در کشورهای عربی چند دهه است که پرداختن به تاريخ فرهنگی شهرهای مهم اسلامی / عربی مورد توجه قرار گرفته و تکنوشتهايی درباره تاريخ و رجال شهرهای مهم اسلامی نوشته می شود .

البته پيش از عربها , اسلام شناسان غربی به اين موضوع روی آوردند . کتاب ريچارد بولت درباره نيشابور البته از مهمترين نمونه هاست . اما در اين ميان از تحقيقات پلا و صالح احمد العلی درباره بصره , لويی ماسينيون و هشام جعيط درباره کوفه و نوشته های جورج مقدسی درباره بغداد و بسياری کارهای ديگر نيز بايد نام برد . معمولا اين گونه تحقيقات در کشورهای غربی بر حسب سابقه حضور کشورهايی مانند بريتانيا , فرانسه , ايتاليا و غيره در کشورهای خاورميانه و شمال آفريقا صورت می گيرد . فی المثل درباره شهرهای مختلف کشورهای لبنان و سوريه و يا شمال آفريقا معمولا تحقيقات توسط فرانسوی ها انجام می گيرد . در اين ميان انستيتوی فرانسه در دمشق از سالها پيش چه در مجله خود و يا به صورت کتاب , تحقيقات بسيار ارزنده ای در زمينه بلاد شام منتشر می کند و اسناد و مدارک تاريخی شهرهايی مانند دمشق , حلب , لاذقيه و حمص را منتشر کرده است . به همين ترتيب تاکنون کتابها و مقالات بسيار خوبی در زمينه تاريخ بيروت و جبل عامل منتشر شده است . مراکز تحقيقاتی فرانسه در کشورهای مختلف خاورميانه عربی , در کشورهايی مانند يمن , مصر , لبنان و سوريه در اين زمينه فعاليت می کنند و متخصصان تاريخ و فرهنگ درباره تاريخ شهرهای اسلامی تحقيقاتی را به زبان فرانسه منتشر می نمايند . فی المثل در قاهره تاکنون تحقيقات و اسناد و مدارک مهمی درباره تاريخ شهر قاهره منتشر شده و محققانی مانند أيمن فؤاد سيد هم اکنون در اين زمينه فعال هستند . در عراق , مجله المورد به موضوع بغداد اهميت می داد و هم اکنون در عربستان سعودی مطالعات تاريخی درباره شهرهای جزيرة العرب شتاب گرفته است . اما در مورد ايران , در سالهای اخير و به همت مسئولان فرهنگی کشور و به خصوص در حوزه های علميه تلاش برای برگزاری مراسم بزرگداشت از عالمان شهرهای مختلف تبديل به سنت حسنه ای شده است . البته اين امر نياز به برنامه ريزی های دقيقتری دارد . اما اعتقاد من اين است که در کنار اين کار می بايست اهتمام به تاريخ شهرها , از لحاظات مختلف جغرافيای تاريخی , فرهنگی و دينی در برنامه ريزی مسئولان فرهنگی کشور قرار گيرد . در دانشگاهها و در حوزه های علميه و در مؤسسات فرهنگی کشور می توان فضا را برای اين گونه تحقيقات در سطوح مختلف , از جمله برای تدوين رساله های دانشگاهی فراهم کرد . در مورد بسياری از شهرهای مهم کشور , هنوز تاريخ جامعی منتشر نشده و در مورد برخی ديگر چند دهه است که کتاب تازه و تحقيق نوينی بر اساس مدارک تازه ياب نوشته نشده است . اين امر می تواند به اين دليل باشد که متأسفانه منابع ما درباره تواريخ محلی بسيار نيست و بسياری از اين منابع هم اينک در اختيار قرار ندارند . محدثان و رجاليان کهن سنی در قرون نخستين به دلايل فنی در رشته حديث به تدوين کتابهايی با عناوين مختلف و از جمله تاريخ الرجال / تاريخ رجال ... ( يعنی رجال شهرها فی المثل بغداد که در آن صورت می شده است تاريخ بغداد و ...) می پرداخته اند و يا مشايخ خود را در شهرهای مختلف در کتابهايی به ترتيب ذکر می کرده اند و حتی اگر در يک شهر از تعداد زيادی استاد و شيخ حديث شنيده بودند , کتابی را به مشايخ خود در آن شهر اختصاص می دادند ( نمونه آن ابوطاهر سلفی است که المشيخه الاصفهانيه و المشيخة البغدادية داشته که اين اخير به تازگی به چاپ رسيده است ) .اين کتابها گاهی مشتمل بر مقدمه ای در ذکر فضائل و معالم شهر نيز می شده که نمونه آن را می توان تاريخ بغداد و تاريخ دمشق ابن عساکر و التدوين رافعی و نمونه های بسيار ديگر دانست . همين کتابها دستمايه بسياری از مؤرخين شهرها در دوره های بعدی بوده است , بطوری که بايد گفت در سده های نخستين بيشتر تلاشها برای تدوين تاريخهای محلی , کارهای محدثان با انگيزه های ياد شده بوده است ؛ گرچه در کنار اينها بايد به کتابهای جغرافيايی که به انگيزه های ديگری نوشته می شدند , نيز اشاره کرد . کتابهايی مانند الانساب سمعانی و به طور کلی کتابهايی که با عنوان المختلف والمؤتلف نوشته شده اند ( از امثال دارقطنی و عبدالغنی بن سعيد الازدی و ابن ماکولا و بسياری ديگر ) نيز عمدتا با انگيزه های حديثی نوشته شده وبه همين دليل من معتقدم که به درستی علم حديث مادر علوم اسلامی است و هيچ علمی به اندازه علم حديث و شعب آن به باروری تمدن اسلامی و دانشهای مختلف ياری نرسانيده است . بگذريم . اما متأسفانه بيشتر اين قبيل کتابها يعنی تواريخ محلی محدثان درباره شهرهای اسلامی از ميان رفته ( به ويژه در مورد ايران تاريخی ) و هم اکنون تنها يا نامی از آنها باقی مانده ويا تنها پاره هايی از آن در منابع بعدی باقی مانده است ؛ نمونه آن تاريح بزرگ نيشابور اثر دانشمند برجسته حاکم نيشابوری است که البته نقلهای آن در منابع بعدی تا سده هشتم و شايد اندکی بعد بسيار است و شنيده ام آقای علی رفيعی مرودشتی در کار گردآوری اين نقلها و انتشار آن به صورت بازيافته هاست . اين کار بايد در مورد شهرهای ديگر نيز انجام شود , نمونه هايی مانند تاريخ بخاری از غنجار وتاريخ الری منتجب الدين و ده ها نمونه ديگر .هم اينک بيشتر تواريخ محلی که در اختيار داريم در شمار تواريخ محلی محدثان است , مانند شهرهای اصفهان , قزوين , نيشابور , بلخ , سمرقند , شيراز و نمونه های ديگر . البته در دوره های ميانی تواريخی برای برخی شهرها با هدفی گسترده تر نوشته شده که از آنها هم نمونه هايی موجود است و بسياری از آنها هم تاکنون منتشر شده است , مثل تاريخهای شهرهای شمالی ايران ( ابن طبرستان و اولياء الله آملی و ...) .

