متأسفانه در جامعه متولیان مذهبی ما یک نوع دلواپسانی هستند که تا سخن از ضرورت نقد حدیث و پالایش آن می کنید زود رگ گردن درشت می کنند و آدم را به هزار اتهام بی دینی و بد اعتقادی می خواهند خاموش کنند. علت اصلی این دلواپسی به نظر من این است که این ها به نحوی اصلا دلشان نمی آید از شمار احادیث کم شود. هر حدیث برای این جماعت حکم کیمیاء دارد و معتقدند هر چه کتاب های حدیثی فزونتر و تعداد احادیث بیشتر بهتر می توان مطمئن بود که حل همه چیز را در دست دارند و علوم اولین و آخرین تضمین شده است. به این آقایان باید گفت: اولا اگر نقد حدیث نباشد می شود حکایت اوضاع آشفته مذهبی جامعه ما. مگر نه این است که همینک کلیپ های قطعات سخنان مشعشع برخی از همین مبلغان مذهبی که با تکیه بر حدیثی مجعول و به کلی دروغ و البته با اضافه کردن کلی زبان حال و قال به آن اسباب خنده عده ای را در صفحات مجازی فراهم می کند؟ و مگر نه این است که متآسفانه در نهایت چنین وانمود می شود که همه مبانی دین از همین قماش و قبیل است؟ ثانیا مگر رجالیان و ناقدان قدیم حدیث با حدیث دشمنی داشته اند؟ یا مگر متکلمانی که از اساس خبر واحد را حجت نمی دانسته اند و اگر پای عقاید در میان بود تنها دلیل عقل برای آنها حجت بود با امامان شیعه مخالفت داشتند و یا علم آنان را حجت نمی دانستند؟ سخن بر سر احادیث مجعول و تحریف شده است که تنها با ابزار نقد تاریخی می توان درست و نادرست آنها را از هم تشخیص داد.
پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۴