۱- يک نمونه از مشيخه نويسی در ميان زيديان

مشيخه نويسی در ميان محدثان امری بوده است رايج، با اين وصف عموما معمول چنين بوده است که محدثان در کتابهای مستقلی نام مشايخی را که از محضر آنان حديثی شنيده بودند و يا کتابهايی را پيش آنان فرا گرفته بودند، به ترتيب نام مشايخ خود و يا به ترتيب شهرهايی که در آنجاها استماع حديث کرده بودند، گرد می آوردند.حال اگر اين ترتيب بر اساس نام کتابها بود، در آن صورت به کتاب گردآمده، الفهرست يا ثبت و يا مانند آن اطلاق می کردند.صدها کتاب در فرهنگ اسلامی در همين نوع ادبی فراهم آمده است، کتابهايی مانند معجم مشايخ و مشيخة و ثبت و برنامج و غيره.البته در ميان محدثان امامی، کما اينکه می دانيم نوعی مشيخه نويسی معمول بوده است که در آن محدثان اِسناد خود را به راويانی بيان می کردند که از آنها در کتابهای حديثی خود نقل حديث می کردند و برای عدم تکرار هرباره اسناد، در مشيخه هايی که برای همين متون تنظيم می کردند، برای يک بار اِسناد خود را به آن راويان وصاحبان اصول و مصنفات بيان می کردند. شيخ صدوق برای کتاب فقيه و نيز شيخ طوسی برای تهذيبين چنين کرده اند و البته اين کار در ميان اماميه سابقه داشته است، کما اينکه اين مطلب را در يک رساله دانشگاهی به اندازه کافی توضيخ داده ام. اما اين شيوه در ميان محدثان سنی کهن بسيار نادر بوده و نمونه های کمی از اين مشيخه نويسی را در ميان آنان می شناسيم. البته اين مسئله در مورد محدثان کهن است، در حالی که در مورد متون بعد، اين شيوه در ميان محدثان شيعی و سنی به وفور ديده می شود.

در اينجا نمونه ای از مشيخه نويسی از نوعی شبيه شيخ صدوق و شيخ طوسی را در ميان زيديان عراق در سده پنجم و معاصر با شيخ طوسی نشان می دهم که از لحاظ شباهت روش در تدوين کتابهای حديثی جالب توجه است. اين نمونه مربوط است به کتاب فقهی/حديثی الجامع الکافي ابو عبدالله العلوی از محدثان شاخه کوفی زيديه که در اين کتاب بسيار مهم مجموعه روايات فقيهان زيدی کوفی را که در سده ۵ ق مورد توجه زيديان عراق بوده اند، گردآورده است. اين کتاب برای چندين قرن در عراق و يمن منبع فقهی بسيار مهمی قلمداد می شده است. داستان اين کتاب را در جای ديگری نوشته ام که انشاء الله منتشر خواهد شد. در مقاله احمد بن عيسی بن زيد در دائرة المعارف بزرگ اسلامی نيز به اين شخصيت مهم در فقه کوفه و شاگردش محمد بن منصور المرادی، که هر دو از مهمترين منابع الجامع الکافي هستند، پرداخته ام که می توان بدانجا مراجعه کرد.

در اينجا ما مقدمه اين متن را که مشتمل بر بخش مشيخه نيز هست، نقل می کنيم:



الحمد لله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين إياك نعبد وإياك نستعين اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولا الضالين. وصلى الله على محمد خاتم النبيين وآله الطاهرين.

أما بعد. فإنك ذكرتَ لي أنك رأيت الزيدية قبلنا بالكوفة يُعَوِّلون في مسائل الخلاف على مذهب أحمد بن عيسى بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب، والقاسم بن إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب، والحسن بن يحيى بن الحسين بن زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام، ومحمد بن منصور بن يزيد المرادي المقرئ رحمه الله تعالى.

وذكرتَ أن أقوالهم متفرقة، ليس يحويها كتاب فيُقْصَدُ، وحاجة أصحابنا الزيدية إلى كتاب يجمع أقاويلهم.

