<p />
در مجلد 31 از فهرست کتابخانه آية الله مرعشی نسخه ای معرفی شده است به شماره 12389 که شامل دو کتاب است، يکی المناقب تأليف منسوب به شخصی ناشناخته به نام محمد بن علي بن الحسين العلوي که متن آن به تازگی به چاپ رسيده و البته انتساب و وضعيت آن کاملا آشفته است و به وضوح کتاب از نوشته های محافل غلات شيعی به نظر می رسد و ديگری نسخه ای از کتاب الايضاح فضل بن شاذان که در نسخه، حسب آنچه در فهرست آمده، به صورت کتاب الايضاح أو المعيار والموازنة معرفی شده است[1]. بنابراين دست کم در يک نسخه، نام ديگر کتاب الايضاح فضل بن شاذان به صورت المعيار والموازنة آمده است. اين اطلاع از نقطه نظر بحث انتساب کتاب الايضاح به فضل بن شاذان اهميت بسيار دارد.
توضيح اين مطلب اين است که از زمان انتشار کتاب الايضاح، از سوی خود محقق فقيد دانشمند آن و از سوی ديگران همواره مسئله انتساب کتاب الايضاح به فضل بن شاذان محل بحث و نظر بوده است. کتاب الايضاح کتاب بسيار با اهميتی است و خاصه اگر انتساب آن به ابن شاذان درست باشد، در آن صورت به عنوان يک سند بسيار مهم از دوران پيش از غيبت امام غائب می تواند راهگشای بسياری از مسائل تاريخی در خصوص تحولات انديشه امامی باشد. برخی از محققان برجسته معاصر نظر به نفی اين انتساب دارند. البته دلايل آنان در اين مورد حائز اهميت است. با اين وصف به نظر نويسنده اين سطور متن اين کتاب و يا دست کم نسخه اوليه آن (اگر تغييراتی در متن در دوره های بعدی قابل ملاحظه باشد) را می توان به فضل بن شاذان نسبت داد و شواهدی در متن وجود دارد که قدمت کتاب را نشان می دهد. در اين مورد در فصل خاص ابن شاذان در رساله ام بحث کرده ام. در اينجا صرفا بر اساس اطلاع جديدی که در صدر مقاله به آن پرداختم، نکاتی مطرح می شود:
شباهتهای موجود ميان کتاب الايضاح با کتاب المسترشد ابن رستم طبري، نويسنده امامی پايان سده سوم قمری از يک سو و نيز انتساب کتابی به نام الايضاح باز به همين شخص، از نکات بسيار مهمی در اين رابطه هستند که سبب شده است تا در انتساب کتاب الايضاح به ابن شاذان ترديد شود. البته دلائل ديگری هم در اين رابطه مطرح شده اند که ما آنها را در رساله مان توضيح داده ايم. در مقاله ابن شاذان در دائرة المعارف آقای بجنوری، نويسنده مقاله اظهار کرده اند که اين کتاب تا پيش از دوره صفوی هيچگاه مورد اشاره قرار نگرفته است، در حالی که اين نويسنده توجه به اين نکته نداشته که محقق دانشمند کتاب الايضاح با اينکه در مقدمه کتاب چنين مطلبی را خود مورد تأکيد قرار داده اند، اما در پايان کتاب ضمن يادداشتی اين نکته را استدرک کرده اند که در کتاب مجمع الآداب ابن الفوطي در ذيل نام ابن شاذان ( نک: چاپ جديد، جلد اول، شماره 888) به کتاب الايضاح في الامامة به عنوان کتابی از وی تصريح شده است. بنابراين درست است که در فهرستهای نسبتا کامل تأليفات ابن شاذان در فهارس نجاشی و شيخ طوسی و ديگران از کتاب الايضاح نامی برده نشده، اما دست کم نام آن در يک کتاب نسبتا متأخر آمده است[2]. البته معلوم نيست که منبع ابن الفوطي در اين انتساب چه بوده است؛ اما دليلی در دست نداريم که مراد او از الايضاح غير از کتابی بوده است که در نسخه های متأخر به ابن شاذان نسبت داده شده است؛ گرچه توصيف تکميلی "في الامامة" با وضع کتاب موجود الايضاح کاملا سازگار نيست. شايد او اين اطلاع را از محافل امامی در بغداد در سده هفتم اخذ کرده بوده است؛ اما مشکل اينجاست که به اين کتاب ابن شاذان حتی ابن شهر آشوب که از ديگر سو از المسترشد طبری بهره برده بوده (2/294 و موارد ديگر) و ابن طاووس که هر دو کتابخانه های خوبی در اختيار داشته اند و نيز ابن ابی الحديد که از المسترشد طبري ياد می کند (نک: 2/36؛ 11/69)، اشاره ای نکرده اند. از ديگر سو گرچه نسخه های کتاب الايضاح همگی متعلق به سده دهم و پس از آن است، اما در همگی اين نسخه ها کتاب به ابن شاذان نسبت داده شده است. فيض کاشاني هم در الاصول الأصيلة خود از اين کتاب و منسوب به ابن شاذان نقل می کند[3]. با اين وصف به دليل اينکه عنوان الايضاح در ميان آثار ابن شاذان در منابع کهن نيامده، محقق دانشمند کتاب الايضاح در مقدمه آن کتاب اين احتمال را مطرح کرده اند که منظور از الايضاح همان کتاب الديباج ابن شاذان است که شيخ طوسی در الفهرست (ص 198) وصفی درباره آن دارد و محدث ارموی آنرا منطبق بر کتاب الايضاح می داند.
