آنچه در پی می آيد، معرفی اجمالی رساله نصيحة العامه حاکم جشمي است که تاکنون به چاپ نرسيده است. در مقاله ای ديگر به طور تفصيلی تری به معرفی اين کتاب خواهيم پرداخت.

حاکم جشمي (د. ۴۹۴ ق)، متکلم و مفسر برجسته معتزلی خراسانی در سده پنجم قمری، علاوه بر آثار مهمی که در زمينه های مختلف و از جمله در زمينه علم کلام به زبان عربی تدوين کرده است، به زبان فارسی نيز کتاب می نوشته است. مثلا گفته شده که او علاوه بر تفسير کبيرش بر قرآن و موسوم به التهذيب که نسخه های زياد و کهنی از آن در دسترس است، به فارسی نيز قرآن را تفسير کرده بوده است. اين امر البته با رويکرد کلی نويسندگان ايرانی در نيمه دوم سده پنجم هماهنگی دارد؛ با اين وصف در ميان متکلمان معتزلی طبعااين مسئله، امر بی سابقه ای بوده است. در اين سده و به ويژه از اواخر آن فارسی نويسی در ميان دانشمندان علوم دينی از فرق مختلف رونقی گرفت و از آن جمله بيشتر در زمينه های تصوف و وعظ و قصه نويسی و فقه و تفسير قرآن مجال ظهور يافت. طبعا نوشتن مسائل فلسفی و کلامی به زبان فارسی نيازمند تحولاتی در زبان فارسی بود. از ديگر سو، سابقه نوشتن به زبان فارسی در ميان عموم متکلمان و فيلسوفان چندان دراز نبوده است و از جمله در اين ميان بايد به دانشنامه علايی شيخ الرئيس اشاره کرد که طبعا نقطه عطفی در اين ميان تلقی می شود. در اين ميان، جشمي در دانش کلام و عقايد، کتابی داشته که نام آن را رساله نصيحة العامة گذارده بوده و به فارسی نگاشته شده بوده است. متأسفانه متن فارسی کتاب جشمي همينک در اختيار نيست؛ اين مسئله به اين نکته بر می گردد که اصولا آثار جشمي و ساير معتزله که زمانی در کتابخانه های ری و خراسان در اختيار معتزليان و زيديان و اماميه بوده است؛ به دليل از ميان رفتن هسته های مرکزی حضور معتزليان و زيديان در اين مناطق به تدريج از ميان رفتند و يا به وسيله زيديان يمنی و ايرانی به يمن، که دست کم بخشی از آن سرزمين در طول تاريخ در اختيار و تحت سلطه زيديان و دولت علوی آنجا بوده است کوچانده شدند. به ويژه در خراسان و بيش از بغداد، حتی نويسندگان و متکلمان سنی اشعری و ماتريدی نيز در سده های پنجم و ششم و نيز اوائل سده هفتم همانند فخر رازي با آثار معتزلی کم و بيش آشنا بودند و دست کم شماری از کتابهای آنان را در اختيار داشتند؛ به ويژه در تفسير قرآن و يا پاره ای از کتابهای کلامی همانند ادبيات کلامی مکتب معتزليان خوارزمی همانند آثار محمود ملاحمي. اما پس از اين دوره، کمتر نمونه ای يافت می شود که نويسندگان خراسانی و يا عراقی دسترسی قابل توجهی به آثار معتزليان داشته باشند؛ شايد تنها نمونه ای که بتوان به عنوان آخرين نسل معتزليان در عراق معرفی کرد، ابن ابی الحديد است که در شرح نهج البلاغة خود به شماری از آثار معتزلی ارجاع می دهد. نقلهای بسياری از منابع اين دوران و دورانهای بعدی از کتابهای معتزليان، نقلهايی با واسطه منابع ديگر اند و عموما نويسندگان غير يمنی دسترسی مستقيمی به کتابهای معتزليان نداشته اند. طبعا در اين ميان کتابهايی هم اگر به زبان فارسی نوشته شده بود، کمتر می توانست حفظ و نگهداری شود؛ چرا که مخاطبان اين دست کتابها عمدتا طبقات متوسط در ميان عامه مردم بودند و از آنجا که مذهب اعتزالی پايگاههای سنتی خود در پاره های از شهرهای اسلامی را از دست داده بود، طبعا سبب مضاعفی برای از ميان رفتن نسخه های خطی فارسی آنان وجود داشت. از کتاب جشمي که در اصل به فارسی نگاشته شده بوده و نام آن را گاه الرسالة التامة في نصيحة العامة نيز خوانده اند، متأسفانه چنانکه گفتيم نسخه ای باقی نمانده و تاکنون شناسايی نشده است؛ اما خوشبختانه از اين کتاب ترجمه کهنی موجود است که در اين يادداشت کوتاه به معرفی آن خواهيم پرداخت.
