درباره ريشه ها و تحولات اوليه گردآوری و تدوين احاديث تاکنون تحقيقات بسياری از سوی اسلام شناسان غربی و نيز محققان مسلمان صورت گرفته است. دلايل گردآوری حديث پيامبر و زمينه های استناد به سنت در شکل حديث و نيز چگونگی استناد به آن در فقه و شريعت و تحولات سندی آن و مکاتب مختلف حديث در مرحله پيدايش همه و همه مواردی است که تاکنون درباره آن بحثهای زيادی سامان گرفته است. برخی از اسلام شناسان غربی به کلی ميزان موثوقيت حديث را در شناسايي سيره پيامبر مورد پرسش گرفته و آن را رد کرده اند و برخی ديگر راه معتدلتری در اين زمينه پيموده اند. آنچه مسلم است تدوين و شکل گيری متون و اسانيد احاديث در سنتهای مختلف شفاهی و يا مکتوب در بخش زيادی از آن متکی بوده است بر تحولات فقه، سيره نويسی و کلام و مباحث اعتقادی و نزاعهای خونين چندين دوره بروز "فتنه" در ميان مسلمانان در سده نخست و اوائل سده دوم. در زمان نزاعهای خونين عصر اموی و نيز اواخر آن و مقدمات انتقال قدرت از امويان به عباسيان البته حديث ابزاری بود برای طرفهای درگير و به ويژه در بستر و رويکردی آخر الزمان انديش و تاريخ نجات محور. بدين ترتيب احاديث زيادی درباره مهدی و سفيانی و دجال و علائم آخر الزمان و تقابل قدرتهای آخر الزمانی در برابر هم جهت بهره گيری در نزاعهای اصحاب فتنه و جنگهای داخلی پرداخته شد. در نزاعهای اصحاب عقايد هم به ويژه در تقابل مرجئه با خوارج و نيز درگيری عثمانيه و شيعه در طول دو سده نخست احادیثی زیادی پرداخته شد تا در اين نزاعهای گاه خونين از هر سو در برابر طرف مقابل به کار گرفته شود. در نزاع مکاتب بومهای مختلف اهل فقه در حجاز و عراق و تقابل اصحاب حديث و اهل رأي نيز حديث و استناد به آن برای مستند سازی آرای فقهی کاری بود که خود زمينه را برای تدوين فقه و تکثير اسانيد فراهم کرد و حديث پيامبر به ويژه با همت امام شافعي جای "سنت" عام پيشين را گرفت. در فاصله ميان امام شافعي و احمد بن حنبل و فرزندش عبدالله تعداد متون و اسانيد احاديث چندین برابر فزونی گرفت؛ به طوری که سده سوم را می توان به حق قرن حديث هم ناميد (مقايسه موطأ مالک بن انس و مسند احمد بن حنبل گويای چنين تحولی است). در دوره احمد بن حنبل و يحيی بن معين در بغداد به ويژه تلاش عمده ای صورت گرفت برای ضبط و بررسی دقيق اسانيد متون و دفاتر حديثی و جرح و تعديل روات به نحوی که بعد از آن حديث سازی به آسانی نمی توانست صورت گيرد. این دوران در حقیقت دوران تثبیت و شکل گیری ارتودکسی بود و می بایست حدیث به عنوان منبع الهام عقیده و فقه تثبیت می شد. در واقع دوران تحولات اوليه و توليد انبوه حديث که فراخور دوران شکل گيری و بحران اوليه بود گذشته بود و با کسانی مانند شافعي و احمد بن حنبل بازسازی "مذاهب" فقهی و اعتقادی آغاز شده بود. در دوره بعد در زمان شکل گيری کتابهای صحاح در طول سده سوم حديث تثبيت شد و زان پس طبعاً به آسانی احاديث تازه نمی توانستند به کتابهای "مرجع" حديث و فقه راه يابند. اصحاب حديث سنی در مسير تثبيت خود و به ويژه در پس عصر محنه عباسی، احاديثی را مورد تأييد قرار دادند که با عقايد آنان در مخالفت با گروههای اهل بدعت، مانند معتزله و شيعه و خوارج از يک سو و با مخالفان سنی خود مانند مرجئه و حنفيان تنزيه گرا موافق باشد. البته بعد از آن در کتابهای مستدرکات و جوامع و مسانيد و اجزاء حديثی و به ويژه به دليل اختلافاتی که در درون طيف وسيع اصحاب حديث وجود داشت در طول سده های چهارم و پنجم احاديث زياد ديگری مورد قبول قرار گرفت که پيشتر در کتابهای مرجع و رسمی و ارتودکسی اصحاب حديث جای نگرفته بود. به هر حال برای بررسی تحولات و چندگانگی های موجود در جامعه اهل حديث در طول سده های دوم و سوم و مشاهده سنتهای مختلف نقل حديث و اهالی اعتقادات گوناگون بررسی کتابهايی مانند مصنّف عبد الرزاق و يا ابن ابی شيبه بسيار مفيدتر است تا صحاح سته و يا حتی مسند احمد بن حنبل. برای حفظ و تثبيت حدود و ثغور ارتودکسی اسلامی ضبط و تحديد احاديث کاری ضروری بود و از اينرو تلاش شد تا دايره احاديث مرجع محدود شود و البته بعد از سده سوم احاديث بسيار زياد ديگری که از لا به لای سنتهای پيشين همچنان در اختيار بود و در مجالس حديث روايت می شد و يا دفاتر و متون و اسانيد جديدی که اينجا و آنجا پيدا می شد به سادگی نمی توانست مورد قبول مراجع اصلی حديث سنی قرار گيرد و بيشتر به عنوان ادبيات حديثی حاشيه ای مطرح می شد و موضوعاتش هم بيشتر يا ملاحم و فتن بود و يا روايات فضائل و مناقب افراد و شهرها و اعمال و از اين قبيل که بيشتر خوراک تبليغاتی و رسانه ای بود برای اهل وعظ و قصّاص و زاهدان و صوفيان و دوره گردان و معرکه گيران.