از ديگر سو، قاضي نور الله در مجالس المؤمنين (1/98، 491) از يک کتاب الايضاح نقل می کند و آنرا به ابن رستم طبري نسبت می دهد؛ اما پيش از وی ظاهرا هيچ کس کتابی به عنوان الايضاح به ابن رستم نسبت نداده است. شايد او تنها نسخه ای مجهول العنوان ولی منسوب به ابن رستم از المسترشد را در اختيار داشته که آنرا به دليل شباهتش با الايضاح ابن شاذان، اشتباها الايضاح خوانده و بدين ترتيب کتاب الايضاح را به ابن رستم طبري نسبت داده است. در معالم العلماء ابن شهر آشوب ( ص 141) البته کتابی به عنوان الفاضح به ابن رستم نسبت داده شده که به دليل عنوان و مفهوم آن می تواند بر مضمون کتاب الايضاح منطبق باشد. در برخی نسخه های معالم هم گويا به جای الفاضح، الواضح آمده است[4] که شايد الايضاح صورتی ديگر از همين عنوان تصور شده است. اما به هر حال هيچ دليل روشنی بر انتساب عنوان کتاب الايضاح به ابن رستم وجود ندارد مگر آنکه فرض کنيم که قاضي نور الله نسخه ای از اين کتاب در اختيار داشته که در آن به صراحت اين کتاب به ابن رستم نسبت داده شده بوده است؛ با اين وصف معلوم نيست که نسخه ای که در اختيار او بوده، اقدم از قديميترين نسخه های منسوب به ابن شاذان باشد.
در مورد شباهت دو متن الايضاح و المسترشد، بايد گفت که می دانيم انتساب کتاب المسترشد به ابن رستم قطعی است و علاوه بر گواهی منابع رجالی و کتابشناسی کهن، نقل از آن در منابع بسيار کهن هم ديده می شود. فی المثل نقل از محمد بن جرير الطبري به يک واسطه در آثار شيخ صدوق و از آن جمله در الخصال (ص 104) يافت می شود که اين نقل عينا در المسترشد نيز ديده می شود (ص 503). از ديگر سو در کتاب کهنسال البحث ابوالقاسم بستي زيدی هم اشاره به کتاب المسترشد وجود دارد که نقلهای آن در کتاب المسترشد ديده می شود[5]. بهره وری شريف مرتضی از روايتی خاص که هم در الايضاح هست و هم در المسترشد، می تواند برخاسته از الايضاح ابن شاذان و يا المسترشد ابن رستم باشد[6]. به هر حال مطلب مشترک ميان شريف مرتضی و المسترشد مورد توجه ابن ابی الحديد هم که به خوبی المسترشد طبري را می شناخته، قرار گرفته است (نک: پيش از اين؛ نيز گواهی ابن اسفنديار در مورد تعلق کتاب المسترشد به ابن رستم در تاريخ طبرستان، ص 130؛ گرچه ظاهرا اين منبع اطلاعاتش را درباره ابن رستم با ابن شاذان آميخته است). اينکه نسخه موجود المسترشد از طبری است با توجه به شواهد مختلف، ظاهرا قطعی است و نبايد احتمال داد که شايد المسترشد موجود، تنها نسخه ای بازسازی شده و تکميل و اصلاح شده شخصی متأخرتر از کتاب الايضاح تأليف ابن رستم (يعنی کتابی که هم اينک به نام ابن شاذان منتشر شده) باشد. بنابراين دليلی بر نفی انتساب کتاب المسترشد به طبري نداريم. در آن صورت در مورد شباهت قابل توجه و غير قابل انکار کتاب الايضاح با کتاب المسترشد طبري[7] در پاره ای از قسمتهای اين دو کتاب، بايد گفت که می توان شباهت ميان اين دو کتاب را احتمالا دليل خوبی دانست برای اينکه نويسنده الايضاح کس ديگری است و اين کتاب به سنت بسياری از نوشته های کلامی و غير کلامی ادوار متقدم بدون ذکر مأخذ مورد استفاده نويسنده المسترشد يعنی ابن رستم قرار گرفته است. در غير اين صورت بسيار بعيد است که يک نويسنده در دو کتاب مطالب مشابهی را مطرح نمايد و اشاره ای به کتاب ديگر خود نکند.