چنانکه از عنوان کتاب جشمي بر می آيد، وی اين کتاب را به زبان فارسی برای طبقات غير عالم و عموم مردم نگاشته بوده و دليل اينکه آن را به فارسی نگاشته بوده است هم همين بوده که می خواسته کتابی در دفاع از عقايد معتزليان برای مخاطبان عمومی فارسی زبان تدوين کند. طبعا او به عنوان دانشمندی معتزلی در مجالس وعظ و يا مجالسی که برای عموم داشته است نيز با همين نيت سعی در دفاع از مذهب معتزله در برابر ساير مذاهب کلامی و اعتقادی، دست کم برای گروهی از حنفيان که در بيهق و يا در شهرهای ديگر خراسان بر مذهب اعتزالی بوده اند، داشته است. در بيهق، در دوران نويسنده ما علاوه بر شيعيان زيدی و امامی حنفيان نيز در کنار شافعيان حضور داشته اند و هر يک پايگاهها و مساجد و مدارس خود را داشته اند و جشمي به عنوان دانشمندی معتزلی و حنفی طبعا بخشی از فعاليت خود را در جهت تبليغ مبانی عقيدتی معتزليان در ميان مردم اختصاص داده بوده است (تاريخ بيهق ابن فندق منبع مهمی برای آشنايی با گرايشات و فعاليتهای علمی و دينی و تبليغی در اين شهر در سده پنجم و اوائل ششم قمری است که می توان به آن مراجعه کرد).
نسخه های متعددی از اين رساله در اختيار است که برای تصحيح انتقادی آن نياز است به همه آنها مراجعه کرد. نويسنده اين سطور تاکنون دو نسخه از اين کتاب را در يمن ديده است که هر دو نسخه های متأخر و غير پاکيزه و همراه با افتادگی هايی هستند. يکی از اين دو نسخه را نويسنده در دار المخطوطات صنعاء ديده است و ديگری که همينک عکسی از آن در جلوی چشم نويسنده است، متعلق است به کتابخانه جامع کبير صنعاء (مجموع ۶۸). اما با اين وجود نسخه ای ديگر از اين کتاب را در کتابخانه دولتی برلين می شناسيم با شماره گلاسر، ۷۳ که هنوز آن را نديده ام اما وصفی از آن در فهرست آلوارت هست که می توان به آن مراجعه کرد (نک: فهرست آلوارت، جلد ۹، ص ۵۹۴). نسخه اخير در رجب ۷۹۳ ق کتابت شده است و بسيار از نسخه ای که اينک در اختيار من هست کهنه تر است. نسخه ای هم از اين کتاب در کتابخانه آمبروزيانا در ميلان ايتاليا هست که مورد اشاره استاد معظم جناب آقای دکتر حسين مدرسی در مقدمه عالمانه ايشان بر رسالة ابليس جشمي قرار گرفته است. اين کتاب هنوز به چاپ نرسيده، اما باب مربوط به باطنيان آن را سالها پيش شادروان استاد محمد تقی دانش پژوه در مجله دانشکده ادبيات تبريز بر اساس نسخه ای از استانبول به چاپ رساندند (در ضمن مقالات مربوط به باطنيان و اسماعيليه). از تاريخ تأليف اين کتاب اطلاعی نداريم، اما می دانيم که جشمي در اين رساله، به برخی کتابهای ديگر خود مانند تنبيه الغافلين (برگ ۳۴ الف و ب) و نيز به کتاب ديگرش تنزيه الأنبياء (برگ ۵۶ الف) اشاره می کند و معلوم است که اين رساله پس از آن دو کتاب نوشته شده است.