در کنار اين موارد , البته بايد با شناسايی , فهرست نويسی , بازخوانی و تفسير نويسی بر اسناد و مدارک باقی مانده از شهرهای مختلف , زمينه را برای بازنويسی تاريخهای محلی فراهم کرد : سنگ نوشته ها , اسناد مربوط به امامزاده ها و قبور , اوقاف و اسناد رسمی دولتی مانند مثالها و فرامين وتوقيعها و نيز يادداشتهايی که بر روی نسخه های خطی هست از قبيل اجازات و انواع گواهی های بلاغ و و سماع وطباق ... .بدين ترتيب می توان با تقسيم کار بين شهرهای مختلف ايران و با مديريت يک مرکز اختصاصی اين کار را ساماندهی کرد و بي ترديد نيز دولت در اين امر مساعدت خواهد نمود . اين حقير از حدود ده سال گذشته گوشه ای از کار را آغاز کرده ام . می دانم که شمار ديگری هم در اين کار تلاشهايی کرده اند . آقای رسول جعفريان به تاريخ تشيع شهرها علاقمند است و آقای عزيز الله عطاردی سالهاست مشغول کار در حوزه خراسان است . در مورد قم کارهای علمی و گرانسنگ استاد دکتر حسين مدرسی راه را تا اندازه زيادی باز کرده است و تصحيح دو متن منتخب و مختصر تاريخ سياق فارسی از سوی آقای محمد کاظم محمودی متنهای عالی در اختيار پژوهندگان قرار داده است . استاد دکتر شفيعی کدکنی هم که با دقت بی نظير و مثال زدنی بر روی تاريخ نيشابور حاکم کار کرده اند و تصحيحات ايشان در حوزه تصوف , اسناد خوبی برای تاريخ خراسان و از جمله نيشابور فراهم آورده است . حسين کمالی هم رساله دکتری خود را نزد بولت درباره اصفهان و تاريخ ابونعيم نوشته است که اميدوارم هرچه زودتر منتشر شود . بايد کار را از جايی شروع کرد . اميدوارم با همت حلقه کاتبان کار تاريخ نويسی برای شهرهای تاريخی ايران در سطح ملی طرح و مورد استقبال قرار گيرد , تا بتوان درباره آن برنامه ريزی کرد .


