اگر بخواهیم چارچوب و یا گونه شناسی از جریان های شیعه پژوهانه در دنیای معاصر ارائه دهیم به چند گفتمان کلی و یا به چند دسته بندی معرفتی می توانیم اشاره کنیم. وجه ممیز این جریان چیست؟ به عبارت دیگر این جریان های شیعه شناسانه در چه مواضع و مراتبی با یکدیگر مرزبندی دارند؟

من در نوشته ای که همینک در سایت کاتبان دستیاب است پیشتر به این موضوع پرداخته ام. خلاصه وار عرض کنم: گروهی از پژوهشها در چارچوب پژوهشهای تاریخی و فیلولوژیک و متنی دسته بندی می شوند. از دیگر سو، در سالهای اخیر گرایش به بهره وری از دستاوردهای علوم انسانی در این زمینه بیشتر شده است، به ویژه در مطالعه تشیع در دوران جدید. گرایش آقای پروفسور امیر معزی بیشتر به نظر من در چارچوب گرایش های پدیدارشناسانه قابل دسته بندی است؛ گرایشی که در مطالعات شیعی به ویژه با هانری کوربن شناخته می شود. با این وصف فراخور مطالعات تاریخی، آقای امیر معزی همواره از بهره وری از دستاوردهای گروه نخست غفلت نکرده و تلاش کرده ترکیبی از هر دو به دست دهد. به ویژه در آثار سالهای اخیر این گرایش بیشتر در ایشان دیده می شود. در گرایش تاریخی، آقایان مادلونگ و مدرسی و خانم پروفسور زابینه اشمیتکه چنانکه می دانیم به جنبه های تاریخی و متنی تشیع توجه داشته اند. طبعاً هرگونه پژوهشی بدون توجه به آن رویکرد تاریخی و متنی راه به جایی نمی برد. آقای امیر معزی به این اهمیت واقفند.

کرسی شیعه شناسی دانشگاه سوربن در چه وضعیتی قرار دارد؟ می دانیم که میراث بران پژوهش عظیم هانری کربن در فضای فکری و دانشگاهی اروپا محدود به افرادی نظیر پیر لوری، کریستین ژامبه و محمدعلی امیرمعزی است. جایگاه پروفسور امیرمعزی در این میان چگونه قابل تبیین است؟ به عبارت بهتر نقاط امتیاز و انفکاک پژوهش های دامنه دار او درباره تشیع با پژوهش های لوری و ژامبه چیست؟

یکی از تمایزهای آقای امیر معزی به نظر من توجه به پژوهشهای تاریخی است. کرسی شیعه شناسی مدرسه مطالعات عالی سوربن گرچه با نام هانری کوربن گره خورده است اما لزوماً تحت تأثیر کامل افکار و روش او نیست. مدرسه مطالعات عالی سوربن یکی از مهمترین مدارس عالی فرانسه و به نظر من از بهترین ها در سرتاسر اروپاست. در آن این امکان هست که در طول دوران فوق لیسانس (یا برای اخذ درجه دیپلم) و دکتری دوره های درسی بسیار متنوعی را در زمینه های تاریخی و مذهبی تجربه کرد و بر سر درس و گفتگوهای علمی استادان طراز اول نشست. هم در دپارتمان مطالعات تاریخی و هم در دپارتمان مطالعات مذهب (که کرسی مطالعات شیعی متعلق به آن است) گرایش اصلی، رویکرد تاریخی است. با این وصف امروزه برخی شاگردان کوربن آنجا تدریس می کنند و بعضاً تمایل به همان شیوه کوربن در مطالعه فلسفه و یا تصوف اسلامی دارند. کرسی شیعه شناسی که همینک متولی آن آقای دکتر امیر معزی است بیشتر بر مطالعه متون اولیه شیعی، عمدتاً حدیث و تفسیر گرایشهای باطنی تشیع و نسبت آن با سنتهای مشابه استوار است. برخلاف کوربن، آقای دکتر امیر معزی چندان به فلسفه های متأخر شیعی و از جمله فلسفه ملاصدرا و یا فلسفه تنزیهی رجب علی تبریزی توجهی نشان نمی دهد. خود این امر نشان از اهتمام دکتر امیر معزی به بررسی ریشه های تاریخی سخنان کوربن دارد. کوربن عموماً به تحولات اولیه شیعه بی اعتنا بود. آقای امیر معزی با این وصف در سالهای گذشته در چندین مقاله به آرای شیخیه و یا پاره ای از جریانها و طریقتهای متأخر صوفیانه بذل توجه کرده است. این نوع مطالعات البته بیشتر تحت تأثیر کوربن قابل ارزیابی است.