مترجم که در مقدمه کتاب به مشکلات ترجمه خود واقف است، طبعا بايد دانشمندی ايرانی و فارسی زبان باشد که چنانکه خودش اشاره می کند به قصد آنکه عرب زبانان هم بتوانند از اين کتاب بهره مند شوند، آن را به عربی برگردانده است. از همين مقدمه بر می آيد که مترجم بايد زيدی مذهب بوده باشد. از آنجا که ظاهرا چنانکه از برخی اجازات زيديه و نيز از ترجمه احوال قاضي جعفر بن أحمد بن عبدالسلام در منابع زيدی بر می آيد گويا قاضي جعفر در سفر به سوی ايران، علاوه بر کتابهای عربی حاکم جشمي، اجازه کتابهای فارسی حاکم جشمي را نيز از مشايخ خود دريافت کرده بوده و محتملا حتی نسخه های اين دست کتابها را هم به همراه خود به يمن منتقل کرده بوده است؛ در اين صورت شايد بتوان گفت که نسخه کتاب نصيحة العامة جشمي به وسيله او به يمن منتقل شده بوده و بعدا وسيله مترجمی ايرانی الأصل و فارسی زبان از زيديان مهاجر ايرانی به يمن برای بهره وری زيديان آن سرزمين به عربی ترجمه شده است. از هويت مترجم و تاريخ ترجمه اطلاعی نداريم. به هر حال بعيد نيست که خود او از زيديانی باشد که در سده ششم و يا هفتم قمری به سرزمين يمن نقل مکان کردند و شايد هم خود او نسخه فارسی اين کتاب را به همراه خود به يمن برده باشد. مترجم که خود اهل علم و فضل بوده است، در مقدمه خود اشاره می کند که در اين ترجمه در پاره ای از موضوعات تاريخی و نيز در مباحث عبادات مطالبی را از کتابهای امامان زيدی به متن ترجمه افزوده است.
به همين دليل، شايد استناد به همه مطالب اين کتاب، به عنوان گرايشات جشمي چندان با دقت توأم نباشد و يا دست کم لازم است که با ديگر آثار او مقايسه ای صورت گيرد؛ اما به هر حال مسلم است که جشمي در پاره ای از مسائل و از جمله در موضوع امامت و موضع خود نسبت به زيديه در طول عمر خويش بر يک مبنا نبوده و در اين ميان، منابع زيدی از اين امر سخن به ميان می آورند که او در دوران دوم عمرش به مذهب زيديه گرويده بوده است. با وجود آنکه مترجم در مقدمه می گويد که تنها در بخشهای تاريخی و برخی از شرعيات اضافاتی بر کتاب جشمي دارد؛ اما به نظر می رسد آنچه در ذيل عقايد معتزله در مورد امامت در موارد متعدد در اين کتاب ديده می شود، بعضا از اضافات مترجم زيدی باشد و نه نوشته خود جشمي ( نک: مثلا برگ ۶۷ الف و بعد از آن و نيز برگ ۱۱۸ ب و ۱۱۹ الف).
در مقدمه ترجمه عربی اين کتاب، به اين نکته اشاره شده است که جشمي اين کتاب را در رد بر مذاهب "اهل باطل" و بيان مذهب "اهل الحق" در اصول دين و پاره ای از مسائل ديگر از جمله عباديات و نيز معرفی کسانی از علويان که در مسير امر به معروف و نهی از منکر قيام کرده اند، نگاشته است. آنچه محصول کار در اين رساله و در ترجمه عربی آن ديده می شود آن است که ما همينک با متنی سرو کار داريم که علاوه بر آنکه مشتمل بر مباحث عقيدتی و فرق شناسی و مباحث ابواب مختلف کلامی است، بلکه علاوه بر همه اينها، اين کتاب همينک مشتمل بر بخشی تاريخی درباره سيره امامان زيدی تا عصر جشمي و نيز قسمتی درباره مباحث فقهی و شرعی است. از اين جهت اين متن متن يگانه ای در نوع خود است.
