بر مبنای یکی دو روایت ساختگی درباره مأمون و ترجمه آثار فلسفی در دوران او و همچنین دو سه روایت ساختگی در اثار متأخر شیعی که ریشه های آن روایات ابداً روشن نیست در آثاری که در رد بر فلسفه و عرفان عموماً از دوره صفویه بدین سو نوشته می شد بر این تأکید می شد که گویی دولت عباسی و از آن میان شخص مأمون، خلیفه عباسی بدین دلیل دست به هدایت ترجمه علوم و کتاب های فلسفی یونانی زده بود تا مردم را از مکتب اهل بیت و علوم آنان دور سازد و زمینه را برای مرجعیت علمی اهل بیت مسدود کند. تصویری که این کتاب ها از تاریخ نهضت ترجمه به دست می دهند البته ریشه در واقعیت ندارد و هیچ دلیلی در دست نیست تا نشان دهد واقعاً عباسیان بدین دلیل ترجمه این آثار را تشویق کرده اند. این تصویر پردازی به ویژه در چند دهه اخیر از سوی نمایندگان مکتب معارفی مشهد بسیار تبلیغ می شود و در کتاب های خود به آن می پردازند. خوشمزه اینجاست که آنان صلاحیت لازم را هم برای بحث و بررسی در این مسائل تاریخی ندارند و بی جهت در موضوعی که خارج از تخصصشان است اظهار نظر می کنند. من نمی دانم واقعاً این آقایان چه تصویری از تاریخ فلسفه و علوم در اسلام دارند و اساساً چه رویکردی برای تفسیر تمدن اسلامی اتحاذ می کنند؟ توقع داشته اند که فی المثل در تمدن اسلامی به جای ترجمه علوم دقیقه و فلسفه و دیگر علوم قدیم چه چیزی انجام شود و به منصه ظهور برسد که حال بر این گذشته تأسف می خورند. علوم اهل بیت علیهم السلام در جای خود و از طریق روایت احادیث و تفاسیر آنان و از سوی شیعیان در همین تمدن اسلامی سهم مهم خود را داشته است و نه تنها شیعیان بلکه اهل سنت هم به شیوه های مختلف از علوم آل محمد بهره مند بوده اند. در فقه و تفسیر قرآن و علوم دیگر و از همه مهمتر در ارائه الگوی درست در فهم دین و اخلاق و انسانیت و جوهره تعالیم نبوی همه جا سهم آل محمد در تمدن و در تاریخ اسلام روشن است.

تمدن اسلامی تمدنی بود که با مشارکت همه اطراف شکل گرفت و رشد و نمو پیدا کرد. در این میان سهم علوم و فلسفه یونانی و ترجمه آن به عربی البته نیاز به بحث و گفتگو ندارد. مرحوم آقای میرزا مهدی اصفهانی با همین تصویر سازی نادرست از ترجمه علوم و فلسفه اسلامی این دانش ها را به عنوان دانش های بشری در مقابل علوم الهی قرار می دهد و روایتی کاملاً ناصحیح از تاریخ ترجمه در عصر عباسی در آثارش و از جمه ابواب الهدی به دست داده است. شاگردان او و از جمله مرحوم نمازی شاهرودی هم همین کار را کرده اند. من نمی دانم ساختن چنین تصویری از تقابل میان علوم الهی و بشری به چه کار آنان می آید؟ از آن سو هم عده ای در برابر برای اینکه توجیهی برای درستی این علوم پیدا کنند در طول تاریخ اسلام تلاش کردند ارسطو و افلاطون را به عنوان پیامبران و حکمایی الهی معرفی کنند و احادیث اهل بیت را تنها با تفسیری فلسفی و متأثر از فلسفه های مشا و اشراق و حکمت متعالیه عرضه کنند. این هم به نحوی واکنشی نادرست به شیوه گروه اول بود.

یکی از علل وجود این نوع روایت در رابطه با نهضت ترجمه وجود چند حدیثی است که در آن گفته شده امامان و از آن جمله حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) با فلاسفه و نمایندگان مذاهب و گرایش های مختلف به بحث و گفتگو و مناظره پرداخته اند. این روایات طبعاً نمی تواند مستند کسانی قرار گیرد که اساس نهضت ترجمه در دوره عباسی را به عنوان عملکردی خصمانه از سوی عباسیان در قبال اهل بیت و شیعیان تفسیر می کنند.
دوشنبه ۶ دي ۱۳۹۵ ساعت ۸:۳۷