از ديگر سو، در مورد ابن رستم طبري، تصريحی از منتجب الدين رازي در تاريخ الري داريم که وسيله ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان (5/103) و به احتمال قوی به واسطه الحاوي ابن ابی طي نقل شده که در آن محمد بن جرير طبري متکلمی بر مذهب معتزله دانسته شده و اين امر می تواند دلالت بر اين داشته باشد که گرايش کلی او در کلام بر خلاف برخی از اماميان معاصرش، متأثر از جريان کلام معتزله بوده که به خوبی می دانيم در آن دوره به عنوان يک گرايش قوی در ميان اماميه رو به رشد بوده است. اين در حالی است که در کتاب الايضاح آنجا که از مباحث کم و بيش کلامی سخن می رود، تأثير کلام معتزلی ديده نمی شود، بلکه آشکارا تعلق نويسنده به دوره پيشا معتزلی کلام امامی در آن قابل بررسی است. اين مسئله در رساله دکتری من به طور مفصل مورد بحث قرار گرفته است. در آن ميان در کتاب الايضاح اين نکته نيز قابل مشاهده است که آن نوشته کم و بيش مشابه خلف آن کتاب المسترشد از تأثيرات کلامی بعدی درباره امامت که محصول دوره ابن قبه و امثال اوست، برکنار است و بيشتر به ادبيات متقدم بر آن دوره شباهت دارد.
از ديگر سو بايد گفت که گرچه پاره ای ملاحظات درباره مبحث مواريث و فرائض کتاب الايضاح و مقايسه آنها با منقولاتی که از ابن شاذان در اين موضوعات در منابع ديگر وجود دارد، پرسش بر انگيز است؛ اما با اين وصف شايد قبول اين احتمال که کتاب ابن شاذان با تغييراتی در اختيار ماست بيشتر منطقی به نظر برسد تا کتاب را يکسره از ابن رستم بدانيم. کتاب الايضاح با توجه به آنچه گفته شد، بسيار بعيد است که از نويسنده المسترشد باشد و يا کتابی باشد بر اساس آن نوشته و از مؤلفی متأخرتر از ابن رستم.