اين کتاب در حقيقت به مثابه متنی است در عقيده و فقه در آنچه چاره ای جز شناخت آنها نيست و جهل و نا آشنايی نسبت به آن مسائل شايسته مکلفان نخواهد بود. سنت اين دست کتابها در ادبيات اسلامی بسيار کهنه است و عموما مخاطب اينگونه کتابها طبقات عامتر جامعه بوده اند. کتاب جشمي هم در همين راستا تدوين شده است. اين دست کتابها عقيده نامه هايی بوده که به کار تشريح مبانی مذهبی مذاهب کلامی و فقهی و به ويژه برای مخاطبی غير عالم می آمده است.
از ديگر سو، چنانکه از مقدمه کتاب و از موضوع آن هم بر می آيد، نويسنده در اين کتاب سعی داشته است که از مذهب معتزله و گرايشات عقيدتی و مذهبی آنان در برابر ساير مذاهب و فرقی که در آن روزگار در خراسان حضوری فعال داشته اند، دفاع کند و در واقع با انگيزه ای تبليغاتی سعی در حفظ اعتقاد معتقدان به اعتزال از ميان عامه مردم داشته است. جشمي در حقيقت قصد داشته است تا بدين وسيله راهنمايی برای آنان در امور دينی فراهم نمايد؛ راهنمايی که اعتقاد و عمل به مضامين آن، و وظيفه هر مکلف است و جهل نسبت به آن شايسته نيست. بدين ترتيب اين کتاب کتابی کلامی با هدف تبيين آراء و انظار کلامی به شيوه ای کلاسيک و علمی نيست و مخاطب رساله هم طالب علمان متخصص در حوزه علم کلام نبوده اند، بلکه اين تأليف نمونه ای از مناظرات و تبليغات بينابينی ميان مذاهب مختلف در خراسان سده پنجم را به نمايش می گذارد که شايد حداکثر برای آشنايی اوليه طالب علمان جوان به کار می آمده است. جشمي فی المثل در کتابی مانند العيون و يا شرح العيون، بحثهای تخصصی در کلام معتزلی را به عرضه گذارده بوده است و يا فی المثل در کتابی مانند تحکيم العقول في تصحيح الأصول گزيده ای به زبان عربی از مباحث متکلمان و استدلالات آنان را عرضه داشته بوده است؛ آنچه او در اين رساله فارسی درصدد ارائه آن بوده است، تنها رساله ای در بيان عقايد لازم الاتباع از نقطه نظر معتزله و رد بر عقايد ساير مذاهبی بوده است که هر يک در خراسان آن روزگار دست به تبليغات مذهبی خويش می زده اند و هواداران و پيروانی را در ميان عامه می جسته اند. البته با اين وصف در يکی از ابواب اين کتاب، يعنی باب پانزدهم، نويسنده مجملی از ابواب مختلف کلامی را ارائه می دهد که با زبانی نسبتا ساده تدوين شده و از پيچيدگيهای کتابهای کلاسيک کلامی خالی است.