شما از معدود پژوهشگران ایرانی هستید که کار مشترک علمی با محمدعلی امیر معزی داشتید. ایشان هم راهنمای تز دکتری شما بوده اند و هم با یکدیگر مقاله مشترک منتشر کرده اید. لطفا اندکی درباره منش پژوهی و رویکرد علمی ایشان در تحقیقات فکری شان توضیح دهید.

آقای پروفسور امیر معزی را من سالها پیش از آنکه آخر سال ۲۰۰۲ به پاریس بروم می شناختم. اولین بار از طریق مقاله ای از ایشان به زبان فارسی که گمان می کنم در ایران نامه چاپ شده بود و خلاصه ای بود از بخشهایی از تز دکتری ایشان (راهنمای ملکوتی). در پی خواندن مقاله به این رویکرد پدیدارشناسانه نسبت به متون و حدیث شیعی نوعی دلبستگی پیدا کردم. این نوع پژوهشهای علمی آن زمان دست کم در زبان فارسی سابقه نداشت و تقریباً هیچ چیز درخوری در این زمینه وجود نداشت. مقصودم توجه به منطق درونی احادیث شیعی است در زمینه عقاید و باورهای مذهبی، فارغ از بحث از اصالت و سندیت آنها و در واقع با رویکردی پدیدارشناسانه. من آن زمان سالها بود که در دائرة المعارف بزرگ اسلامی کار می کردم و در کنار آن درسهای فقه و اصول و کلام و فلسفه را می خواندم. زمانی برای چند سال در حاشیه کارهای دیگر به درسهای مکتب معارفی مشهد و درسهای معارف میرزا مهدی اصفهانی علاقمند شدم و آن مباحث را با برخی نمایندگان برجسته آن مکتب در تهران بحث و مذاکره می کردم. آن زمان احساسم این بود که اگر کسی بخواهد پدیدارشناسانه به حدیث شیعی بپردازد؛ بدون توجه به تفسیرهای فلسفی و کلامی پسینی، راهش همین راهی است که آقای امیر معزی رفته است و نه راهی که مکتب معارفی می رود. به هر حال ما باید بتوانیم منطق درونی احادیث منسوب به امامان شیعه را به نحوی کشف کنیم. بعدها البته دنیاهای دیگری بر من باز شد اما به هرحال این نخستین تجربه من بود با نوشته های آقای امیر معزی. زمانی هم نوشته ای ارزشمند از ایشان دیدم درباره ابن عطا به زبان فرانسه که آن را به کمک یکی از دوستانم خواندم. نوشته ای هم درباره آن در مجله معارف چاپ کردم. بعداً به لطف دوست عزیز و مشترکمان آقای دکتر نصر الله پورجوادی با آقای امیر معزی آشنایی شخصی پیدا کردم و سپس در پاریس به راهنمایی ایشان در مدرسه عالی سوربن ثبت نام کردم. در مدت اقامت هفت ساله در پاریس و بعد از آن تاکنون این دوستی و همکاری تداوم داشته و او را انسانی خلیق و دانشمندی کوشا یافته ام. رساله ای را درباره محمد بن یعقوب کلینی برای اخذ درجه دیپلم و بعد رساله ای درباره احادیث امامت و غیبت در تشیع امامی برای اخذ درجه دکتری با ایشان گذراندم. همینک نیز همکاریها همچنان ادامه دارد. همینک آقای امیر معزی در شمار محدود چند مرجع مطلق مطالعات شیعی در اروپا به شمار می آیند.

