از حدود نيمه سده ششم قمري کلام معتزلی از طريق انتقال کتابهای معتزلی و زيدی ري و خراسان وارد يمن شد و زيديان يمنی به کلام بهشمي دلبستگی پيدا کردند. مهمترين نمايندگان اين گرايش در يمن قاضي جعفر ابن عبد السلام و شاگردش الحسن بن محمد الرصّاص بودند که در نيمه سده ششم فعال بودند و کتابهای متعددی درباره کلام معتزلی و مباحث دقيق و جليل آن نگاشتند (برای تفصيل در اين زمينه، نک: مقاله نويسنده اين سطور درباره کتاب مشکاة المصباح وحياة الأرواح از قاضي جعفر، در دست انتشار). کلام معتزلي در اين دوره تحت تأثير مکتب بهشمي بود و خاصه در نزاع ايدئولوژيک بر عليه مخالفان امامت زيديان به کار گرفته شد. به ويژه امام المنصور بالله عبد الله بن حمزة در ترويج اين مکتب بسيار کوشيد و از آن در رد آرای مطرفيان بهره برد. از اواخر سده ششم قمري به تدريج کتابهای معتزلی مکتب ابو الحسين بصري / محمود الملاحمي وارد يمن شد و زيديان در گذر زمان با آن آشنايی يافتند و در اين ميان برخی مکتب بهشمي را کنار گذاشتند و از مکتب ملاحمي حمايت کردند. از ميان کتابهايی که از اين مکتب وارد يمن شد، علاوه بر تکه هايي از آثار ابو الحسين بصري، چندين کتاب مهم ملاحمي بود؛ مانند الفائق، المعتمد و تحفة المتکلمين (الفائق به تازگی در ايران با تحقيق مارتين مکدرموت و ويلفرد مادلونگ به چاپ رسيده و طبع کاملتر المعتمد هم همين روزها با تصحيح مادلونگ در تهران انتشار خواهد يافت. تحفة المتکلمين هم پيشتر با تصحيح ويلفرد مادلونگ و نويسنده اين سطور در تهران منتشر شد). علاوه بر آن الکامل صاعد بن أحمد الأصولي هم به يمن رسيد و مورد بهره برداری قرار گرفت (تصحيح متن اين کتاب که پيشتر به صورت بسيار بدی و با انتسابی غلط به چاپ رسيده بود، همينک بر اساس دو نسخه کهنسال به کوشش ويلفرد مادلونگ، زابينه اشميتکه و حسن انصاری در دست انجام است؛ نک: مقاله من درباره هويت نويسنده الکامل در همين وب نوشت که برای نخستين بار مطرح شده است). در سده هفتم قمري دو جريان در کنار هم در کلام معتزلی / زيدي يمن حضور داشتند؛ جريان وفاداران به کلام بهشمي که نماينده اصلی آن را می توان خاندان رصّاص و حميد بن أحمد المحلي دانست و جريان دوم که به مکتب معتزلی محمود الملاحمي گرايش پيدا کردند. اوج جريان دوم در اوائل سده هشتم قمری بود با ظهور امام المؤيد بالله يحيی بن حمزة. در اين فاصله البته کسانی هم بودند که ضمن تعلق خاطر به مکتب بهشمي اما آموزه های مکتب ابو الحسين / محمود الملاحمي را هم طرح می کردند و در پاره ای از مسائل آشکارا جانب آنان را می گرفتند. در ميان مشاهيری که در اين جريان می توان از آنان نام برد، دانشمندی است به نام عبد الله بن زيد العنسي از نيمه سده هفتم قمری که آثار متعددی در کلام دارد که مهمترين آن المحجة البيضاء است. در اين کشاکش ميان دو مکتب بهشمي و حسيني گروهی هم بودند که به بازگشت به مکتب کلامی اهل بيت و تعاليم امامان گذشته يمن در دوران الهادي و فرزندانش دعوت می کردند که نمونه برجسته آن در سده هفتم حميدان بن يحيی، نويسنده مجموعه ای از رسائل است که در سالهای اخير به چاپ رسيده است و من پيشتر گرايش او را در مقاله ای در همين مجموعه "بررسيهای تاريخی" معرفی کرده ام.
برای درک تحولات کلام معتزلی در يمن در سده هفتم و شناخت ريشه های تحولات بعدی اطلاع بر دو کتاب بسيار مهم اين دوران ضروري است؛ يکی کتاب عمدة المسترشدين تأليف حميد بن أحمد المحلي که نماينده گرايش به مکتب بهشمي است و عمده آثارش در تشريح آن تدوين شده و ديگری کتاب المحجة البيضاء عبد الله بن زيد العنسي (برای تمايزات اين دو شيوه و تولد گرايش به مکتب اهل بيت در ميان زيديان يمن؛ نک: کتاب در دست تکميل زابينه اشميتکه و حسن انصاری درباره العنسي که بخش دوم آن شامل تصحيح آثار مختلف اوست. او در رديه نويسی بر مطرفيان يمن هم بسيار فعال بوده است).
به همين مناسبت انستيتوی مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلين بخشهای باقيمانده دو کتاب ياد شده يعنی عمدة المسترشدين و المحجة البيضاء را به صورت چاپ نسخه برگردان و بر اساس نسخه هايی بسيار کهنه در دست انتشار دارد که بناست در تهران به چاپ برسند.
جمعه ۱۱ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۲۳