متن کتاب در ۱۷ باب تنظيم شده است. سه باب نخست بر خلاف کتابهای کلاسيک کلامی به کلياتی درباره ضرورت اجتناب از باطل و لزوم طلب ثواب اختصاص يافته است. ابواب سه گانه از اين قرار است: الباب الأول في مطلوب العقلاء؛ الباب الثاني في بيان النفع الذي يطلب و الضرر الذي يجب التحرز عنه. الباب الثالث في سبب طلب الثواب والنجات من العقاب. باب چهارم در حقيقت به ارائه عقيده نامه ای کوتاه می پردازد که به نظر او پيامبر (ص) بر آن مذهب و اعتقاد بوده است. باب بعدی کتاب به اختلافات ميان امت و ظهور فرق مختلف می پردازد و بدين وسيله طی اين دو باب، نخست نشان می دهد که عقيده صحيح که می بايست امت بر آن رود چيست و آنگاه در پی نشان دادن آن است که چگونه امت در عقيده و عمل دچار فرقه ها و اختلافات مذهبی و تشتت گرديد و ظهور هر يک از فرق که طبعا از نظر نويسنده اين کتاب از مذهبی که در باب چهارم معرفی کرده، منحرف شده اند، چگونه بوده است. ابواب بعدی به ترتيب به خوارج و رجال آنان، غلات و مفوضه، باطنيان، اماميه، مذهب مشبهه، مذهب مجبره، مرجيان اختصاص يافته و به معرفی اين فرق و عقايد آنان مختصرا می پردازد. باب بعدی يعنی باب چهاردهم به معرفی مذهب اهل حق که مقصود معتزليان اند و عقايد و رجال آنان اختصاص يافته است. باب پانزدهم به آنچه از اصول دين لازم است شناخته شود و ادله آن اختصاص يافته و اينجاست که ابواب معهود کتب کلامی را مختصرا عرضه می کند و خلاصه ای از ابواب کلامی در باب اصول دين را ارائه می دهد. نويسنده در باب بعدی، به معرفی کسانی می پردازد که برای دين "خروج" کرده اند. باب واپسين کتاب ما، بابی است که به شرعيات اختصاص يافته و به آنچه ضروری است در اين زمينه شناخته باشد و جهل در آن جايز نيست.
بدين ترتيب کتاب با صبغه ای فرق شناسانه و در چارچوب رد بر فرق اهل باطل، سعی در معرفی و توجيه عقايد مذهبی معتزليان دارد و به شيوه کتابهای عقيده نامه، به ارائه عقايد و اعمالی پرداخته که جهل به آنها و اخلال در امر آنها شايسته نيست و بر هر مسلمانی دانستن آن مسائل واجب است. گرچه شيوه اين کتاب با کتاب ديگر نويسنده، يعنی کتاب العيون تفاوتی اساسی دارد؛ اما اين کتاب نيز همانند العيون در قالب کتابی در رد بر ساير فرق و مذاهب کلامی و تبيين و دفاع از آراء و انظار معتزليان نوشته شده است. حاکم جشمي در العيون هم در آغاز به معرفی ساير فرق و مذاهب کلامی و اعتقادی می پردازد و آنگاه معتزليان و رجال آنان را می شناساند و سپس ابواب کلامی کتاب را با طرح مسئله ها در ذيل ابواب مختلف ارائه می دهد. در رساله حاضر به دليل آنکه برای مخاطب عمومی و يا حداکثر برای دانشجويان جوان و مبتديان نوشته شده است، طبعا جايی برای طرح ابواب کلامی به شکل تفصيلی باقی نمانده است. وی در ضمن ابواب مختلف عملا با ذکر فرق اهل باطل، در صدد تعريف و بازشناسايی مذهب معتزله از طريق نفی عقايد ديگران است. در حقيقت وی می خواهد به خواننده گوشزد کند که عقايد ديگر فرق که بر خلاف عقايد معتزليان است، با آنچه پيامبر (ص) بدان فراخوانده، متفاوت است و اين فرقه ها در راه باطل قدم بر می دارند.