از آنجا که در نسخه ای از کتاب الايضاح ابن شاذان، نام کتاب به صورت المعيار والموازنة آمده و می دانيم که او به گواهی نجاشی[8]، يک المعيار والموازنه ای داشته است، به نظر می رسد اين نام نسبت به عنوان الايضاح برای اين کتاب منسوب به ابن شاذان شايسته تر است. البته اگر عنوان المعيار والموازنه را با کتاب چاپ شده اسکافی معتزلی مقايسه کنيم و نيز با بحث تفضيل بين الصحابة و موازنه اعمال و معيار در موازنه؛ شايد اين عنوان شايسته کتاب الايضاح نباشد؛ اما با توجه به بحث انتقادی نويسنده نسبت به آراء فرق مختلف مذهبی و از آن جمله اصحاب حديث و به ويژه مرجئه درباره مسائل مختلف فقهی و آرا و نظرات آنان در مقايسه با اهل تشيع؛ به نظرم اين عنوان وسيله ابن شاذان از عنوان کتاب اسکافی برای مقصود جديدش اقتباس شده است. بنابراين نظر محقق فقيد عالی مقام محدث ارموی در تطابق کتاب الايضاح با کتاب الديباج شايد نادرست باشد و با توجه به وجود نام المعيار والموازنه برای کتاب ابن شاذان، دست کم در يکی از نسخه های آن کتاب، مناسبتر آن است که کتاب موجود ابن شاذان را المعيار والموازنة بخوانيم؛ يعنی موازنه ميان اصحاب فرق و مذاهب و نقد آنها و عيار نقد. تنها در مقام احتمال اين نکته را اضافه کنم که شايد در مجموعه ای کهن، دو کتاب المعيار والموازنة ابن شاذان و کتاب المسترشد طبری به دليل شباهت آن دو متن و شباهت موضوعاتشان در يک مجموعه در پی هم کتابت شده بوده (کاری که نمونه های آن در بسياری کتابها و نسخه های خطی ديگر ديده می شود) و در گذر زمان عنوان المعيار و نويسنده آن يعنی ابن شاذان از روی آن نسخه و يا نسخه ناقل آن از ميان رفته و بعدها هر دو متن را نوشته يک نويسنده يعنی ابن رستم فرض کرده اند و عنوان الايضاح (شايد صورتی از الفاضح/الواضح منسوب به ابن رستم) را هم از جايی بر اساس اينکه شبيه اين عنوان در ميان عناوين آثار ابن رستم آمده بوده، به گمان اتحاد مؤلفان آن دو کتاب بر آن کتاب مجهول العنوان و المؤلف گزارده اند.
به هر حال به نظر می رسد که انتساب کتاب الايضاح موجود به فضل بن شاذان همچنان قوی و قابل دفاع است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] نک: مقدمه کتاب المناقب، قم، 1386ش، ص 24 . هم اينک فهرست را در اختيار ندارم.
[2] استاد دانشمند محقق برجسته جناب آقای دکتر مدرسی در مکتوبی اين احتمال را نيز دور از ذهن نمی دانند که انتساب الايضاح به فضل بن شاذان برخاسته از خلط آن با ايضاح دفائن النواصب باشد که به ابن شاذان قمی نسبت داده می شود.
[3] نک: نقل از الايضاح ابن شاذان در الاصول الاصيلة، ص 5 تا 14
[4] نک: مقدمه محقق المسترشد، ص 51
[5] در اين مورد نک: مقاله من در همين موضوع در روزنوشت بررسی های تاريخی.
[6] برای نقل مشابه در الشافي ص 242 از چاپ سنگی و مقايسه با نقلهای الايضاح و المسترشد، نک: ذيل ص 135 به بعد مطالب محقق الايضاح
[7] شباهت الايضاح با المسترشد در ص 53 مقدمه محدث نيز مورد بحث قرار گرفته است.
[8] رجال، ص 307
توضيح اين مطلب اين است که از زمان انتشار کتاب الايضاح، از سوی خود محقق فقيد دانشمند آن و از سوی ديگران همواره مسئله انتساب کتاب الايضاح به فضل بن شاذان محل بحث و نظر بوده است. کتاب الايضاح کتاب بسيار با اهميتی است و خاصه اگر انتساب آن به ابن شاذان درست باشد، در آن صورت به عنوان يک سند بسيار مهم از دوران پيش از غيبت امام غائب می تواند راهگشای بسياری از مسائل تاريخی در خصوص تحولات انديشه امامی باشد. برخی از محققان برجسته معاصر نظر به نفی اين انتساب دارند. البته دلايل آنان در اين مورد حائز اهميت است. با اين وصف به نظر نويسنده اين سطور متن اين کتاب و يا دست کم نسخه اوليه آن (اگر تغييراتی در متن در دوره های بعدی قابل ملاحظه باشد) را می توان به فضل بن شاذان نسبت داد و شواهدی در متن وجود دارد که قدمت کتاب را نشان می دهد. در اين مورد در فصل خاص ابن شاذان در رساله ام بحث کرده ام. در اينجا صرفا بر اساس اطلاع جديدی که در صدر مقاله به آن پرداختم، نکاتی مطرح می شود:
