درباره کراميه تاکنون مقالات متعددی از سوی محققان غربی و مسلمان منتشر شده است . با اين وصف هنوز بسياری از مسائل مربوط به تاريخ و عقايد آنان در پرده ابهام است .
اين امر در وهله اول به دليل از ميان رفتن آثار دست اول آنان و از جمله کتابهای محمد بن کرام , بنيانگذار اين مکتب و فرقه مذهبی است . از ديگر سو بسياری از کتابهای موجود آنان نيز در دوره هايی از تحول فکری اين فرقه و اصلاحات آنان در قرنهای متأخرتر نوشته شده است و از اينرو به درستی نمی توانند ريشه های انديشه آنان را نشان دهد . حتی به دلايل مختلف و از جمله به دليل وضعيت اجتماعی و سياسی در قرنهای واپسين حيات آنان بسياری از کتابهای آنان در بافتی عمومی تر نوشته شده و شناخت هويت کرامی اين آثار چندان ساده نيست . به هر حال از مهمترين شخصيتهای تأثير گذار آنان , جز پاره هايی اندک و منقول در منابع متأخرتر در اختيار نيست و از خيل عظيم عالمان کرامی خراسان که با نام آنان خوشبختانه از طريق منابعی همانند سياق فارسی آشنا هستيم , نوشته و کتابی در اختيار نداريم . تاريخ آنان نيز که هنوز به درستی نوشته نشده و بيشتر آنچه درباره آنان در اختيار است , مجموعه ای است از نوشته های مخالفان آنان از ميان شافعيان اشعری و يا حنفيان معتزلی و سنی . اما با اين وصف می توان مطمئن بود که هنوز بسياری از کتابهای عربی و فارسی از آنان موجود است و تاکنون شناسايی نشده است . با تأمل در برخی متون فارسی نويسندگان خراسانی می توان قرائنی بر کرامی بودن آنان به دست آورد ؛ در کتابهای امالی و مجالس و فصول وقصص انبياء و تفاسير و ترجمه های قرآن . از سالها پيش اين حرکت آغاز شده است . از استاد فان اس که در رساله ای به زبان آلمانی , بازيافته هايی را درباره کراميه گردآورد و تحليلهای عالی از برخی گزارشها و متون در اختيار گذاشت , عملا اين کار شتابی تازه گرفته است . برخی متون فارسی که از پيشتر چاپ شده بود , نيز مورد تحليل قرار گرفته است . برخی متون عربی هم در يکی دو دهه اخير منتشر شده که هم اينک ثابت شده است که متعلق به کراميان است .با اين وصف هنوز شماری ديگر از متون فارسی و عربی هست که می بايست منتشر شود . هارون زيسو از محققانی است که در اين زمينه فعال است . برخی متون که پيشتر به چاپ رسيده بود و هويت مولفان آنها از لحاظ گرايش به کراميه روشن نبود , در شمار آثار مهمی است که در تحقيقات اخير مورد مطالعه قرار گرفته اند . نسخه های خطی جديدی نيز در همين رابطه در سالهای اخير کشف شده اند و مورد مطالعه قرار گرفته اند . استاد دکتر شفيعی کدکنی با نوشتن چند مقاله در خصوص زبان , ادبيات , تاريخ و عقايد آنان گامهای مهمی در زمينه تحقيقات کرامی برداشته اند . اينجانب در طول ده سال گذشته چندين مقاله در اين زمينه نوشته است . اين مقالات به نسخه های تازه ای مربوط می شود که پيشتر ناشناخته بود , از جمله نسخه مجموعه کرامی بسيار کهن کتابخانه آستان قدس که شامل چندين متن کرامی است و نيز نسخه کهن صحيفه سجاديه را در بر دارد با روايت کراميان . نسخه کتاب زين الفتی نيز در همين شمار است که نخستين بار به همت استادم مرحوم علامه