از فخر رازی چندين کتاب و رساله می شناسيم که در آن مؤلف به موضوع فرق شناسی پرداخته است. آشنايی نسبت به فرق و مذاهب کلامی اسلامی و اختلافات اديان و ملل و نحل برای متکلمان ضرورتی دو چندان داشته است و به همين دليل هم فخر رازی نه تنها در رساله های مستقل، بلکه در مطاوی کتابهای کلامی خود نيز به اين موضوع اهميت می داده و بدان پرداخته است. از جمله در محصل أفکار المتقدمين والمتأخرين خود، فخر رازي بخشی را به عقايد ملل و نحل اختصاص داده است. بخشی از اطلاعاتی که فخر رازي در کتابهای فرق شناسی خود آورده، اطلاعات تازه ای نيست؛ اما بخشی ديگر از اطلاعات او برخاسته از عمق اطلاع وی از مناهج کلامی و اختلافات عقايد مذهبی است که آشنايی با آنها نتيجه مطالعات برجسته کلامی متکلمی برجسته در سطح فخر رازی است. کتاب اعتقادات فرق المسلمين والمشرکين فخر رازی کتابی است که سالهاست به چاپ رسيده و به اندازه کافی شناخته شده است. اين کتاب متضمن نکات مهمی در زمينه فرق شناسی است. در سفينه تبريز هم نسخه کهنی ديده می شود از متن فارسی تحصيل الحق في مذاهب الخلق که البته در اين نسخه نام آن به صورت کتاب في أصول الدين وملل النحل آمده و در دو بخش يکی در اثبات عقايد کلامی سنيان و دوم در ملل و نحل است[۱]. در اينجا کتاب ديگری از فخر رازي را معرفی می کنم که در فهارس کهن از آن ياد شده، گرچه تا کنون به چاپ نرسيده بود: کتاب الرياض المونقة في آراء أهل العلم که به تازگی به کوشش الأسعد جمعة در سری انتشارات دانشکده ادبيات و علوم انسانی قيروان (تونس) و با همکاری مرکز نشر دانشگاهی اين کشور به سال ۲۰۰۴ ميلادی منتشر شده است. اين کتاب تنها يک کتاب در حوزه فرق شناسی نيست؛ بلکه کتابی است در حوزه علم کلام و به نظر من با وجود حجم نسبتا کم آن، از مهمترين کتابهای کلامی فخر رازي است که برای مطالعات کلامی اهميت بسيار زيادی دارد. دو نسخه اساس در تحقيق اين متن، در کتابخانه ملی تونس يافت می شوند و محقق، متن را تنها بر اساس همين دو نسخه که تنها نسخه های شناخته شده اين کتاب تاکنون هستند، منتشر نموده ولی متأسفانه نسخه ها از پايان کامل نيستند و بخشی از کتاب همينک در اختيار نيست. محقق در تحقيق اين متن در موارد متعددی در متن و يا در حواشی، راه صواب نرفته و دچار خطاهای نابخشودنی گرديده است. يکی ديگر از مشکلات اين تحقيق اين است که محقق مانند بسياری از محققان معاصر در نوشتن پاورقی و ارجاع به منابع ديگر راه افراط پيموده و متن در لابلای حواشی تقريبا گم شده است[۲]. در اينکه اين متن از فخر رازي است، ترديدی وجود ندارد؛ چرا که اولا نام کتاب در منابع متقدم آمده است[۳] و ثانيا اينکه در کتاب اشارات واضحی وجود دارد که مؤلف فخر رازی است. به اين موارد در مقدمه تحقيق اشاره شده است.

فخر رازی در اين کتاب از شيوه منطقی در معرفی فرق کلامی استفاده کرده و همه جا با سبر و تقسيم منطقی خواسته است، تقسيمات فرق را بسيار نظام وار نشان دهد. نويسنده شايد تحت تأثير ابوالحسن اشعري در مقالات الاسلاميين، بخشی از کتاب را در آغاز به مباحث کلامی اختصاص داده و تحت عناوين مباحث کلامی، اختلافات فرق کلامی را مختصرا و با کمال گزيده گويی و در عين حال جامعيت متذکر شده است. اين امر به دليل آشنايی عميق مؤلف با عقايد کلامی امکان پذير بوده است و برای ما به اين دليل مفيد است که خلاصه ای است از دقت و مطالعه فخر رازی در عقايد کلامی متکلمان که گاه برای تبيين آن عقايد دهها صفحه مطلب نوشته اند. اين بخش از کتاب فخر بسيار مهم است و خود به مثابه يک رساله مستقل کلامی است. فخر رازی در بيان عقايد و انديشه های کلامی، به استلزامات کلامی متکلمان نيز عنايت لازم را داشته و کوشيده است تا عقايد آنان را با دقت قابل ستايشی دسته بندی کند. در اين کتاب همچون کتاب الملل والنحل شهرستاني به انديشه های فيلسوفان يونانی و اسکندرانی نيز توجه کامل شده و اختلافات آنان در مسائل فلسفی مد نظر قرار گرفته است. طبعا در کنار آنان به عقايد فيلسوفان دوره اسلامی همانند فارابي و ابن سينا و محمد بن زکريا الرازي نيز توجه شده و آراء آنان دسته بندی شده است.