در بسياری از متون جديدتر حديث، تحريرها و يا طرق جديدی برای احاديث قديميتر پيشنهاد می شد و گاه به منظور ضرورتها و تحولات جديد اجتماعی و سياسی اين تحريرهای جديدتر بازسازی و بازنویسی می شد. اين البته اتفاق جديدی نبود. در طول دو سده و نيم اول در نزاعهای دينی و مذهبی و سياسی و اجتماعی حديث به عنوان یک رسانه عمل می کرد و ابزار تبليغاتی بود برای مقابله با طرف مقابل درگير. قدرتهای سياسی و به ويژه بنی اميه از اين ابزار بهره بسيار گرفتند. اما در عين حال اين مسئله محدود به آنان نبود. در بستر نزاعهای بومهای مختلف و جريانها و نيروهای دينی و اجتماعی گوناگون حديث همين نقش را در طول دو سده اول بازی کرد. البته در دوران تثبيت تعداد زيادی از اين متنهای حديثی از مجامع اصلی و مرجع کنار گذاشته شد اما همچنان در کتابهای حاشيه ای حضوری قوی داشت. محدثان سنی هوادار اصحاب حديث تنها به حذف اين احاديث از کتابهای مرجع بسنده نکردند. آنان بسياری از متون احاديث فقه و سيره و تفسير را به دليل اينکه روايتگر تاريخی با صورت بندی متفاوت مورد عقيده آنان بودند تحت عنوان آنکه راويانشان شيعی، جهمی و يا اهل بدعت بودند به کناری گذاشتند. راه ديگری هم برای مقابله وجود داشت. در طول نزاعهای دو سده نخست، نه تنها از ابزار حديث برای پيشبرد برنامه های سياسی و مذهبی چه در سطح قدرت سياسی و چه در سطح ايدئولوژي های مختلف مقابل با حکومت و در نقش اپوزیسیون بهره گرفته می شد و حديث در واقع ترجمانی بود برای آروزها و آمال سياسی و اجتماعی و يا تصوير گری های آخر الزمانی و جويای "نجات" اخروی، آن هم در زمانه ای که "امت" پاره پاره شده و فرقه های مختلف به وجود آمده و هر يک ديگری را به بدعت و يا کفر متهم می کردند، بلکه هر طرف برای ضد حمله های خود از ابزار حديث بهره می گرفت. فی المثل اگر از سوی یک طرف حديثی روايت می شد که از زبان پيامبر عقيده مورد قبول آن طرف دعوا را تأييد می کرد، حديثی در سوی ديگر از زبان پيامبر روايت می شد که به نحوی مضمون آن حديث را يا رد می کرد و يا اينکه اگر آنچنان آن حديث شهرت داشت که رد آن به سادگی امکان پذير نبود مضمون حديث مقابل را به نحوی از انحاء تفسير و يا تضعيف می کرد و به هر حال دلالت آن را غير قابل استناد می کرد (فی المثل عين همان فضيلتی را که برای خاندان پيامبر شيعيان از زبان پيامبر روايت می کردند برای خلفای راشدين روايت می شد).
در طول چند سده اول که عصر تحولات مذاهب مختلف اسلامی بود، بدين ترتيب حديث وسیله و چاره ای بود برای بن بستهای مذهبی و فقهی و محدثان آماده بودند تا برای تحولات پيشبينی نشده از طريق پيشنهاد احاديث چاره یابی کنند. قدرت های مسلط و گروههای حاکم طبعاً قدرت بيشتری برای تثبيت احاديث مورد قبول خود داشتند. اما با این وصف گروههای مخالف نيز راهکارهای خود را داشتند. پديده "جعل " حديث البته تنها محدود به ارائه متنهای تازه نبود، گاه تحريرهای روزآمدی از متون کهنتر ارائه می شد و گاه در يک متن حذف و اضافه های لازم و متناسب و دلخواه اعمال می گرديد.
شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۹:۰۹