وذكرت أن أكثر ما تعتمد عليه الزيدية من الكتب مصنفات محمد بن منصور، وما روى فيها عن آل محمد عليهم السلام، وأن مصنفاته مبسوطة لا يكاد أحد يصل إلى غرضه منها إلا بعد قراءة ما لا يحتاج إليه.

وسألتَ أن أختصر لك منها كتاباً أجمع فيه بين قول أحمد، والقاسم، ومحمد، وَعُمَداً مما رواه من الأخبار عن النبي، وعن آله عليهم السلام، وَطُرَفاً من قول الصحابة والعلماء، فيما وافق أو خالف ليعرف، مطَّرِحاً للأسانيد، وأن أضيف إلى ذلك ما انتهى إليَّ من قول الحسن بن يحيى، ومن قول أحمد، والقاسم، ومحمد، مما لم يُسَطِّره محمد في مصنفاته المشهورة، ليكون هذا الكتاب كافياً، جامعاً لأصول الزيدية.

فأجبتك إلى ذلك، محتسباً في ذلك الثواب من الله سبحانه.

واعتمدت فيما ذكرتُ من أقاويلهم على حكاية ألفاظهم في أكثر المسائل، وربما قدمت في بعضها وأخرت، وربما زدت اللفظة التي توضح المعنى وتكشفه ولا تغيره، وربما نقصت من ألفاظهم ما يستغنى عن ذكره، وربما روى محمد خبراً عن بعض العلماء، ثم قال في عقبه: وبهذا نأخذ، وهذا قولي. فابتدأت المسألة على أنها قوله، وربما سئل فقيل له: أيجوز كذا؟ فقال: نعم، أو: لا. فحكيت أن ذلك القول قوله، وقلت، قال: يجوز كذا، أو لا يجوز كذا، وربما كرر المسألة في مواضع عدة، وفي كل موضع زيادة لفظ أو معنى ليس في الموضع الآخر، فاختصرت من ذلك مسألة واحدة تجمع تلك المعاني كلها، وتحريت في ذلك كله جُهدي، وأتيت بالمعنى وبالله التوفيق.

فما كان من أقوال أحمد، والقاسم، ومحمد مطلقاً - لم أذكر راويه - فهو مما ذكره محمد في مصنفاته، وما كان من سواها فقد ذكرت في المسألة من رواه.

وما كان من قول القاسم من رواية داوود عنه فحدثنا به: حسن بن حبيش، وحسين بن القطان، عن الحسن بن زيد الجعفري، عن أبيه، عن داود بن القاسم، عن أبيه القاسم بن إبراهيم.

وما كان من قول الحسن بن يحيى مطلقاً، فهو من المسائل المشهورة عنه، التي أخبرنا بها: أحمد بن علي العطار، عن علي بن أحمد بن عمرو عنه.

وما كان من رواية ابن صباح عنه، فحدثنا به: حسن بن حبيش، عن محمد بن أحمد بن مزرفن، عن عبدالله بن صباح البزار عنه.

وما كان من قول الحسن من غير هاتين الجهتين فقد ذكرت في المسألة من حدثنا به عنه.

ومصنفات محمد التي اختصرت منها هذا الكتاب ثلاثون مصنفاً وهي:

۱. (( كتاب أحمد بن عيسى بالزيادات )) حدثنا به: أحمد بن علي العطار، ومحمد بن الحسين بن الغزال، عن علي بن أحمد بن عمرو الجنبي عنه.

۲. (( كتاب المجموع )) أخبرنا به: الحسين بن محمد البجلي، عن الحسن بن محمد الرفا، عن عبدالله بن عبد الجبار عنه.

۳. (( كتاب المسائل )) حدثنا به: محمد بن غزال، عن علي بن عمرو عنه.

۴. (( كتاب الطهارة )) حدثنا به: زيد بن حاجب، عن علي بن عمرو عنه. وحدثنا به أيضاً: حسن بن حبيش، وحسين بن أحمد القطان، عن أبي المثنى محمد بن أحمد بن موسى عنه.

۵. (( كتاب النهي عن المسح على الخفين )) حدثنا به: محمد بن منذر، عن عبد الواحد بن الأدلاي، عن أحمد بن عمرويه عنه.

