آرشیو
آمار بازدید
بازدیدکنندگان تا کنون : ۱٫۹۶۷٫۵۶۵ نفر
بازدیدکنندگان امروز : ۱۱۹ نفر
تعداد یادداشت ها : ۲٫۰۸۴
بازدید از این یادداشت : ۲۶۳

پر بازدیدترین یادداشت ها :


من مکرر در نقد این شیوه نوشته ام که در این نظریه دست کم راویان سده سوم قمری یعنی دوران قبل از کلینی و مشایخ او همگی در سطح کتابفروشان و وراقان تقلیل می یابند و گویا سهم آنها این بود که نسخه کتابی را از کوفه به قم ببرند و یا بالعکس. چرا که در این دیدگاه نسخه های کتاب های بیشتر محدثان و راویان قدیم نسخه ها و اصول و مصنفات مشهوری قلمداد می شود که سهم راویان آنها در حد کتابفروش و یا کتابداری است که به اینجا و آنجا سر می زند و نسخه های خود را عرضه می کند. بدین ترتیب تصور صاحب این نظریه این است که فی المثل متن نوادر احمد بن محمد بن عیسی کتاب مشهوری بوده که از آن چندان نسخه بوده که به سادگی می توانسته اند اصالت احادیث را تشخیص دهند. به شرح ایضاً کتاب حریز و یا حلبی. چنین نبوده است. ما در دنیای پیش از چاپ به سر می بریم. دنیای انتقال دانش از طریق نسخه ها و دفاتر خطی گاه ناقص و آشفته. هر نقلی نیازمند گواهی و روایت بود و آنجا که عامل انسانی داخل می شد باید ضبط و ثبت بودن راویان مورد بررسی و داوری قرار می گرفت.

اگر چنین بود چرا کلینی هر بار در اسناد به نوادر نقل عده را در سند می آورد و اصلاً سند دادن به کتاب ها چه نقشی دیگر می توانست داشته باشد؟ بله بعد از کلینی و ابن بابویه داستان فرق کرد اما در سده سوم راویان متن ها مشایخ اجازه نبودند، آنان راویان کتاب ها و دفاتر قدیم بودند که سهمی مهم در انتقال متن ها داشتند.

مصنفات و اصول مشهور مهم بودند اما اولاً تعدادشان زیاد نبود و ثانیاً معنای آن عدم نیازمندی بررسی راویان نسخه های آن کتاب های مشهور نبود، بلکه مقصود شیخ و دیگران در اعتماد به کتابها و مصنفات و اصول مشهور این است که آن کتاب ها در میان طایفه شهرت داشته و اخبار آنها عموماً مورد عمل قرار می گرفت و اخباری شاذ و یا نادر نبود. اما دقت در نقل درست آن دفاتر مشهور خود نیازمند بررسی راویان آن دفاتر بود. علاوه بر اینکه احادیث هر دفتری هم می بایست مورد دقت رجالی قرار می گرفت چرا که نقل حدیثی در دفتری مشهور اگر دفتر شامل روایاتی با سند به امام بود کافی در این نبود که حتماً حدیث نقل شده در آن دفتر صحیح السند است بلکه تنها بدین معنا بود که حدیث در کتاب مشهوری که جلوی چشم فقیهان و راویان طائفه بوده نقل شده و لذا خبر شاذ و یا نادر و یا مهجوری نبوده است (اما می توانست حدیث صحیحی نباشد). تازه باید دقت می شد که آیا آن حدیث در نسخه های گواهی شده و منتقل شده در سنت راویان معتمد از آن اصل مشهور نقل شده یا نه؟ اینجا بود که باز بررسی رجالی ضروری بود. مشهور بودن در عنوان آن اصول و مصنفات وصفی است برای اصل آن کتاب ها و نه لزوماً نسخه های موجود از آنها. بعدها این بحث ها در گفتار اخباریان بازتاب پیدا کرد. ملا امین استرابادی از اخباریان و شیخ بهایی از اصولیان کم و بیش این مطالب را به درستی متوجه شده بودند. این فقیهان اصولی دوره بعد از وحید بودند که تحت تأثیر کتاب وسائل اندک اندک ملاکات روایت در کتب اربعه را از دست دادند و طریقه رجالی متأخرین برای آنها بیشتر کارایی پیدا کرد. طریقه قدما برای درک منزلت احادیث و نقد آنها مفیدتر است اما آن شیوه اسمش شیوه فهرستی و متکی به فهرست های امثال ابن بطه و ابن ولید نبود بلکه شیوه ای رجالی بود و متکی بر داوری های رجالی آنان. طرق فهارس اهمیت درجه دومی داشت به شرحی که خواهد آمد.
يكشنبه ۲۶ دي ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۲
نظرات



نمایش ایمیل به مخاطبین





نمایش نظر در سایت