پس از بخش اول که اختلافات متکلمان و اصحاب عقايد کلامی و فلسفی در ذيل عناوين مباحث کلامی طرح شده، مؤلف به شرح عقايد فرق به سبک کتب فرق شناسی پرداخته است و در آغاز از عقايد اهل سنت و جماعت آغاز می کند. اين بخش نيز حاوی نکات تاريخی و اطلاعات کلامی بسيار مهمی است. بخش معتزله کتاب در حقيقت يک تاريخ مهم و کم نظير از تحول علم کلام معتزلی است، از آغاز تا دوران محمود ملاحمي خوارزمي. در ذيل نام هر يک از مشاهير متکلمان معتزلي، مؤلف همانند کتابهای طبقات معتزله، به شرحی از احوال آنان پرداخته و اضافه بر آن شرحی نيز از آراء ايشان به صورتی منظم و فهرستوار به دست داده است. در ذيل نام متکلمان معتزلی به ذکر مناظرات و حکايات کلامی آنان نيز عنايت لازم شده است (ص ۱۹۵- ۳۰۰). به نظر اينجانب بخش معتزله اين اثر ارزشمند، اهميتی همانند کتابهای طبقات معتزليان و حتی کتابهای کلامی ايشان دارد، چرا که در اين قسمت اطلاعاتی ارائه شده که حتی بعضا در کتابهای موجود معتزله نيز ديده نمی شود. در بخش فرق، غير از اهل سنت و معتزله، فرق شيعه و خوارج نيز مطرح شده، اما متأسفانه بخش خوارج ناقص است (تا ص ۴۴۷) و در دنباله آن، فرق ديگری هم که شايد در کتاب مورد توجه قرار گرفته بوده، از نسخه های موجود حذف شده است.

از اطلاعات جالب اين کتاب می توان به طور خاص به اين موارد اشاره کرد:

۱- نقل از تفسير ايساغوجي از يحيی النحوي (ص۱۳).

۲- نقلهای مکرر از حسن بن موسی النوبختي. اين نقلها شامل عقايد فلسفی فيلسوفان يونانی است که می دانيم نوبختی اطلاع بسيار خوبی از آنها داشته است[۴]. در پاره ای از اين نقلها، نوبختي از فيلسوفان و مترجمان نامدار فلسفه در دوره اسلامی مانند ثابت بن قرة و قسطا بن لوقا نقل قول کرده است. نوبختي همچنين عقايد متکلمانی مانند نظام، ابوالهذيل، ابوعيسی الوراق و ابن الراوندي را نقل کرده است (برای موارد نوبختي: ص ۱۶، ۲۴، ۸۲، ۸۳، ۸۴).

۳- حکايت نصيبيني (ابواسحاق) از ارسطوطاليس (ص ۲۱).

۴- نقل از مقالات الاسلاميين ابوالقاسم کعبي بلخي (ص ۳۸، ۹۸،۲۰۵، ۲۱۳، ۲۴۴،۲۵۳، ۲۶۶، ۲۷۱، ۴۱۰).

۵- نقدی بر گفته ای از شهرستاني در الملل والنحل (ص ۴۵). می دانيم که فخر رازي در مناظرات خود نيز در ماوراء النهر از الملل والنحل شهرستاني انتقاد کرده است.

۶- نقل عقايد معتزليان کمتر شناخته شده مانند ابوبکر بن لوقا از معتزليان (ص ۶۰) و ابوالقاسم بن سهلويه (ص ۱۲۱) و امثال آن دو.

۷- نقل از کتابی از يحيی النحوي در نقل از برقلس (پروکلس)، احتمالا کتاب مشهور و مهم يحيی النحوي در رد بر پروکلس در مورد قدم عالم (ص ۷۱). در يک مورد نقلی از يحيی النحوي در رد بر برقلس به واسطه کتاب نوبختي آمده است (ص ۸۲).

۸- نقلهای مهم از کتابهای تصفح الأدلة و الغرر ابوالحسين بصري (ص ۱۰۳، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۵۳،۱۷۶-۱۷۷، ۲۲۶-۲۲۸، ۲۸۹).

