آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۶۷٫۳۷۵ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۲۳ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۱٫۶۷۷

پر بازدیدترین یادداشت ها :
نويسنده اين سطور به دليل نسبت خانوادگی با مرحوم علامه سيد عبدالعزيز طباطبايی، اين توفيق را از سالهای ۱۳۶۶ شمسی به بعد داشت که در قم، مشهد و تهران به صورت متناوب حضورا و يا از طريق تلفن، همواره از تجربيات استاد در رابطه با عرصه کتابشناسی، نسخه شناسی و رجال و تراجم شيعه و سنی بهره مند شود. از ميان استادانی که از محضر آنان در اين گونه دانشها بهره برده ام ، البته جايگاه استاد ممتاز است، اما مهمتر از آن به نظر من شيوه بی بديل آن استاد در آموزش شاگرد بود. در تمامی اين سالها، در طول دوران انتشار مجله وزين تراثنا و کار بر روی مقالاتی که استاد در اين مجله منتشر نمودند و نيز در مورد ساير کتابها و تحقيقاتی که در طول اين سالها تا پيش از وفات ايشان، در دستور کار استاد بود، موردی را نمی شناسم که در طول کار، با پيش کشيدن بحث درباره مقالات خود و سايرکارهايی که در دستور کارشان بود، به گونه ای قصد آموزش نداشته باشند. در زمان کنفرانسهای غدير لندن و شيخ مفيد قم، بهره وری من از روند تحقيقات ايشان بسيار بود و من می کوشيدم قدم به قدم شيوه ممتاز استاد را در شناسايی نسخ خطی و کتابشناسی آثار شيخ مفيد دنبال کنم. يادم می آيد که در روزهای پيش از آغاز کنفرانس شيخ مفيد که استاد بر روی آثار شيخ مفيد کار می کردند و از ديگر سو علامه محقق آقای جعفری، بر روی مقاله ممتازشان در خصوص کلام شيخ مفيد تحقيق می کردند، و به همين مناسبت هم چند روزی استاد جعفری در قم مهمان مرحوم طباطبايی بودند، من هم چند روزی را در قم در محضر اين دو استاد بودم و از نزديک شاهد عشق و علاقه استاد در کار و نيز شيوه تحقيق بر روی فهرستها و تذکر اشتباهات فهرست نويسان بودم. آقای جعفری هميشه از وسعت دانش استاد در فن رجال و کتابشناسی ستايش می کرد و استاد نيز عميقا معتقد بود که کسی را به جامعيت آقای جعفری نمی شناسند. زمانی نيز در خدمت دو استاد در قم بودم و شيوه کار ايشان را بر روی الارشاد شيخ مفيد، چاپ مؤسسة آل البيت به دقت دنبال می کردم. زمانی را ياد دارم که استاد بر روی نسخه چاپی کتاب العمدة ابن البطريق کار می کردند و اسناد و متون احاديث را مورد بازبينی قرار می دادند. کار استاد به عنوان چاپ دوم کتاب العمدة در قم و البته بدون نام استاد به چاپ رسيد ولی خوب به ياد دارم که استاد می فرمودند که در نسخه چاپ نخست جامعه مدرسين بيش از هزار غلط راه يافته است که در چاپ دوم (وسيله موسسة الامام الصادق قم)، اصلاحات استاد همگی در نظر گرفته شد. طبعا در هر فرصتی شيوه تصحيح اسانيد را هم در اين کار و هم در ديگر کارهای استاد به دقت از محضر ايشان فرا می گرفتم. در مورد کار بر روی مستدرک الذريعه و نيز حواشی الذريعه که در سالهای اخير بيشترين همت را درباره آن مبذول داشتند و نيز درباره مقالات محققانه ايشان در رابطه با نهج البلاغه و شراح آن و نيز اهل البيت في المکتبة العربية، همواره سخن در رابطه با مولفان و نسخه های خطی به ريزبينی هايی در خصوص نسخه های خطی و عرصه کتاب نويسی در تمدن اسلامی می کشيد و چون نويسنده اين سطور علاقه ويژه ای به اين دانشها و از جمله شناخت رجال سنی و شيعه قرون نخستين داشتم، طبعا درباره کتابهای اين نويسندگان و نسخه های آنها و اموری از اين دست، از ايشان بهره می بردم. مجالس بحث و مذاکرات ايشان با اهالی علم و محققان در منزل ايشان و يا در سفرهايی که به تهران، مشهد و اصفهان داشتند و من نيز در بخشی از آنها توفيق حضور داشتم، بسيار قابل استفاده بود. در قم مجالس ايشان در روزهای جمعه، همانند مجالس مذاکره و بحث علمی در سده های نخستين اسلامی بود؛ ومن را هماره به مجالس وراقان بغداد عصر ابن نديم، که در حقيقت از مهمترين مجالس مذاکره و بحث علمی در مدينة السلام بود، می برد. در مجالس ايشان همه سخن بر سر کتاب و نسخه و شناسايی رجال کهن بود و هر يک از تجربيات خود در زمينه کتاب سخن می راند. در آن دوره ها کار من بيشتر در رابطه با رجال شيعه و نيز سنيان بغداد بود و برای استفاده از کتابخانه استاد به محضر ايشان می شتافتم. در آن دوره بود که من مشغول تأليف مقاله ابن نديم برای دايرة المعارف بزرگ اسلامی بودم و استاد برای من تمثل ابن نديم در زمانه ما بود. آن سالها من در رابطه با علمای شيعه در سده های پنجم و ششم يعنی عصر پس از شيخ الطائفه کار می کردم و به همين دليل در مورد يافته های خود با ايشان به مشورت می پرداختم. در رابطه با ابوعبدالله علوی، نويسنده زيدی سده پنجم کوفه نيز وضع بر همين منوال بود: استاد درباره او تحقيقات زيادی انجام داده بودند و من هم به دليل کاری که از سالها پيشتر بر روی الجامع الکافی اين نويسنده زيدی انجام می دادم، بنابراين همه جا از اطلاعات ايشان بهره می بردم و يافته های خود را در مقام مشورت با ايشان در ميان می گذاشتم. متأسفانه تنها پاره ای از اين تحقيقات درباره ابوعبدالله علوی و نيز مشايخ شيخ الطائفه و نيز موارد بسيار زياد ديگری از اين قبيل منتشر شده است.