شباهتهای موجود ميان کتاب الايضاح با کتاب المسترشد ابن رستم طبري، نويسنده امامی پايان سده سوم قمری از يک سو و نيز انتساب کتابی به نام الايضاح باز به همين شخص، از نکات بسيار مهمی در اين رابطه هستند که سبب شده است تا در انتساب کتاب الايضاح به ابن شاذان ترديد شود. البته دلائل ديگری هم در اين رابطه مطرح شده اند که ما آنها را در رساله مان توضيح داده ايم. در مقاله ابن شاذان در دائرة المعارف آقای بجنوری، نويسنده مقاله اظهار کرده اند که اين کتاب تا پيش از دوره صفوی هيچگاه مورد اشاره قرار نگرفته است، در حالی که اين نويسنده توجه به اين نکته نداشته که محقق دانشمند کتاب الايضاح با اينکه در مقدمه کتاب چنين مطلبی را خود مورد تأکيد قرار داده اند، اما در پايان کتاب ضمن يادداشتی اين نکته را استدرک کرده اند که در کتاب مجمع الآداب ابن الفوطي در ذيل نام ابن شاذان ( نک: چاپ جديد، جلد اول، شماره 888) به کتاب الايضاح في الامامة به عنوان کتابی از وی تصريح شده است. بنابراين درست است که در فهرستهای نسبتا کامل تأليفات ابن شاذان در فهارس نجاشی و شيخ طوسی و ديگران از کتاب الايضاح نامی برده نشده، اما دست کم نام آن در يک کتاب نسبتا متأخر آمده است[2]. البته معلوم نيست که منبع ابن الفوطي در اين انتساب چه بوده است؛ اما دليلی در دست نداريم که مراد او از الايضاح غير از کتابی بوده است که در نسخه های متأخر به ابن شاذان نسبت داده شده است؛ گرچه توصيف تکميلی "في الامامة" با وضع کتاب موجود الايضاح کاملا سازگار نيست. شايد او اين اطلاع را از محافل امامی در بغداد در سده هفتم اخذ کرده بوده است؛ اما مشکل اينجاست که به اين کتاب ابن شاذان حتی ابن شهر آشوب که از ديگر سو از المسترشد طبری بهره برده بوده (2/294 و موارد ديگر) و ابن طاووس که هر دو کتابخانه های خوبی در اختيار داشته اند و نيز ابن ابی الحديد که از المسترشد طبري ياد می کند (نک: 2/36؛ 11/69)، اشاره ای نکرده اند. از ديگر سو گرچه نسخه های کتاب الايضاح همگی متعلق به سده دهم و پس از آن است، اما در همگی اين نسخه ها کتاب به ابن شاذان نسبت داده شده است. فيض کاشاني هم در الاصول الأصيلة خود از اين کتاب و منسوب به ابن شاذان نقل می کند[3]. با اين وصف به دليل اينکه عنوان الايضاح در ميان آثار ابن شاذان در منابع کهن نيامده، محقق دانشمند کتاب الايضاح در مقدمه آن کتاب اين احتمال را مطرح کرده اند که منظور از الايضاح همان کتاب الديباج ابن شاذان است که شيخ طوسی در الفهرست (ص 198) وصفی درباره آن دارد و محدث ارموی آنرا منطبق بر کتاب الايضاح می داند.
از ديگر سو، قاضي نور الله در مجالس المؤمنين (1/98، 491) از يک کتاب الايضاح نقل می کند و آنرا به ابن رستم طبري نسبت می دهد؛ اما پيش از وی ظاهرا هيچ کس کتابی به عنوان الايضاح به ابن رستم نسبت نداده است. شايد او تنها نسخه ای مجهول العنوان ولی منسوب به ابن رستم از المسترشد را در اختيار داشته که آنرا به دليل شباهتش با الايضاح ابن شاذان، اشتباها الايضاح خوانده و بدين ترتيب کتاب الايضاح را به ابن رستم طبري نسبت داده است. در معالم العلماء ابن شهر آشوب ( ص 141) البته کتابی به عنوان الفاضح به ابن رستم نسبت داده شده که به دليل عنوان و مفهوم آن می تواند بر مضمون کتاب الايضاح منطبق باشد. در برخی نسخه های معالم هم گويا به جای الفاضح، الواضح آمده است[4] که شايد الايضاح صورتی ديگر از همين عنوان تصور شده است. اما به هر حال هيچ دليل روشنی بر انتساب عنوان کتاب الايضاح به ابن رستم وجود ندارد مگر آنکه فرض کنيم که قاضي نور الله نسخه ای از اين کتاب در اختيار داشته که در آن به صراحت اين کتاب به ابن رستم نسبت داده شده بوده است؛ با اين وصف معلوم نيست که نسخه ای که در اختيار او بوده، اقدم از قديميترين نسخه های منسوب به ابن شاذان باشد.