جشمي در کتاب ديگرش با عنوان تحکيم العقول في تصحيح الأصول نيز در مقدمه از فرق باطله ياد می کند و می افزايد که تنها معتزليان برخوردار از عقايد صحيح اند و بر فرق مبتدعه و ملحدين نقض می کنند و از دين خدا حمايت می کنند؛ آنان تنها فرقه ای هستند که تمام ادله دينی از کتاب خدا و سنت تا عقل و اجماع عقايد آنان را تأييد می کند و تنها آنانند که رجالی دعوتگر به توحيد دارند (نک: تحکيم العقول، چاپ عبدالسلام عباس الوجيه، صنعاء، ۱۴۲۹ق/۲۰۰۸م، ص ۲۹-۳۳). البته در کتاب اخير، جشمي در ساختار تأليفی خود، تقريبا ترتيب معمول کتابهای کلاسيک کلامی را در نظر داشته و همانند رساله نصحية العامة و يا حتی العيون و شرح آن عمل نکرده است. با اين وجود از مقدمه او پيداست که جشمي کتاب تحکيم العقول را هم با هدف دفاع از آرای معتزليان در برابر ساير فرق کلامی نگاشته است. وی حتی در همين کتاب تحکيم العقول که مختصری بيش نيست، در مقدمه خواننده را متوجه اين امر می کند که کتابش صرفا در رابطه مسائلی است که چاره ای از شناخت آنها نيست و جهل نسبت به آنها برای مکلفين روا نخواهد بود (مسائل لا بد من معرفتها ولا يسع المکلف جهلها)؛ منتها اين متن به عربی است و برای طالب علمان عربی دان و اهل اصطلاح نگاشته شده بوده؛ در حالی که نصيحة العامة به نظر می رسد برای عموم مردم و کسانی که اهل آشنايی به زبان عربی نبوده اند تدوين شده و لذا چنانکه گفتيم از پيچيدگيهای کلامی و استدلالی تا اندازه بيشتری تهی است. همينجا اضافه کنم که از همين مقدمه کتاب تحکيم العقول بر می آيد که اين کتاب را نويسنده آن، در سنين پيری نگاشته است؛ چرا که اشاره ای می کند به شيوه جعفر بن حرب معتزلی در سنين پيری او که سخن در باب مسائل دقيق کلام (مباحث فلسفی و اللطيف من علم الکلام) را واگذاشته بود و صرفا درباره جليل الکلام و مسائل عدل و توحيد به تأليف کتاب می پرداخته است (ص ۳۳). حاکم جشمي در تأليف نصيحة العامة هم شايد از جعفر بن حرب تبعيت کرده باشد؛ چرا که او نيز کتابی به همين عنوان داشته و شايد جشمي آن کتاب را در زمان تأليف کتابش در جلوی چشم داشته است.
از ديگر سو، نويسنده در رساله ديگرش با عنوان رسالة ابليس الی اخوانه المناحيس هم نظر به مجبره و در آن ميان اشعريان داشته و سخت ترين انتقادهای خود را نثار آنان و برخی فرق ديگر جبری و يا ديگر مذاهب سنی کرده است. بدين ترتيب بخش زيادی از همت و دستاورد جشمي در مقابله با فرق و مذاهب کلامی غير معتزلی و خاصه با فرقه ها و مذاهبی مصروف بوده که در خراسان عصر او فعال بوده اند و جشمي نيازمند دفاع از معتزله در برابر گسترش روی آن مذاهب در ميان عامه بوده است؛ فرقی مانند اشعريان، کراميه و نيز اماميه و حتی باطنيان که در آن زمان فعاليت سياسی گسترده ای داشته اند و واکنش همه فرق اعتقادی ديگر را نسبت به خويش ايجاد کرده بودند. به طور کلی همانطور که از کتابهای پيشگفته بر می آيد، جشمي در انتقاد از گروههای مختلف سنی و از جمله کراميان، اشعريان و رجال اصحاب حديث سخت فعال بوده و در آثار و نيز چنانکه می دانيم، در مجالس درس و امالی خود نيز از اين گروهها انتقادهای شديدی ارائه می داشته است. آنچه درباره سرنوشت او و کشته شدنش به دليل تأليف رسالة ابليس در برخی منابع آمده، مؤيد اين است که او در جدالی سخت با گروههای رقيب در خراسان بوده است.
