اینترنت و فضاهای مجازی و قبل از ‌آن رسانه های مختلف از آغاز دوران انتشار روزنامه ها و جریده های اجتماعی و سیاسی تا امروز تغییری اساسی در نظام مرجعیت های علمی و اجتماعی ایجاد کرده اند. بدین ترتیب واژه هایی مانند نوشتن و نویسنده و خواننده و مخاطب معناهای متفاوتی نسبت به دوران قدیم و پیش از تجدد پیدا کرده اند. این را همه می دانیم. یکی از پیامدهای آن هم این بوده است که دیگر تنها مدرسه و در دوران جدید دانشگاه نیست که مرجع تولید فکر است، بلکه فراخور سطوح مختلف اجتماعی ما با منابع گوناگون تولید و تغذیه فکری سر و کار داریم. امروزه فضاهای مجازی مکان هایی است برای تبادل و بحث و نظر درباره همه مسائل و این خود گاهی ممکن است موجب شود تخصص معنی خود را از دست بدهد و یا با تصوری غلط از اهمیتش در میان طبقاتی کاسته شود.
در غرب با وجود انواع متفاوت امکانات رسانه ای و مجازی و امکان تبادل آرا در انواع و سطوح مختلف، دانشگاه تنها نهادی است که اتوریته مطلق علمی خود را همچنان حفظ کرده است. ممکن است درباره هر مسئله ای صدها اظهار نظر ریز و درشت و در سطوح مختلف رسانه ای و مجازی ابراز شود اما محک اصلی و معیار علمی بودن همچنان نهاد دانشگاه است. در محیطهای رسانه ای و روزنامه ای و حتی روشنفکری ممکن است بحث های علمی با اهداف متفاوت سیاسی و انگیزه های مختلف حزبی و یا ایدئولوژیک به سطح آید اما در نهایت به دلیل وجود و حضور قوی آنچه من آن را جامعه علمی معیار می خوانم محک درستی برای تشخیص و داوری علمی وجود دارد.
در ایران ما متأسفانه در جهت تقویت جامعه علمی معیار و نهاد مستقل دانشگاه تلاش زیادی نکرده ایم. بسیاری از تولیدات علمی ما خارج از نهاد دانشگاه شکل می گیرد و در علوم انسانی مرز میان مباحث رسانه ای و روشنفکری با مباحث دانشگاهی و آکادمیک روشن نیست. بنابراین بسیاری از مباحث و از جمله آنچه موضوع توجه ما در این نوشته است یعنی مباحث تاریخی در فضاهای غیر دانشگاهی و از جمله رسانه ای و با انگیزه های تحزب های ایدئولوژیک، قومی و یا روشنفکری مجال بحث و گفتگو پیدا می کند. این امر به خودی خود می تواند امر مبارکی باشد به شرط آنکه اتوریته علمی دانشگاه و اهمیت تخصص علمی را از میان نبرد و آن را تحت الشعاع خود قرار ندهد.

در بسیاری از مسائل دینی و ملی و قومی این روزها شاهد بحث هایی در فضاهای رسانه ای و مجازی هستیم که طبقات مختلف و سطوح گوناگون اجتماعی را درگیر خود کرده است. این مسئله پدیده خوب و مبارکی است اما باید بدانیم در نهایت اتوریته نهاد دانشگاه و جامعه علمی در هر تخصصی لازم است تا به عنوان معیار و محکی برای داوری در این بحث ها مورد مراجعه قرار گیرد. من خود شاهد نمونه ای از این مباحث بودم. در پی نقدی که از دکتر طباطبایی منتشر کردم و ناظر به چند نکته و از جمله مسئله انتساب کتاب نصیحه الملوک به غزالی بود عده ای در فیسبوک و رسانه های مجازی در این مباحث و به عنوان طرفداری از آقای طباطبایی و آن هم در موضوعی تخصصی اظهار نظر کردند که بعضی از آنها فاقد حداقل ملاک های تخصص بود. این قضیه من را دیگر بار به اهمیت وجود جامعه علمی معیار حتی در علوم انسانی و غیر دقیقه متفطن کرد. در حول و حوش بحث های اخیر آقای دکتر سروش درباره پدیده وحی هم همین داستان تکرار شد و شاهد آن هستیم که بحث های استحسانی رسانه ای و روزنامه ای گاهی جای بحث های دانشگاهی را در نقد نظریه رؤیاهای نبوی گرفته و به نوعی گمانه زنی های بی مورد دامن زده و منتهی شده است. در بحث های تاریخی و بحث از هویت های ملی و قومی و یا ایران پیش از اسلام و سابقه ایرانیان در علوم و فنون هم در فضاهای مجازی شاهد اظهار نظرهایی با انگیزه های مختلف هستیم که متأسفانه بسیاریشان پشتوانه علمی ندارند و از آن تأسف بارتر اینکه بسیاری در این میان به مرجعیت نهاد دانشگاه و تخصص علمی تن نمی دهند. چنین است که در سال های اخیر گاه نویسندگانی بیرون از دانشگاه و به دلائل غیر علمی توانسته اند مرجعیت و پایگاهی اجتماعی برای خود دست و پا کنند که نمره علمی نوشته هایشان بسیار پایین است.
دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۷:۳۹