۹- نقل عقايد متکلمان متأخر اشعری مانند پدرش و ابوالفضل سعد بن محمد المشاط الرازي (د. ۵۴۶ق) و ابوسهل صعلوکي (د. ۳۶۹ق) (ص ۱۱۶،۱۰۷).

۱۰- نقل از کتاب الأبواب ابوهاشم جبايي (ص ۱۲۲).

۱۱- نقل مذاهب کلامی برخی از شاگردان مکتب قاضی عبدالجبار مانند ابن متويه و ابو رشيد نيشابوري (ص ۱۳۴).

۱۲- ذکر عقايد کلامی ابوالحسن ابن سالم و سالميان (ص ۱۳۸).

۱۳- نقل عقيده کلامی راغب اصفهاني و ابوزيد دبوسی (از فقيهان حنفي، متوفی سال ۴۳۰ق) در مورد نفس انسانی (ص ۱۴۵).

۱۴- نقل عقايد شريف مرتضی (ص ۱۶۶) و نقل روايتی از او (ص ۲۶۲ ، ۳۰۴، ۳۲۰ : نقل از امالی او ). وی از شريف مرتضی ستايش زيادی می کند و او را از ساير اماميه عميقتر می داند (ص ۳۹۸).

۱۵- شرحی مهم از تاريخچه کلام اشعری و تاريخ متکلمان اشعری، از آغاز تا دوران پدرش ابوحفص عمر بن الحسين المکي (ص ۱۷۹- ۱۸۴).

۱۶- مؤلف اشاره ای دارد به کتابی از ابن متويه معتزلی درباره مخالفات ابوالقاسم کعبی بلخی با ساير معتزله، که اطلاع مهمی است. نبايد مقصود از اين کتاب را کتاب مسائل الخلاف ابورشيد نيشابوری دانست که آن هم در همين زمينه است. بعيد است که فخر رازی ميان اين دو تن خلط کرده باشد (ص ۲۷۹)

۱۷- نام بردن از حاکم جشمی به عنوان يکی از شاگردان ابو رشيد نيشابوري که گرچه اطلاع نادرستی است، اما از اين حيث که فخر رازی نام جشمي را آورده حائز اهميت است (ص ۲۸۵).

۱۸- يکی از مهمترين اطلاعات مؤلف در اين کتاب، اطلاعاتی است که درباره انديشه های کلامی ابوالحسين بصری و محمود ملاحمي ارائه داده که در نوع خود بی نظير است. ما از اين مطلب اطلاع داريم که فخر رازي سخت به ابوالحسين علاقمند بوده و در موارد مهمی تحت تأثير او قرار داشته است. در کتابهای ديگر نيز فخر رازي همواره به عقايد کلامی ابوالحسين و محمود ملاحمي می پردازد. اما هيچ کدام به اندازه اين کتاب مفيد و مهم نيستند. از کارهای مهم فخر رازي در اين کتاب مقايسه عقايد کلامی متکلمان و انديشه های فيلسوفان است و در مورد ابوالحسين، به دليل تأثيراتی که او از فلاسفه گرفته بوده است، اين موارد در اين کتاب بيشتر ديده می شود (ص ۲۸۷- ۲۹۷). فخر رازي ابوالحسين را در مقايسه با ديگر معتزليان بسی عميقتر و کلامش را شايسته تر می دانسته است (ص ۲۹۶).

۱۹- از نکات قابل توجه اين است که فخر رازي اشاره می کند به دو کتاب از ابو محمد بن الحسين بن عيسی معروف به ابن العارض به نامهای النکت و المسائل في أصول الفقه و می گويد که عمده مطالب آن و اختيارات مؤلف برگرفته از المعتمد في اصول الفقه ابوالحسين بصري است بدون آنکه ابن العارض از وی نامی ببرد (ص ۲۹۷). می دانيم که اين کتاب ابوالحسين از مهمترين متون اصولی بوده که حتی سنيان مانند خود فخر رازی سخت تحت تأثير آن بوده اند و فخر در کتاب المحصول في أصول الفقه خود از آن بيشترين استفاده را کرده است. موقعيت کتاب ابوالحسين مورد تأکيد ابن خلدون در مقدمه هم قرار گرفته است.

۲۰- نقل از تفسير ابوالقاسم ابن حبيب نيشابوری ( ص ۳۰۲).

۲۱- از کتابی از يک مؤلف اشعری ياد می کند که در آن وجوه استدلالات معتزله به قرآن را در آن گردآورده بوده و بدانها پاسخ داده بوده است. فخر گزيده ای از آنرا نقل می کند (ص ۳۰۷- ۳۱۹).