اينجا فرصت را غنيمت می شمرم و دو نکته را متذکر شوم:

به دليل اينکه من همواره از کتابخانه ايشان بهره می گرفتم و کتابها و نسخه های عکسی ايشان را برای استفاده شخصی و نيز بهره وری مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی گاه مدتها در اختيار داشتم، می دانم که استاد به يادداشت نويسی بر روی برگه های کوچک و درشت و يا بر روی نسخه های کتابخانه شخصی خود عادت داشتند؛ بنابراين شايسته است هر چه زودتر بسان يادداشتهای مرحوم ميرزا محمد خان قزوينی، اين يادداشتها منتشر شوند. ايشان شماری از تحقيقات را نيز به دلايلی نيمه تمام رها کرده بودند و گاهی نسخه خود را برای تداوم کار به ديگران می سپردند، نمونه آن کارهايی است که بر روی کتابهای حموينی جوينی و ابن عساکر انجام داده بودند و آنها را با اخلاص تمام در اختيار مرحوم محمودی قرار دادند که ايشان هم در کارهای خود همواره به سهم مرحوم استاد اشاره کرده اند. از جمله کارهای مهم ايشان، کار روی مناقب ابن طلحه، عقد الدرر و مناقب ابن المغازلی است که در مورد کتاب اخير کار را نيمه تمام رها کرده بودند. همه اين کارها و منتخباتی که از نسخه های خطی کتابخانه های ترکيه، شام، ايران و عراق و موزه بريتانيا با خطی زيبا نگاشته بودند، همگی شايسته انتشارند.

نکته دوم اينکه بايد گفت در برنامه کاری ايشان بسياری از کارهای نا تمام وجود دارد که بهتر است در چارچوب عناوين همان تحقيقات منتشر شود، فی المثل ايشان در سالهايی درصدد تکميل تحقيقات خود بر روی کتاب فضايل اميرالمؤمنين احمد بن حنبل بودند که درست درهمان سالها من مشغول نوشتن مقاله احمد بن حنبل برای دائرة المعارف بزرگ اسلامی بودم و بسيار پيش می آمد تا درباره مشايخ احمد بن حنبل و کتاب المسند وی و عقايد احمد در رابطه با مسئله تربيع مطالبی مطرح می شد که به همين دليل ايشان اهداف کار خود را در اين رابطه مطرح می کردند. مجموعه احاديث فضايل که در روی برگه ها و کاغذهای بی شماری از ايشان باقی مانده است، عمدتا مربوط است به تعليقات کتاب فضائل امام احمد. کارهايی ديگر نيز از همين قبيل است، کارهايی مانند: اهل البيت في المکتبة العربية و شروح نهج البلاغه که تا روزهای آخر بر روی آن کار می کردند و در همين رابطه يادم می آيد که آخرين تماس تلفنی ايشان ، يک شب پيش از وفات آن مرحوم در خصوص سند مائة کلمة جاحظ بود به روايت ابن ابی طاهر طيفور. بسياری از اوراق باقيمانده از آن مرحوم نيز به همين دو کار و يا به کار سترگ مستدرک الذريعه باز می گردد، گرچه ايشان فرصت تبييض اين اوراق را در عمده موارد پيدا نکردند. در حقيقت کارهای استاد همگی در يک نظم منطقی که از پيش از سوی ايشان در رابطه با آنها برنامه ريزی شده بود، قرار داشت که متأسفانه در مورد تکميل بيشتر آنها عمرشان کفاف نداد، اما می توان آنها را در چارچوب همان نظم، گرچه در شکل ناقص منتشر نمود.
دوشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۱۸:۳۵
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت