است. از ديگر سو سند نقل شده در رجال نجاشی، با سند نقل شده در دو بخش متن موجود تفاوت دارد و حتی پاره هايی از اسناد دو بخش متن موجود هم با يکديگر سازگار نيست. به هر حال احتمال خطای نجاشی و يا منبع او در اين ميان بعيد نيست. متن اين کتاب که به روشنی مضامين آن با اهداف مذهبی ويژه پرداخته شده است، تا صفحه 365 کتاب اختصاص ادامه می يابد.
45- در دو صفحه آخر کتاب اختصاص هم در صفحات 365 و 366 چند حديث بدون سند نقل می شود.
از آنچه گفتيم به خوبی پيداست که کتاب اختصاص تنها يک نمونه از دفاتری است که در آن محدثان و نويسندگان، متنهای گوناگون و يا نمونه های احاديث را از کتابهای مختلف گرد می آورده اند و پاره ای از اصول روايی و يا منتخبات و گزيده های حديثی را به هدف نقل و روايت آنها به منظورهای مختلف در دفاتر خود می نوشته اند. البته در دورانهای کهن که اصول دقيق نقل حديث از سوی محدثان رعايت می شد، دفاتر محدثان دفاتری شخصی قلمداد می شد که تنها نقش اصول آنها را بازی می کرد و در آن صورت همگی جزييات متونی که آنها را نقل می کردند و گواهی های سماع و قرائت را بر روی آن می نوشتند و اگر منتخباتی از اصول و دفاتر کهنتر گرد می آوردند، اين منتخبات را با جزييات منابع و اسناد و گواهی آنها نقل می کردند. طبعا آنها از اين دفاتر/اصول برای مجالس تحديث و قرائت و امالی حديث خود و يا برای تدوين کتابهای حديثی متعلق به خودشان و ارائه متون جديد به صورتهای فنی يعنی يکی از طرق اصلی تحمل حديث، مانند سماع و قرائت و اجازه مناوله بهره می گرفتند و بعد عموما يا اصول اوليه را معدوم می کردند و يا آنها را به صورت مناوله به شاگردانشان می دادند. اينجا البته مجال بحث در اين باره نيست؛ اما کتاب الاختصاص بيشتر به دفاتر مسوده ای می ماند که عالمان دوره های بعدی يادداشتهای حديثی و استنساخات خود را در آن می نوشته اند و تا هم اکنون نيز در ميان عالمان، سنت اين گونه دفاتر که در حقيقت مسودات آنان است و شکل جنگ مانند دارد، باقی است. بدين ترتيب تحقيق در مورد اينکه نويسنده همه اين متن چه کسی است، بيهوده است، برای آنکه اين متن بيش از آنکه يک کتاب باشد، يک مجموعه جنگ مانند است که احتمالا در طول زمان هم وسيله کاتبان بعدی اضافاتی در آن داخل شده است. اما همانطور که مکرر در اين مقاله اشاره کرديم، اين متن به دليل آنکه ظاهرا نسخه اصلی و مادر نسخه های بعد آن دچار افتادگی اوراق و پراکندگی و بی نظمی شده، به تدريج اوراق نسخه جا به جا شده و از اينرو بخشهای مختلف آن با يکديگر آميخته شده است. جالب اين است که بدانيم به گواهی آقا بزرگ پاره ای از نسخه های کتاب اختصاص از لحاظ ترتيب با يکديگر متفاوت بوده و اين نظر ما را مبنی بر به هم خوردگی اوراق نسخه های اختصاص تأييد می کند (نک: آقابزرگ، الذريعة، 15/386-387 ).
در اين ميان دو بخش اين متن اهميت دارد: يکی قسمت نقلهای اين کتاب از روايات سعد اشعري و ديگری قسمت اصلی کتاب که اختصاص با آن آغاز می شود، يعنی کتابی که درست خطبه آن، مقدمه متن موجود تصور می شود. اين کتاب که چنانکه گفتيم، تکه های مختلف آن در بخشهای مختلف کتاب الاختصاص پراکنده شده و البته در الاختصاص همه آن هم نقل نشده، کتابی بوده است جامع احاديث و حکايات و اخبار درباره "مدح الرجال وفضلهم وأقدار العلماء ومراتبهم وفقههم" که ما به درستی نمی دانيم، نام آن کتاب چه بوده است. اين احتمال هست که عنوان الاختصاص تنها شامل اين کتاب بوده که در آغاز دفتر موجود قرار گرفته بوده و بعد از آن کسی که متن کتاب کنونی را گردآورده، در کنار آن کتاب اختصاص، متنها و گزيده های ديگر را برای استفاده شخصی کنار آن قرار داده بوده است، اما کما اينکه گفتيم، به دليل به هم خوردن اوراق، بخشهای مختلف کتاب نخست با بخشهای ديگر دفتر جنگ مانند کنونی به هم آميخته است. با توجه به اسناد اين متن که از آن به عنوان متن اول نام برديم نويسنده کسی بوده است معاصر شيخ مفيد و تا اندازه ای پيرتر از او که کتابی بسان معرفة الرجال کشی نوشته بوده است. نظم منطقی متن اول و دقيق بودن اسناد آن (جز در مواردی که احتمالا ريشه در مشکلات نسخه ای دارد) به خوبی گواه آن است که ما در اينجا با يک کتاب خاص و در موضوع ويژه روبرو هستيم که هم خطبه داشته و هم علاوه بر حديث گاهی شامل توضيحات خود نويسنده هم بوده است. تشخيص هويت نويسنده بر اساس اسناد موجود البته کار ساده ای نيست؛ در مورد متن اول، اين احتمال هست که تأليف ابوعلي احمد بن الحسين بن أحمد بن عمران باشد، که معمولا او را مؤلف کتاب اصلی اختصاص فرض می کنند (نک: الذريعة،1/358 تا 360 ؛ 15/386-387) و شيخ مفيد را به عنوان کسی که کتاب او را مختصر کرده بوده است. بعيد نيست که اصلا همو نويسنده متن نخست بوده و در اين صورت بايد گفت که وی معاصر بزرگتر شيخ مفيد بوده و از برخی مشايخ او حديث شنيده بوده است. به هرحال، نام "محمد بن محمد بن النعمان" در سند آغازين کتاب الاختصاص الحاقی است.
بر اساس ادعای شايع، کتاب اختصاص تأليف شيخ مفيد فرض شده و حتی آن را عين العيون والمحاسن نيز فرض کرده اند. يکی به اين دليل که درست پس از آغاز خطبه، نام شيخ مفيد به عنوان آغاز کننده سند حديث می آيد و اين با سبک کتابهای حديثی و نام بردن از نويسنده متن در آغاز سند نخستين سازگار است. ديگر اين نکته که متن کتاب اختصاص در نسخه های آن به شيخ مفيد نسبت داده شده است. و از همه مهمتر اينکه در خطبه کتاب به گونه ای عبارتی پرداخته شده که می تواند با عنوان کتاب العيون والمحاسن که می دانيم تأليف شيخ مفيد بوده، سازگار است: نقلهای متعددی از کتاب العيون والمحاسن شيخ مفيد در دست است[4]؛ و مهمتر از آن بخشهايی از کتاب الفصول المختارة است که می دانيم آن بخشها از کتاب العيون والمحاسن اخذ شده بوده است. اين نکته را همينجا تذکر دهم که الفصول المختارة که گردآمده شريف مرتضی است، تنها برگرفته از متن العيون والمحاسن شيخ مفيد نبوده، بلکه برگزيده های العيون والمحاسن تنها بخشهايی از کتاب الفصول المختارة را تشکيل می داده و ما بقی آن کتاب، نقلهايی از مجالس و حکايات شيخ مفيد بوده که شريف مرتضی آنها را از منبع / منابع ديگر و شايد مستقيما از مجالس کلامی شيخ مفيد اخذ و در الفصول المختارة درج کرده بوده است. اين مطلب کاملا از مقدمه شريف مرتضی بر کتاب الفصول المختارة بر می آيد (ص 16). در رجال نجاشی، علاوه بر نام بردن از اصل کتاب العيون والمحاسن، بلافاصله از کتاب الفصول المختارة به عنوان يکی ديگر از تأليفات شيخ مفيد نام برده شده است (رجال نجاشی، ص 399)، چرا که آن دو کتاب با يکديگر تفاوت زيادی داشته و در حالی که يکی مستقيما تأليف شيخ مفيد بوده، ديگری با تفاوت زيادی در مطالب، گردآمده ای از مجالس مفيد و نيز بخشهايی از العيون والمحاسن بوده است. اين در حالی است که اگر تنها الفصول المختارة يک منتخب صرف از کتاب العيون والمحاسن و به کوشش شريف مرتضی بود، دليلی برای يادکرد آن به عنوان اثری مستقل و آن هم در ميان تأليفات شيخ مفيد وجود نداشت. حال بايد گفت که بخشی از حکايات مناظرات مذهبی که در متن العيون والمحاسن، به نقل از اصحاب امامان آمده از لحاظ موضوع کاملا با آنچه که در مقدمه متن اول ما به عنوان موضوع کتاب مطرح می شود، سازگار است. اما در متن اول روايت از جعفر بن الحسين المؤمن (د. 340ق) به طور مکرر ديده می شود که امکان روايت مستقيم از او برای شيخ مفيد وجود نداشته است. بنابراين به اين دليل و دلايل ديگر انتساب کتاب نخست در مجموعه اختصاص به شيخ مفيد منتفی است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] با تشکر از دانشمند محترم آقای علی بهراميان که آن مقاله را برای نويسنده اين سطور ارسال کردند.
[2] برای نسخه و روايتی ديگر از اين متن، نک: الامالي، صدوق، ص 262 به بعد؛ الخصال، ص 355
[3] برای سند اين روايت در کتابهای شيخ صدوق، نک: علل الشرايع، 2/514؛ فقيه، 3/551؛ امالي، ص 662 ؛ برای نمونه ای از اين وصيتها، نک: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 433 به بعد
[4] برای نقلهايی از کتاب العيون والمحاسن، نک: السرائر ابن ادريس، 3/ ص 648 به بعد؛ المناقب ابن شهر آشوب، 1/212، 2/79؛ الطرائف، ص 26 ؛ نيز نک: فرج المهموم، ص 42؛ نيز: غرر الأخبار ديلمي که اخيرا به چاپ رسيده است.
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶ ساعت ۱:۳۶