همکار ما آقای نجم حیدر، استاد کالج بارنارد نیویورک کتابی سه چهار سال پیش منتشر کرد درباره تشیع آغازین کوفه، با این عنوان

The Origins of the Shīʿa: Identity, Ritual, and Sacred Space in Eighth-Century Kūfa. By Najam Haider. New York: Cambridge University Press, ۲۰۱۱. Pp. xvi + ۲۷۶.
نقد و معرفی خوبی به فارسی آقای عدالت نژاد درباره این کتاب نوشته اند که در مجله نقد کتاب که دوست خوبم آقای رحیمی ریسه منتشر می کنند منتشر شده. فارغ از شیوه بررسی سندی روایات فقهی که مبنای کار ایشان در این کتاب است و البته در جای خود نیازمند نقد و بررسی است، یکی از مطالب مهمی که در این کتاب باید مورد دقت قرار گیرد این است که آقای نجم حیدر اساساً بنای نخستین زیدیه را بر مذهب بتریه که آنان را گروهی در چارچوب تبار اهل سنت می داند قرار داده است. این شیوه را نه تنها از طریق بررسی مذهب فقهی بتریه و زیدیه نخستین بلکه از طریق بررسی منابع تاریخی و ملل و نحل نگاری هم به بحث می گذارد. بدین ترتیب آقای حیدر معتقد است اساس زیدیه بر گروهی از شیعیان بوده که عقاید آنان با جارودیه که نزدیک به امامیه بوده اند تفاوت اساسی داشته و در فقه نزدیک به محافل اهل سنت بوده اند. در این چارچوب آقای حیدر معتقد است جارودیه صد سالی بعد از آن و به دلیل فشار عباسیان بر زیدیه که در واقع همان بتریه بوده اند جای بتریه را گرفتند و زیدیه رنگ و بوی تشیع امامی گرفت.

آنچه در این تحلیل محوریت بحث را تشکیل می دهد این است که در کوفه اواخر سده اول و نیز در سده دوم قمری هویت های مذهبی را شیوه های مختلف آیین های عبادی و از جمله نماز شکل می داد و بتریه در این چارچوب گروهی در چارچوب کلی جماعات اهل سنت باید قلمداد و ارزیابی شود. این تحلیل را من قبول ندارم. دلایل و قرائن مختلف هست که نشان می دهد اختلافات فقهی در بوم های مختلف در سده دوم موجب تبدیع و تکفیر و حتی تشکیل هویت های مذهبی اطراف مختلف نمی شده. کتاب های ملل و نحل قدیم هم چنانکه می دانیم چنین مبنایی نداشته اند و دلیلی بر مخالفت با دهها منبع و سندی که خلاف این گفته را نشان می دهند وجود ندارد. در رساله های اعتقادی و ردیه هایی که از اواخر سده اول و از مجموع سده دوم قمری موجود است چنین برداشتی حاصل نمی شود که مبنای دسته بندی ها اختلافات در مسایل فقهی نماز و عبادات بوده است. بدین ترتیب اتفاقاً باید در اختلاف میان بتریه با چهره های پیشا سنی همان اختلاف عقاید را در تعیین هویت های متمایز محوریت داد. بتریه در قیام زید بن علی سهم داشتند به دلیل همین باورهای اعتقادی. البته شماری از چهره های غیر شیعی مخالف با امویان هم با قیام زید بن علی و بعد از او با برخی دیگر از طالبیان همراهی کردند و این اتفاقا با وجود اختلاف نظری بود که در پاره ای مسائل فقهی و عقیدتی میان زید و آنان وجود داشت اما با این وصف این مطلب مانعی از مشروع دانستن قیام زید از سوی آن عالمان و فقیهان غیر شیعی از او نشد. به نظر می رسد یکی از مشکلات این تبیین این است که به تحول معنایی هویت شیعی برای گروه ها و اشخاص مختلف در طول سده دوم قمری توجه نشده است.