در رابطه با باطنيان و اسماعيليان بايد گفت که او در يکی از ابواب اين کتاب مفصلا عقايد آنان را طرح می کند و از ايشان انتقاد می نمايد. در بخشی از باب سوم (۱۹ الف تا ۲۰ ب) نيز جشمي از ضرورت نظر و معرفت استدلالی دفاع می کند و به ويژه به رد کسانی می پردازد که معتقدند راه معرفت صرفا قول امام است و از اينرو منکر به کار گيری "نظر" هستند. وی در اين بحث بايد به طور خاص باطنيان اسماعيلی و تعليميه را مد نظر داشته باشد و می دانيم که ديگر متکلمان هم در دوره جشمي و اندکی بعد که دوران اوج گيری اسماعيليان در تاريخ ايران است، به اين مبحث پرداخته اند و از اين نقطه نظر عقايد تعليميان را مورد ابطال قرار داده اند.
جشمي در اين کتاب و در مواضع متعدد همانند ديگر کتابهای خود مفصلا عقايد اماميه را مطرح می کند و به انتقاد از آنها می پردازد (نک: کتاب من درباره مناسبات اماميه و زيديه که به تاريخچه و مسائل مختلف آن می پردازد و آماده نشر است). در باب مربوط به اماميه، ضمن بر شمردن فرق شيعی امامی، جشمي از قطعيه ياد می کند و می نويسد که هشام بن الحکم بنياد اين مذهب را گزارده است و نيز ابو عيسی الوراق و سپس ابن راوندی هم آنان را نصرت داده و درباره آن کتاب نوشته است؛ پس از آن، آنان فزونی گرفتند. وی اضافه می کند که پيشتر بيشتر سلفشان بر مذهب جبر و تشبيه بودند، همانند هشام بن الحکم و بابونيه (کذا؛ شايد ناووسيه)، اما فرقه ای ديگر از آنان قائل به توحيد و عدلند؛ همانند نوبختيه و مرتضائيه (پيروان شريف مرتضی). جشمي متذکر می شود که سبب اصلی حفظ و استمرار قطعيه برخلاف ساير فرق امامی، شريف مرتضی بوده است که همچون نوبختيان عدلی مذهب بود و آثار متعددی در دفاع از اماميه و در اصول و فروع و امامت نگاشت و توحيد و عدل را با مذهب آنان درآميخت. وی می نويسد که به واسطه او اين مذهب برای خود مذهبی شد و پس از او بيشتر متأخرين از اماميه بر نهج او رفته اند و عدلی مشرب شده اند و تمايز آنان با اهل عدل تنها در شماری از عقايد است؛ يعنی مسائل مربوط به امامت، رجعت، بداء، قياس و اجتهاد و اجماع (نک: برگ ۴۶ ب).
در همين فصل عقايد اماميه را درباره امامت و امامان و شرايط آنان و منظر اماميه نسبت به صحابه و اموری ديگر نقل می کند که مشابه است با آنچه او در برخی کتابهای ديگرش نيز در همين مورد نگاشته است. از آن جمله اختلافی که در ميان آنان است درباره صحابه؛ گروهی می گويند که آنان اصلا مسلمان بوده اند اما به دليل مخالفت با امام مرتد شده اند و گروهی ديگر معتقدند که آنان در اصل مسلمان نبودند و بلکه منافق بودند ( ۴۷ الف). نيز به نقل از اماميه می آورد که امام علم غيب دارد و آنگاه که از امام پرسشی شود که او نداند جبرئيل درباره آن با وی سخن می گويد (تکلم جبرئيل بذلک؟). او همچنين می گويد که گفته می شود اول کسی که اين مذهب را بنياد نهاد، مأمون خليفه عباسی بود با اين هدف که مردمان با مدعيان امامت از ميان علويان که قصد خروج داشتند، همکاری نکنند و آنان را مساعدت ننمايند (برگ ۴۷ ب).
در پايان بايد اين نکته را هم اضافه کرد که يکجا نويسنده شعری فارسی را نقل می کند درباره مناقب حضرت امير (ع). جشمي در السفينة الجامعه هم در موارد محدودی و از جمله در مورد مسائل کربلا به نقل اشعار فارسی مبادرت کرده است که بايد مستقلا روی اين اشعار کار شود که تخصص در آن از حوزه مطالعات نويسنده اين سطور خارج است (رجوع شود به مقاله نويسنده اين سطور درباره موسوعه السفينة الجامعة که در اين سايت منتشر شده است).

سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۳۴