در مورد شباهت دو متن الايضاح و المسترشد، بايد گفت که می دانيم انتساب کتاب المسترشد به ابن رستم قطعی است و علاوه بر گواهی منابع رجالی و کتابشناسی کهن، نقل از آن در منابع بسيار کهن هم ديده می شود. فی المثل نقل از محمد بن جرير الطبري به يک واسطه در آثار شيخ صدوق و از آن جمله در الخصال (ص 104) يافت می شود که اين نقل عينا در المسترشد نيز ديده می شود (ص 503). از ديگر سو در کتاب کهنسال البحث ابوالقاسم بستي زيدی هم اشاره به کتاب المسترشد وجود دارد که نقلهای آن در کتاب المسترشد ديده می شود[5]. بهره وری شريف مرتضی از روايتی خاص که هم در الايضاح هست و هم در المسترشد، می تواند برخاسته از الايضاح ابن شاذان و يا المسترشد ابن رستم باشد[6]. به هر حال مطلب مشترک ميان شريف مرتضی و المسترشد مورد توجه ابن ابی الحديد هم که به خوبی المسترشد طبري را می شناخته، قرار گرفته است (نک: پيش از اين؛ نيز گواهی ابن اسفنديار در مورد تعلق کتاب المسترشد به ابن رستم در تاريخ طبرستان، ص 130؛ گرچه ظاهرا اين منبع اطلاعاتش را درباره ابن رستم با ابن شاذان آميخته است). اينکه نسخه موجود المسترشد از طبری است با توجه به شواهد مختلف، ظاهرا قطعی است و نبايد احتمال داد که شايد المسترشد موجود، تنها نسخه ای بازسازی شده و تکميل و اصلاح شده شخصی متأخرتر از کتاب الايضاح تأليف ابن رستم (يعنی کتابی که هم اينک به نام ابن شاذان منتشر شده) باشد. بنابراين دليلی بر نفی انتساب کتاب المسترشد به طبري نداريم. در آن صورت در مورد شباهت قابل توجه و غير قابل انکار کتاب الايضاح با کتاب المسترشد طبري[7] در پاره ای از قسمتهای اين دو کتاب، بايد گفت که می توان شباهت ميان اين دو کتاب را احتمالا دليل خوبی دانست برای اينکه نويسنده الايضاح کس ديگری است و اين کتاب به سنت بسياری از نوشته های کلامی و غير کلامی ادوار متقدم بدون ذکر مأخذ مورد استفاده نويسنده المسترشد يعنی ابن رستم قرار گرفته است. در غير اين صورت بسيار بعيد است که يک نويسنده در دو کتاب مطالب مشابهی را مطرح نمايد و اشاره ای به کتاب ديگر خود نکند.
از ديگر سو، در مورد ابن رستم طبري، تصريحی از منتجب الدين رازي در تاريخ الري داريم که وسيله ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان (5/103) و به احتمال قوی به واسطه الحاوي ابن ابی طي نقل شده که در آن محمد بن جرير طبري متکلمی بر مذهب معتزله دانسته شده و اين امر می تواند دلالت بر اين داشته باشد که گرايش کلی او در کلام بر خلاف برخی از اماميان معاصرش، متأثر از جريان کلام معتزله بوده که به خوبی می دانيم در آن دوره به عنوان يک گرايش قوی در ميان اماميه رو به رشد بوده است. اين در حالی است که در کتاب الايضاح آنجا که از مباحث کم و بيش کلامی سخن می رود، تأثير کلام معتزلی ديده نمی شود، بلکه آشکارا تعلق نويسنده به دوره پيشا معتزلی کلام امامی در آن قابل بررسی است. اين مسئله در رساله دکتری من به طور مفصل مورد بحث قرار گرفته است. در آن ميان در کتاب الايضاح اين نکته نيز قابل مشاهده است که آن نوشته کم و بيش مشابه خلف آن کتاب المسترشد از تأثيرات کلامی بعدی درباره امامت که محصول دوره ابن قبه و امثال اوست، برکنار است و بيشتر به ادبيات متقدم بر آن دوره شباهت دارد.
