تحقیق تاریخی البته اگر بر پایه درستی استوار باشد گاه می تواند مبانی اعتقادی را تصحیح و یا گاهی هم به چالش بکشد. من اینجا به این موضوع به طور مستقیم کاری ندارم. قبلا مکرر در این موضوع و نحوه تعامل با آن نوشته ام. اینجا فقط می خواهم یک نکته را که مرتبط با این موضوع است مختصراً به بحث بگذارم و آن اینکه اگر پژوهشی تاریخی درست و مبتنی بر اصول مورد قبول اهل تخصص صورت نگیرد طبعا نه تنها مؤمنان نسبت به پیامدهای اعتقادی حاصل از آن پژوهش واکنش نشان می دهند بلکه اهل تحقیق تاریخ هم بایسته است خطاها را به بحث بگذارند، هم برای خود پژوهش در آن موضوع خاص و هم برای حفظ جایگاه پژوهش تاریخی و از جمله در برابر واکنش های اعتقادی. به هرحال در جامعه ای دینی این نوع مباحث کنش ها و واکنش هایی را در بر دارد و در این میان اهل تاریخ باید قبل از هر کس دیگر در حفظ و دفاع از شیوه های درست تاریخی در پژوهش های مرتبط با مباحث دینی حساسیت داشته باشند.

نمونه ای که اینجا باید ذکر کنم کتاب شهید جاوید آقای صالحی نجف آبادی است که می دانیم برای سال ها از پر تأثیرگذارترین کتاب ها درباره عاشوراء و قیام امام حسین (ع) بود و نقدهای بسیاری بر آن نوشته شد. من آن مرحوم را تنها یکبار در مرکز آقای بجنوردی در تهران دیدم و با او گفتگویی کردم. آدم زحمت کشیده ای بود و کم و بیش منابع تاریخی مشهور را می شناخت و در آثارش به کار می گرفت. با این وصف تحصیلات او عمدتا در فقه و اصول بود و ظاهرا در فقه در حد سطوح مدرس خوبی هم بود. دانش تاریخ اما از لونی دیگر است. تنها خواندن چند کتاب تاریخی و یا آشنایی با چند منبع در سیره و تاریخ کفایت نمی کند. به ویژه اگر موضوع مرتبط باشد با مباحث کمتر شناخته ای مانند اوضاع صدر اسلام و دوران اموی. در دویست سال اخیر صدها پژوهش در زمینه تاریخ امویان و تاریخ جزیره العرب و احوال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اعراب و قبایل عرب تنها در زبان های فرنگی منتشر شده و باز همچنان بسیاری از مسائل هنوز درباره عصر اموی ناشناخته است. بررسی فرهنگ سیاسی خلفای راشدین و اموی و مفاهیمی مانند بیعت و شورا و فتنه و از این قبیل و همچنین شناخت دستگاه ایدئولوژیک اموی و مناسبات میان قدرت سیاسی و قبیلگی و طبقات مختلف جامعه اسلامی در حجاز و عراق بسیار پیچیده تر از آن است که تنها با ارجاع به چند کتاب طبری و ابن سعد و یا بحث های جدلی به دست آید. در سده بیستم در مصر و عراق و لبنان هم کتاب و مقاله در موضوع عصر اموی کم منتشر نشده که تعدادی از آنها برای درک ما از فرهنگ سیاسی عصر اموی مفید است. درک علل و زمینه ها و اهداف و پیامدهای قیام حضرت سید الشهداء نیازمند پژوهش های تاریخی عمیقی است و این با شناخت گسترده ای از تاریخ و تاریخنگاری اسلامی ممکن است. در چارچوب های پژوهش های سنتی تاریخی در این موضوع خاص به نظرم کارهای مرحوم علامه عسکری و دکتر شهیدی از بهترین پژوهش هاست در زبان فارسی. برخلاف این دو از ضعیفترین کارها در عرصه مطالعات مربوط به تاریخ امام حسین من کتاب شهید جاوید آقای صالحی نجف آبادی را می توانم نام ببرم. این کتاب اساساً بر پایه شناخت ناقصی از صدر اسلام، عصر خلافت راشدین، دوران اموی، محیط تاریخی و اجتماعی و سیاسی عراق و شام و حجاز و دست آخر مبانی دینی سده نخست قمری نوشته شد. متأسفانه علل سیاسی و واکنش های کم و بیش ضعیف این کتاب را برای چند سالی به شهرت رساند و در نهایت کمتر فضایی فراهم شد تا این کتاب به خوبی نقد شود. به تازگی دیدم آقای یوسفی اشکوری این کتاب را را نقد کرده و به درستی بر برخی نکات ضعف و استنباط های غلط نویسنده آن دست گذاشته است. مرحوم احمد قابل هم با اینکه حسب ظاهر از علاقمندان به آقای صالحی نجف آبادی بود اما در اواخر عمر نسبت به کتاب انتقاد داشت و ایده اصلی آن را به چالش کشید. مرحوم بازرگان هم در مقاله مهم و بنیادی خود تحت عنوان آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء بن مایه این کتاب را به درستی نقد کرد. طرفه این است که ‌آقای صالحی با پژوهشی ناقص و نا استوار و غیر متعهد به اصول علمی پژوهش تاریخی قیام امام حسین را تحلیل کرد و بعد چون ایده او در این کتاب که به بحثی تاریخی مربوط می شد با عقیده علم به غیب امام سازگار نمی افتاد به عقیده علم لدنی امام پرداخت و حدود آن را به نقد کشید. این را می گویند خلط تاریخ نگاری و عقاید و آن هم با ابزارهای ناصحیح از سوی آدمی که ابزارهای لازم برای پژوهش تاریخی را در اختیار نداشت. در آینده باز در این موضوع بیشتر می نویسم...
يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۷:۴۸