به نظر شما نقطه قوت تحقیقات امیرمعزی چیست؟ به عبارت بهتر او چه جای خالی را در تحقیقات شیعه شناسانه معاصر پرکرده است؟ از سوی دیگر از ابتکارت پژوهشی ایشان هم اگر سخنی قابل ذکر می دانید اشاره کنید.

آنچه آقای امیر معزی بدان پرداخته اند به یک معنی شیوه ای منحصر به فرد است. اصول آن در رساله دکتری ایشان تبیین شد و بعد در سلسله ای از مقالات امام شناسی که تاکنون یک مجلد آن به صورت مجموعه ای از مقالات منتشر شده و مجلدی دیگر از آن هم شنیده ام که در دست آماده سازی است دنبال شد. در این میان آقای امیر معزی به ویژه به مطالعات تفسیری امامیه در سالهای اخیر توجه نشان دادند که حاصل آن کتابی است که از ایشان در سالهای اخیر درباره قرآن صامت و ناطق (با اشتمال بر دو مقاله که پیشتر با دو تن از همکاران منتشر کرده بودند) چاپ شد. همچنین در این شمار باید از تصحیح مشترک ایشان با آقای اتان کولبرگ از کتاب القرائات سیاری که متن بسیار مهمی است و با تصحیح و تعلیقات بسیار شایسته ای چاپ شده است، یاد کرد. شیوه ایشان در این چند کتاب که تألیف کرده اند ابتکاری است؛ به این معنا که رویکرد تازه ای است به حدیث شیعی. البته انتقادهایی به این نوع نگاه تاکنون مطرح شده اما دامنه تأثیرش در میان شیعه پژوهان در غرب بسیار گسترده بوده است. آقای امیر معزی برخی از ابهامات در کتاب اول خود را کوشیدند در کتابهای بعدی روشن و گاه اصلاح و طبعاً تکمیل کنند. به نظرم کتاب دوم ایشان که به تازگی دیدم به فارسی ترجمه شده از جهاتی بر کتاب اول ترجیح دارد. الآن وضع مطالعات شیعی در دنیا تغییر کرده و به ویژه در مطالعات تاریخی در حوزه شیعه شناسی شیوه های جدیدی مورد توجه قرار گرفته و متن های تازه و مهمی چاپ شده که توجه به آنها برای مطالعات پدیدارشناسانه البته لازم است و باید بدانها توجه داشت.

در مجموع چه انتقاداتی را متوجه تالیفات و روش شناسی محمدعلی امیرمعزی وارد می دانید؟

من در کلیت و در مقام بحث کبروی با ایشان موافقم اما در بحث صغروی البته گاه موافق نبوده ام. من معتقدم باید راهی برای شناخت متون اصیل و غیر اصیل در حدیث شیعی پیدا کرد و شیعه شناسی از نقطه نظر شناخت گرایشات باطنی و رمزی را بر پایه آن و یا دست کم ناظر بدان مورد توجه قرار داد؛ مسئله ای که گمان می کنم ایشان هم در کلیت با آن موافقند. بنابراین به حمل اولی با ایشان موافقم اما به حمل شایع در جزییاتی البته جای بحث هست. به نظرم دست کم در یک بخش آن، نیازمند ترکیبی از دو شیوه استادان مدرسی طباطبایی و امیر معزی هستیم و در بخشهایی هم نیازمند راه سوم و مستقلی هستیم که در آن مقاله که در مطلع این گفتگو از آن سخن گفتم مورد بحث قرار گرفته است. به طور نمونه من معتقدم دو جریان یکی فقهی و به تعبیر استاد امیر معزی "عقل گرای" شیعی درست از همان آغاز در کنار جریان دیگر یعنی جریان باطنی و یا به تعبیر ایشان "فرا عقلی" در تشیع به شکل تنگاتنگ حضوری قوی در کوفه و شهرهای دیگر داشته اند و نبايد از اصالت يكی بر خلاف ديگری سخن گفت. در نوشته های خود تفصیل این مطالب را تا حدودی نوشته ام. پژوهش در تشیع هنوز در آغاز راه است.
چهارشنبه ۳۰ دي ۱۳۹۴ ساعت ۷:۳۴