سيد عبدالعزيز طباطبايی با آن آشنا شدم و با دقت در آن ,کرامی بودن مولف را شناسايی کردم . در مقاله ای با توجه به اين کتاب نشان دادم که کتاب کرامی المبانی لنظم المعانی که پيشتر کرامی بودن مولف آن مورد بحث قرار گرفته بود و هارون زيسو و کلود ژيليو درباره آن مقالاتی منتشر کرده بودند , وکتاب از دير باز مجهول المولف قلمداد مي شد , وابسته به مولف زين الفتی است . اما آن زمان هنوز گمان می کردم که هر دو کتاب از عاصمی است که زين الفتی به نام او منتشر شده بود . اما با دقت در کتاب الايضاح اندرابی , نسخه خطی مهمی در علم قرائات که تنها بخش اندکی از آن تاکنون منتشر شده است , و با دقت و مقايسه در اسانيد و مطالب آن به اين نکته پی بردم که اولا اندرابی نيز از دانشمندان کرامی بوده و اين مطلبی است که از طريق منابع ديگر و از جمله نسخه آستان قدس نيز روشن می شود وثانيا مهمتر از آن برای من روشن شد که بر پايه اين کتاب , کتاب المبانی و به تبع آن کتاب زين الفتی تأليف عاصمی نيست , بلکه اين کتاب اثری است از مولفی کرامی که نام وی در سياق فارسی هم هست , به نام ابن بسطام الطحيری . در مقاله کتاب ماه دين به اين نکات در حدود پنج سال پيش اشاره کرده ام . کتابهای المبانی و الايضاح در آشنايي ما با کراميان می تواند سهم عمده ای داشته باشد , اما تاکنون تنها بخشهايي از اين دوکتاب به چاپ رسيده و حتی کتاب زين الفتی نيز به شکل ناقص و دست خورده ای منتشر شده است .به نظر می رسد بايد در وهله اول تلاش گسترده ای آغاز شود تا مجموعه ميراث باقی مانده کرامی فارسی و عربی ايرانی منتشر شود و بدين وسيله راه برای تحقيق در زمينه تاريخ و عقايد آنان بازتر شود . آنچه گفته شد تنها در مورد کراميه خراسان بود , اما می دانيم که کراميه در بيت المقدس هم از همان دوره آغازين تاريخ خود حضور داشته اند و گزارشهايی در اين باره در اختيار ما قرار دارد. بی ترديد پيدا شدن اسنادی از کراميه در بيت المقدس می تواند شناخت ما را با تمايزات درون فرقه ای آنان بيشتر کند . اين احتمال وجود دارد که کراميه در بيت المقدس به دليل وضعيت اقليت خود بيشتر در صدد حفظ سنتهای اعتقادی خود بوده اند , برخلاف خراسان , که بهر حال آنان با تاريخی پر فراز و نشيب ناچار به روابط با شافعيان و حنفيان بوده اند و در تبادل فکری با آنان بی ترديد عقايد آنان دستخوش تغييراتی می شده است . به طور مثال سهم ابن هيصم کرامی در خراسان را در اين زمينه بايد مورد توجه قرار داد . الآن نمی توان در اين باره بيش از اين سخن گفت , اما بي ترديد در مورد عقيده تشبيه آنان می توان تغيير تدريحی آنان را احتمال داد . اخيرا شنيدم که کتابهای تازه ای از کراميان بيت المقدس پيدا شده که سنت اعتقادی آنان را می توان بر اساس آنها شناسايی کرد ؛ از جمله کتابهايي درباره عقايد تشبيهی آنان . محققی در آمريکا هم اينک مشغول کار بر روی اين زمينه است . انتشار اين متون بی ترديد فرصتی است برای شناخت بيشتر اين فرقه کلامی / مذهبی که نقش مهمی در تاريخ سياسی / اجتماعی و دينی ايران داشته است .
جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ ساعت ۲۰:۳۴