آقای مادلونگ نقد کوتاه و ارزشمندی بر کتاب آقای نجم حیدر نوشته است. من با آقای مادلونگ موافقم که به جای آنکه بتریه را گروهی در تبار اهل سنت جستجو کنیم باید آنان را گروهی در تبار تشیع ببینیم. دست کم از دیدگاه زیدیه بعدی وضع چنین بوده است.

اما انتقاد دیگری هم به کتاب آقای حیدر می توان وارد دانست و آن اینکه ارزیابی ایشان درباره تاریخ ظهور جارودیه و گرایشات نزدیک به امامیه از سوی زیدیه را من قبول ندارم. جارودیه از آغاز بخشی مهم از چهره عمومی زیدیه بود و در قیام زید بن علی هم حضوری مهم و قوی داشت. در این مورد در مقاله ای که درباره زیدیه برای یک هندبوک نوشته ام و به زودی منتشر می شود صحبت کرده ام. خلاصه عرض می کنم که اتفاقاً سندهایی که ما از زیدیه از طول سده دوم قمری داریم مؤید این است که عقاید زیدیان و البته با تحولات و تمایزات داخلی بیشتر نماینده جارودیه است تا بتریه.
در این میان نکته جالب توجهی که در کتاب آقای حیدر دیده می شود و آقای مادلونگ هم روی آن دست گذاشته این است که ایشان امالی احمد بن عیسی بن زید را به عنوان مهمترین منبع برای فقه قدیم زیدی در نظر گرفته و بررسی های سندی را بر محور آن انجام داده اند. در کتاب او سهم مسند منسوب به زید بن علی در نظر گرفته نشده است. انتساب احادیث و مطالب مسند زید بن علی به شخص زید البته مشکل دارد و این نکته ای است که آقای مادلونگ هم در تحقیقاتش به همین نتیجه رسیده است. اما انتساب هسته اصلی این کتاب به ابو خالد واسطی ظاهراً نباید مشکل داشته باشد. مسند زید بن علی بی تردید یکی از کهنترین منابع فقهی اسلامی است. اتفاقاً همین کتاب نشان می دهد که زیدیه برخلاف گفته آقای حیدر هویت متشکل فقهی مستقل از محیط سنی خود در کوفه را در سده دوم قمری داشته اند. شهر کوفه در سده دوم به سرعت به شهری شیعی تبدیل شد و این نکته ای است که اتفاقاً آقای مادلونگ در نقد کتاب آقای حیدر بر آن تأکید کرده و تلویحاً مشکل تحلیل ایشان درباره زیدیه را به نوع تحلیل ایشان از وضعیت کوفه در آن دوران مرتبط دانسته است.

با این حساب اگر اصالت کتاب مسند زید بن علی را بپذیریم حتی با همان دیدگاه کلی آقای حیدر باید گفت جارودیه که ابو خالد واسطی از رهبران و نمایندگان اصلی آنان بود در سده دوم قمری نه تنها حضور داشتند بلکه هویت فقهی مستقل زیدی خود را هم مکتوب کرده بودند.
مسند زید بن علی در شکل نسخه های فعلی آن البته نمی تواند عیناً آن چیزی باشد که ابو خالد واسطی ارائه داده بوده. در نسخه های بعدی آن در کوفه هم از لحاظ مواد و هم از لحاظ فورم مسند زید تحول پیدا کرد. این تحول خود در میان زیدیه جارودی صورت پذیرفت. آن هسته اصلی با تحولاتی که چند دهه بعد از ابو خالد واسطی پیدا کرد مجموعه ای از روایات را شکل می داد که خود از منابع کتاب امالی احمد بن عیسی بن زید بود. طبق همان دسته روایات که در کتاب امالی آمده (یعنی همان کتابی که آقای حیدر آن را در تحلیل سندی روایات فقهی مبنا قرار داده اند) می توان فتاوی فقهی جارودیه در سده دوم قمری را دید که در طول کتاب و بر اساس همان مجموعه مسند ابو خالد واسطی نقل شده است.
بدین ترتیب کلیت نگاه آقای حیدر به تاریخ زیدیه می تواند به چالش کشیده شود. تفصیل مطلب را باید به وقتی دیگر وانهاد.

يكشنبه ۱۲ دي ۱۳۹۵ ساعت ۸:۵۳