از ديگر سو بايد گفت که گرچه پاره ای ملاحظات درباره مبحث مواريث و فرائض کتاب الايضاح و مقايسه آنها با منقولاتی که از ابن شاذان در اين موضوعات در منابع ديگر وجود دارد، پرسش بر انگيز است؛ اما با اين وصف شايد قبول اين احتمال که کتاب ابن شاذان با تغييراتی در اختيار ماست بيشتر منطقی به نظر برسد تا کتاب را يکسره از ابن رستم بدانيم. کتاب الايضاح با توجه به آنچه گفته شد، بسيار بعيد است که از نويسنده المسترشد باشد و يا کتابی باشد بر اساس آن نوشته و از مؤلفی متأخرتر از ابن رستم.
از آنجا که در نسخه ای از کتاب الايضاح ابن شاذان، نام کتاب به صورت المعيار والموازنة آمده و می دانيم که او به گواهی نجاشی[8]، يک المعيار والموازنه ای داشته است، به نظر می رسد اين نام نسبت به عنوان الايضاح برای اين کتاب منسوب به ابن شاذان شايسته تر است. البته اگر عنوان المعيار والموازنه را با کتاب چاپ شده اسکافی معتزلی مقايسه کنيم و نيز با بحث تفضيل بين الصحابة و موازنه اعمال و معيار در موازنه؛ شايد اين عنوان شايسته کتاب الايضاح نباشد؛ اما با توجه به بحث انتقادی نويسنده نسبت به آراء فرق مختلف مذهبی و از آن جمله اصحاب حديث و به ويژه مرجئه درباره مسائل مختلف فقهی و آرا و نظرات آنان در مقايسه با اهل تشيع؛ به نظرم اين عنوان وسيله ابن شاذان از عنوان کتاب اسکافی برای مقصود جديدش اقتباس شده است. بنابراين نظر محقق فقيد عالی مقام محدث ارموی در تطابق کتاب الايضاح با کتاب الديباج شايد نادرست باشد و با توجه به وجود نام المعيار والموازنه برای کتاب ابن شاذان، دست کم در يکی از نسخه های آن کتاب، مناسبتر آن است که کتاب موجود ابن شاذان را المعيار والموازنة بخوانيم؛ يعنی موازنه ميان اصحاب فرق و مذاهب و نقد آنها و عيار نقد. تنها در مقام احتمال اين نکته را اضافه کنم که شايد در مجموعه ای کهن، دو کتاب المعيار والموازنة ابن شاذان و کتاب المسترشد طبری به دليل شباهت آن دو متن و شباهت موضوعاتشان در يک مجموعه در پی هم کتابت شده بوده (کاری که نمونه های آن در بسياری کتابها و نسخه های خطی ديگر ديده می شود) و در گذر زمان عنوان المعيار و نويسنده آن يعنی ابن شاذان از روی آن نسخه و يا نسخه ناقل آن از ميان رفته و بعدها هر دو متن را نوشته يک نويسنده يعنی ابن رستم فرض کرده اند و عنوان الايضاح (شايد صورتی از الفاضح/الواضح منسوب به ابن رستم) را هم از جايی بر اساس اينکه شبيه اين عنوان در ميان عناوين آثار ابن رستم آمده بوده، به گمان اتحاد مؤلفان آن دو کتاب بر آن کتاب مجهول العنوان و المؤلف گزارده اند.
به هر حال به نظر می رسد که انتساب کتاب الايضاح موجود به فضل بن شاذان همچنان قوی و قابل دفاع است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] نک: مقدمه کتاب المناقب، قم، 1386ش، ص 24 . هم اينک فهرست را در اختيار ندارم.
[2] استاد دانشمند محقق برجسته جناب آقای دکتر مدرسی در مکتوبی اين احتمال را نيز دور از ذهن نمی دانند که انتساب الايضاح به فضل بن شاذان برخاسته از خلط آن با ايضاح دفائن النواصب باشد که به ابن شاذان قمی نسبت داده می شود.
[3] نک: نقل از الايضاح ابن شاذان در الاصول الاصيلة، ص 5 تا 14
[4] نک: مقدمه محقق المسترشد، ص 51
[5] در اين مورد نک: مقاله من در همين موضوع در روزنوشت بررسی های تاريخی.
[6] برای نقل مشابه در الشافي ص 242 از چاپ سنگی و مقايسه با نقلهای الايضاح و المسترشد، نک: ذيل ص 135 به بعد مطالب محقق الايضاح
[7] شباهت الايضاح با المسترشد در ص 53 مقدمه محدث نيز مورد بحث قرار گرفته است.
[8] رجال، ص 307
يكشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۶ ساعت ۴:۰۵