۶. (( كتاب الصلاة )) حدثنا به: حسن بن حبيش، عن أبي المثنى عنه.

۷. (( كتاب الجنائز )) حدثنا به: حسن بن حبيش، عن أبي المثنى عنه.

۸. (( كتاب الزكاة )) حدثنا بأكثره: محمد بن غزال، عن علي بن عمرو عنه.

۹. (( كتاب الخمس )) حدثنا به: محمد بن علي بن خشيش، عن أبي ذر أحمد بن محمد البقار، عن علي بن أحمد بن عمرو عنه.

۱۰. (( كتاب الصوم )) حدثنا به: ابن غزال، عن ابن عمرو عنه.

۱۱. (( كتاب الحج )) حدثنا به: أحمد بن علي العطار، ومحمد بن غزال، عن ابن عمرو عنه.

۱۲. ((كتاب منسك الحج )) حدثنا به: حسين بن القطان، عن أبي المثنى عنه.

۱۳. (( كتاب النكاح )) حدثنا به: ابن حبيش، عن أبي المثنى عنه.

۱۴. (( كتاب إبطال المتعة )) وجدته بخط جدي لأمي محمد بن الحسن بن حسين بن عيسى العلوي.

۱۵. (( كتاب الطلاق )) حدثنا به: ابن حبيش، عن أبي المثنى عنه.

۱۶. (( كتاب إيقاع الطلاق ثلاثاً في كلمة، وإيقاع الطلاق في المحيض )) إجازة لي من جعفر بن حاجب، عن إسماعيل بن أحمد الأكفاني، عن محمد بن زكريا الفرضي عنه.

۱۷. (( كتاب الرضاع )) أخبرنا به: أحمد بن العطار، عن ابن عمرو عنه.

۱۸. (( كتاب البيوع )) حدثنا به: ابن حبيش، عن أبي المثنى عنه.

۱۹. (( كتاب الأيمان والكفارات )) حدثنا به: محمد بن جعفر النجار، عن محمد بن علي بن عامر، عنه إلا أوراقاً من آخره فاته سماعها. أخبرنا بها: أبي، عن الحسن بن محمد الرفا، عن ابن عبد الجبار عنه.

۲۰. (( كتاب الحدود )) حدثنا به: أبي، عن أحمد بن أبي رؤبة، عن ابن عمرو عنه.

۲۱. (( كتاب الديات )) مما أجازه لي جعفر بن حاجب، عن ابن عمرو عنه.

۲۲. (( كتاب الفرائض )) حدثنا به: القاضي محمد بن عبدالله الجعفي، عن علي بن عمرو عنه.

۲۳. (( كتاب القضاء )) حدثنا به: محمد بن خشيش، عن أحمد بن محمد البقار، عن علي بن عمرو عنه. وهو إجازة لي من محمد بن زيد بن مروان، عن علي بن عمرو عنه.

۲۴. (( كتاب السيرة )) أخبرنا به: جعفر بن حاجب إجازة، عن ابن عمرو عنه.

۲۵. (( كتاب مختصر السيرة )) قرأته بخط جد جدي لأبي الحسين بن عيسى بن يحيى بن الحسين بن زيد، وذكر في الكتاب بخطه أنه سمعه من محمد بن منصور سنة اثنتين وخمسين ومائتين.

۲۶. (( كتاب الصيد والذبائح )) من رواية سعدان عنه.

۲۷. (( كتاب صفة العصير والطلاء ومعرفة الأوزان )) حدثنا به: محمد بن علي بن الحكم ، عن علي بن عمرو عنه.

۲۸. (( كتاب تحريم الأشربة والملاهي )) حدثني به: أبي، عن جعفر بن حاجب، عن ابن عمرو عنه. وهو إجازة لي من ابن حاجب.

۲۹. (( كتاب الإلفة والجملة )) حدثني به: أبي، عن محمد بن زيد بن مروان، عن ابن عمرو عنه. وهو إجازة لي عن ابن مروان.

۳۰. (( كتاب مسائل أحمد بن عيسى، والقاسم بن إبراهيم عليهما السلام )) حدثني به: علي بن محمد الشيباني، عن محمد بن محمد بن هارون، عن سعدان عنه.