درباره تاريخ قم

دوست محترم جناب استاد دکتر حسين مدرسی در سالهای آغازين تحقيقات تاريخی خود شماری از بهترين مطالعات را در حوزه تاريخ قم منتشر کرده اند .

يادم می آيد از ايشان سالها پيش شنيدم که اولين مقاله را در سنين نوجوانی درباره رودخانه قم نوشته بودند با عنوان رودخانه قم در گذر تاريخ . البته در دوره قاجار تواريخی برای قم منتشر شده بود , کما اينکه در چند دهه اخير چندين کار تاريخی روی قم انجام شده بود . از جمله مرحوم علی اصغير فقيهی در اين زمينه فعال بود . اما بی ترديد آغاز تحقيقات نوين با انتشار متن تاريخ قديم قم توسط مرحوم سيد جلال طهرانی ميسر شد . متأسفانه متن عربی اين کتاب کهن که اثری از سده چهارم قمری و نوشته مؤلفی اهل قم است , از ميان رفته و ما ناچاريم تنها به ترجمه متأخر و ناقص آن بسنده کنيم . منابع کهن ديگر هم و از جمله کتاب التبيان احمد برقی از ميان رفته و تنها پاره هايی از آن در التدوين رافعی و يکی دو منبع ديگر باقی مانده است . احتمالا اين کتاب حاوی اطلاعات جالبی درباره قم بوده است . البته در عموم کتابهای جغرافيايی و تاريخی درباره قم مطالب جالب و مفيدی آمده است که بايد کسی همت کند و اين موارد را از لابلای کتابها گردآوری کند و در يک کتاب منتشر نمايد . قم در قرنهای پس از سده چهار و پنچ اهميت خود را تا اندازه زيادی از لحاظ دينی در ميان شيعيان ايران از دست داد , گرچه همواره در اين شهر چراغ دانش دينی روشن بوده است . در دوره صفويه و پس از آن با اهميت يافتن مجدد قم به عنوان يکی از مراکز دينی ايران کتابهايی درباره قم از سوی برخی مؤلفان نوشته شد که شماری از آنها توسط استاد مدرسی منتشر و يا دست کم معرفی شده اند . استاد مدرسی در رساله کتابشناسی قم اين آثار را به صورت تفصيلی معرفی کرده اند . در سالهای اخير با همت کتابخانه محترم آية الله مرعشی و آقای حاج سيد محمود مرعشی شماری از کتابهاي تاريخ قم نوشته شده توسط نويسندگان عصر قاجار و شماری ديگر در حال انتشار است و در اين زمينه آقايان علی رفيعی و محمد رضا انصاری قمی فعال هستند . رساله هايی نيز تاکنون منتشر شده است . اما به نظر من مهمتر از همه انتشار اسناد و مدارک باقی مانده از قم در حوزه های مختلف است و از جمله در رابطه با اسناد نقابت سادات , توليت حرم و اسناد اوقاف و مثالهای شاهان در اين رابطه . استاد مدرسی در انتشار بخش قابل توجهی از اين اسناد پيشقدم بوده اند . از جمله آنچه در رابطه با مثالهای شاهان صفوی منتشر کردند . در اين ميان کتاب دو جلدی تربت پاکان ايشان به ويژه به دليل اشتمال بر تاريخ و اسناد حرم مطهر و مقابر قم اهميت قابل توجهی دارد .