۲۲- نقلهايی از کتاب المقالات جيهاني (ص ۳۳۲ ، ۳۷۷) که بسيار حائز اهميت است. در يک مورد، از اين کتاب نام کسانی را از طالبيان نقل می کند که اهل خروج بوده اند و تواريخ آنان را مختصرا از اين کتاب می آورد. اين بخش بسيار با اهميت است و ما را با طرح کتاب المقالات جيهاني که اطلاع زيادی از آن نداريم، آشناتر می کند (از ص ۳۷۷- ۳۸۷).

۲۳- نقل از الآراء والديانات، ولی آنرا به جای حسن بن موسی النوبختي به حاکم جشمي نسبت می دهد (ص ۳۷۴، ۳۷۶).

۲۴- بخشی قابل توجه از اين کتاب در رابطه با اماميه و فرق امامی است و در آن البته مفصلا به رد عقايد اماميه خاصه در موضوع امامت و غيبت پرداخته است ( از ص ۳۸۹- ۴۱۲).

۲۵- نقل از الشافي سيد مرتضی و به واسطه آن از ابوجعفر ابن قبه (ص ۳۹۱، ۳۹۸).

۲۶- نکته جالب ديگر، نام بردن از سديد الدين محمود حمصي، متکلم و عالم امامی معاصرش است. در اينجا از کتابی از وی ياد می کند که در جای ديگر نامی از آن نيست و آن هم کتابی است که او در افضليت حضرت امير بر انبياء نوشته بوده است (ص ۴۰۳).

۲۷- از اختلافات اصوليان و اخباريان امامی ياد می کند (ص ۴۱۰).


--------------------------------------------------------------------------------

[۱] نک: سفينه تبريز (نسخه فاکسيميله)، به کوشش استاد دکتر نصر الله پورجوادي، تهران، ۱۳۸۱ش، ص ۳۱۴- ۳۲۲.

[۲] با وجود برنامه های رايانه ای برای جستجو، ارجاع به منابع در بسياری از موارد تنها نشانه ذوق زدگی و يا وجود اراده ای برای پوشاندن ضعف در تحليل و فضل فروشی به وسيله بهره وری از نتايج تتبعی است که پيشتر زحمت آن را برنامه نويسان کشيده اند. من عميقا معتقدم می بايست استراتژی تحقيق در کشورمان تغيير کند و تحقيق جای تتبعات بی فايده را بگيرد. تتبع تنها در جايی نشانه فضل و دانش است که هدفمند و برخاسته از تحقيق باشد. اما تتبع کور و تازه متکی بر برنامه های رايانه ای تنها وقت نويسنده و خواننده را زايل می کند و مثمر هيچ فايده ای نيست. اگر در زمان امثال مرحوم ميرزا محمد خان قزوينی، تتبعات بسيار در لابلای کتابها ارزشمند بود، دليل آن يکی اين بود که دسترسی به کتابها همانند امروزه نبود و ثانيا عموما تتبعاتی متکی بر تحقيق بود که با هدف و با تضلعی خاص توأم بود. اما متأسفانه هم اينک در برخی تحقيقات متون و يا مقالات شاهد آن هستيم که اشخاص برای احاديثی دهها سند و منبع ذکر می کنند، بدون آنکه مشخص کنند تقدم و تأخر اسانيد و ارتباط آنها و کيفيت تخريج حديث در منابع حديثی چگونه بوده است. مورد ديگر اينکه در پاورقی مقالاتشان، بی دليل در هر جا به دهها منبع برای مواردی ارجاع می دهند که بسيار موارد روشنی هستند و تنها با مراجعه به برنامه های رايانه ای می توان به آنها دسترسی داشت؛ مثلا نامی از محدثی به نام عبدالعزيز بن يحيی جلودی در مقاله می آيد و بعد در پاورقی به سی مورد کتاب ارجاع می دهند که نام اين محدث در آنها آمده است، بدون آنکه روشن کنند هر کدام حائز چه اهميتی است و منابع متأخرتر جه اطلاعاتی افزون بر منابع متقدمتر دارند و يا مواردی از اين دست. يادم می آيد دوست خوبمان آقای عدنان آل طعمه در پاورقی های خريدة القصر هر جا نام اديبی می آيد که نيازمند معرفی است، متذکر مطلبی و حاشيه ای نشده اند؛ اما در مورد اسامی ارسطو و افلاطون و بقراط و جالينوس، مفصلا در حاشيه به معرفی اين شخصيتهای ناشناخته پرداخته اند. البته آقای آل طعمه محققی است به واقع کتابشناس و اهل اطلاع در مورد اندلس.

[۳] نک: حسن انصاري، "فخر رازي و مکاتبه او با يکی از حکمای معاصر خود"، معارف، دوره ۱۸، شماره ۳، ۱۳۸۰ش، ص ۱۴.

[۴] در اين مورد، نک: فصل حسن بن موسی النوبختی در کتاب من درباره نوبختيان.
دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۶ ساعت ۲:۴۲