۲- نمونه ای کهن از مشيخه نويسی سنی



در يادداشت سابق، اين نکته را مورد توجه قرار دادم که نمونه دو مشيخه شيخ صدوق و شيخ طوسی برای کتابهای حديثی و فقهی در سنت اسلامی از نوع نادر است و معمولا محدثان در کتابهای حديثی خود اسناد احاديث را تک به تک در آغاز هر حديث می نوشته اند. شيخ صدوق و شيخ طوسی در کتابهای فقيه و تهذيبين، با استفاده از شيوه مشيخه نويسی برای کتابهای خود، منابع حديثی خود را در فصلی جداگانه معرفی کرده اند و نشان داده اند که فی المثل اسناد آنان در روايت کتاب الکافی چگونه است تا هر بار ناچار از تکرار اِسناد خود به متون مکتوب گذشته که منابع آنان بوده اند، نباشند. در ميان سنيان اين شيوه که نزد شيخ صدوق و شيخ طوسی به عنوان مشيخه های اين دو تن برای سه کتاب ياد شده معروف شده است، بسيار نادر است. البته در مورد منابع کهن؛ والا در دوره های بعدی اين شيوه عموما در ميان شيعه و سنی رواج يافته است؛ مانند مورد ابن بطريق و يا ابن شهر آشوب و امثال آن دو.

در اينجا موردی را معرفی می کنم که مربوط است به کتابی فقهی از فقيهی مالکی از شمال آفريقا و از مهمترين نمايندگان فقه مالکی که تاکنون بيشتر آثار ارزشمند او به چاپ رسيده است. ابن ابی زيد القيرواني (۳۱۰-۳۸۶ق)، فقيهی است که تاکنون از آثار او الرسالة و کتاب بزرگ ومهم النوادر والزيادات و الجامع و برخی چيزهای ديگر به چاپ رسيده است (عموما از سوی دار الغرب الاسلامی). وی کتابی نيز به نام مختصر المدونة دارد. می دانيم که المدونة از مهمترين منابع فقه مالک بن انس و فقيهان صدر اول مالکی است و از مهمترين مراجع فقهی مالکيان تاکنون به شمار می رود و برای آرای مالک و سحنون و ديگران به آن مراجعه می کنند. کتاب مختصر المدونة ابن ابی زيد که شامل روايات فقيهان صدر اول مالکی و به ويژه روايات مختلف در سنتهای گوناگون روايی مالک بن انس است، تاکنون به چاپ نرسيده، اما مؤلف بابی جداگانه برای آن تنظيم کرده بوده به نام الجامع (في السنن والآداب والحکم والمغازي والتاريخ و غير ذلک)که مجموعه ای از روايات مالک بن انس در موضوعات تاريخی و اموری از اين دست است و آن را به پايان مختصر افزوده است. استاد دانشمند دکتر عبدالمجيد الترکي، محقق واستاد دانشگاه سوربن و محقق در زمينه موطأ مالک و روايات گوناگون آن و نيز محقق در متون مالکی و شافعی، سالها پيش متن کتاب الجامع را منتشر کرد که بارها نيز تجديد چاپ شده است. وی سالهاست به روايات مختلفی که از الموطأ مالک در اختيار است، غير از روايت معمول يحيی بن يحيی که چاپ الموطأ معمولا بر اساس آن است و اعتبار آن بيشتر مورد تأييد مالکيان است، می پردازد.

در پايان يکی از نسخه های خطی کتاب الجامع زياداتی است از ابن ابی زيد که مشتمل بر مشيخه مؤلف به متون مالکی و روايات متعدد مالک بن انس و سحنون و ابن القاسم و ديگران است؛ درست به سبک مشيخه های صدوق و طوسی و ابوعبدالله العلوي.در نسخه چاپی (بيروت، دار الغرب، ط۲، ۱۹۹۰م)، اين بخش در صفحات ۳۲۲ تا ۳۲۷ قرار گرفته و در حقيقت مشيخه مختصر المدونة ابن ابی زيد است که از لحاظ مقايسه با مشيخه های ياد شده می تواند مفيد باشد.
شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۲۳:۳۱