در قم مدارس کهنی از دير باز فعال بوده اند که در کتاب نقض هم اشاره ای به شماری از آنها شده است و هم اکنون هم آثار شماری از اين مدارس کهن باقی است . معالم تاريخی قم بسيار است و هنوز درباره همه آنها کار نشده است . در کنار اينها قبرستان کهنسال شيخان است که از کهنترين قبرستانهای جهان اسلام است و زکريا بن آدم در اين قبرستان / بابلان پيش از حضرت معصومه (ع) مدفون شده است . بايد در رابطه با نوشته های سنگ قبور علمای اين شهر کاری جدی صورت می گرفت که خوشبختانه زحمت اين کار را آقای جواهر الکلام متعهد شده اند . در رابطه با قم در قرون بعد از ايلخانيان هنوز هم بسياری از اسناد منتشر نشده و يا دست کم مورد تحليل قرار نگرفته اند , گرچه استاد مدرسی در اين زمينه فعاليت زيادی داشته اند . ايشان برنامه ای برای تاريخ قم در چهارده قرن داشتند که تنها قرن نهم آن چاپ شد و متأسفانه مابقی هيچگاه منتشر نگرديد . با اين وصف در قم نامه و ساير کتابها بسياری از مواد اين کار را منتشر نموده اند . کاش ايشان راهنمايی اين کار را برای اشخاصی در ايران و يا در دانشگاه پرينستون عهده دار می شدند تا دنباله کار پی گرفته شود . در مغرب زمين تاکنون کارهايی درباره قم انجام شده و برخی از آنها مربوط به سالهای اخير بوده است ؛ اما هنوز قم شناسی به حوزه تحقيقات تاريخی در مغرب زمين به طور جدی وارد نشده است . استاد مرحوم محمد تقی دانش پژوه در مجله فرهنگ ايران زمين با همکاری استادان مدرسی و ايرج افشار تلاشهايی در رابطه با تاريخ قم انجام دادند . دانش پژوه در مقدمه فهرست کتابخانه آستانه مقدسه مفصلا اسناد و مدارکی را منتشر کرد و حاصل برخی از تحقيقات را نشان داد .

در رابطه با خاندانهای قم البته هنوز بايد کار زيادی صورت گيرد . استاد مدرسی مقاله کوتاهی در رابطه با اشعريان قم در دايرة المعارف شيعه مرحوم حسن امين نوشته اند ولی در اين رابطه هنوز کار مفصلی صورت نگرفته است . من حدود چند سالی است در رابطه با مکتب کهن قم و از جمله خاندان اشعريان کار می کنم . خاندان عرب تبار اشعريان قم و خاندانهای تابعه آنان يکی از مهمترين خاندانهای شيعی اند که چند صد سال به حيات علمی خود از سده دوم تا پنجم ادامه دادند و شايد بيشترين سهم را در تشيع ايران داشته اند . اما با اين وصف خاندانهای ديگری نيز در قم در قرنهای بعدی فعال بوده اند که درباره آنان کمتر کار شده است . در اين ميان آقای مدرسی در رابطه با خاندان فتحان قمی مقاله عالمانه ای منتشر کرده اند و اسنادی را نيز در رابطه با خاندانها و اهالی قم در قرنهای متأخر در قم نامه متنتشر نموده اند . ای کاش در رابطه با ساير خاندانهای قم هم کاری جدی صورت می گرفت . در رابطه با رضويان قم که عموما متصدی نقابت سادات و توليت حرم از سوی شاهان و حاکمان بوده اند , هنوز کار زيادی صورت نگرفته است . شماری از افراد اين خاندان در قرنهای گذشته به هند و کشمير مهاجرت کرده اند و عالمان زيادی در قرنهای گذشته در ايران و عراق و هند با عنوان رضوی قمی می شناسيم.
در رابطه با امامزاده های قم و يا عالمان نامدار مدفون در اين شهر و اسناد و مدارک مربوط به ايشان هنوز کار جدی صورت نگرفته است ؛ کاری مانند کتاب پر ارج "برگی از تاريخ قزوين" اثر دکتر مدرسی در رابطه با امامزاده شازده حسين قزوين که تمامی اسناد را در اين کتاب مورد تحليل قرار داده و عين اسناد را منتشر کرده اند .
اين همه را گفتم تا روشن کنم در رابطه با شهر قم که از شهرهای کهن و تاريخی ايران است در کجا قرار داريم و هنوز چه کارهايی مورد تحقيق قرار نگرفته است.
پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۵:۳۱